eitaa logo
📚رمان برتر📚
449 دنبال‌کننده
31 عکس
1 ویدیو
0 فایل
«هر روز 🌞✨ یک قسمت از رمان: 📚 رد پای تاریکی🏚️ را در کانال ما ببینید 👀.» برای ورود به کانال روی eitaa.com/romanbartar کلیک کنید تبادل و تبلیغ: @roman_nevis_bartar لینک کانال لوازم تحریر🖌: https://eitaa.com/tahrirdey
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت بیست و چهارم: چالش جدید چند روز پس از برگزاری موفقیت‌آمیز بازارچه، یک نامه رسمی از اداره روستا به دست خانواده رسید. 📝📮 آرش که هیجان‌زده بود، نامه را باز کرد و خواند: "از تمامی ساکنان منطقه دعوت می‌شود برای انتخاب نماینده محلی که مسئولیت مدیریت منابع آب و زمین‌های کشاورزی را بر عهده خواهد داشت، کاندیدا شوند." نیلوفر با تعجب گفت: این فوق‌العاده‌ست، اما کی برای این مسئولیت مناسب‌تره؟ 💡🤔 مادر به آرش نگاه کرد و گفت: تو بهترین گزینه‌ای، پسرم. تجربه‌ات در مدیریت مزرعه و بازارچه ثابت کرده که می‌تونی از پس این کار بر بیای. 🌟🌿 آرش با تردید گفت: ولی مامان، این کار خیلی بزرگه. نمی‌دونم آیا می‌تونم یا نه. 🤷‍♂️💭 پارسا که همیشه آرش را تشویق می‌کرد، گفت: ما کنارت هستیم. این فرصتیه برای بهتر کردن اوضاع روستا و کمک به بقیه. 💪🤝 با حمایت خانواده و اهالی روستا، آرش تصمیم گرفت کاندیدا شود. اما چالش اصلی زمانی آغاز شد که متوجه شد یکی از افراد ثروتمند روستا نیز کاندیداست و با وعده‌های غیرواقعی تلاش می‌کند رأی اهالی را جلب کند. 💰❌ نیلوفر به آرش گفت: نباید تسلیم بشی. مردم صداقت روستا رو بیشتر از پول دوست دارن. 💖✨ آرش تصمیم گرفت با اهالی صادقانه صحبت کند و برنامه‌های خود را برای مدیریت منابع آب و کمک به کشاورزان توضیح دهد. او گفت: ما باید با هم کار کنیم تا روستای بهتری بسازیم. این مسئولیت برای من فرصتیه که تمام توانم رو برای پیشرفت شما بذارم. 🌿🌈 در روز انتخابات، مردم به آرش اعتماد کردند و او با رأی اکثریت انتخاب شد. 🎉🌟 مادر با افتخار گفت: پسرم، این فقط یک شروعه. خدا رو شکر که تو اینقدر دلسوز و مسئولیت‌پذیری. 🙏💖 آرش که حالا مسئولیت بزرگی را بر عهده داشت، گفت: این موفقیت متعلق به همه ماست. با کمک شما، روستامون رو به مکانی بهتر تبدیل می‌کنیم. 💬🌍 خانواده بار دیگر با اتحاد و تلاش، توانستند به یک موفقیت دیگر دست پیدا کنند و امید را در دل‌هایشان زنده نگه دارند. 🌈✨ 🆔️: https://eitaa.com/romanbartar