eitaa logo
روحي.
185 دنبال‌کننده
61 عکس
26 ویدیو
2 فایل
نَكتُب لِلجَميع ليقرأ شَخص واحِد فَقط. [برای همه می‌نویسیم که فقط یک نفر بخواند.]
مشاهده در ایتا
دانلود
Vitto Meditation(10 min).MP3
10.28M
قبل از درس‌خوندن گوشش بدین تمرکزِ منی که در این زمینه مفتضحم رو چند برابر کرد.
،
روحي.
،
نخستین باران پاییزی، مردم ترجیح دادند که زیر سایبانی بایستند و انتظار بکشند برای آمدنِ اتوبوس‌ها. شاید مشکل از من است، شاید.. ، ایستاده زیر بارانی شدید، درست روبه‌روی پیراشکی‌فروشیِ موردعلاقه‌ام، کنار مردمی که تک‌به‌تکشان اندوهی را حمل میکنند، در نزدیکی ماشین‌ها و اتوبوس‌هایی که آدم‌هایی را برای آخرین‌بارها به خودشان دیده‌اند. ، "مسافر" واژه‌ای که پندار میکنی ساده است ولی خلاصهٔ تمام موجوداتِ بر روی زمین است. شروع میشویم از جایی که انتظار می‌رود، و پایان می‌یابیم در جایی بسیار دور از ذهن! آخرین باران‌ها، آخرین پیراشکیِ داغ با مسافری دیگر.. ، "مسافرهایی" که پا گذاشته‌اند بر روی آسفالت‌های خیابان‌های این شهر، هرکدام اندوهی را به دوش می‌کشیده‌اند. و ما به ناخواسته روزی آخرین اندوه‌هایمان را در خیابان‌ها به دوش می‌کشیم..
،
روحي.
،
_ کجا؟ _دارم میرم خبر مرگم سینما. _داری دروغ میگی! _آره دارم دروغ میگم. دارم میرم شیره‌کش خونه. معتاد شدم میخوام برم جرم و جنایت کنم. مگه نمیدونی مامان من لای مجله فیلمام یه مسلسل قایم میکردم باهاش ادم میکشتم تا صبح. بعد دم صبح دوباره برمیگشتم شیره‌کش خونه. بعد برا اینکه کسی نشناستم سیبیل مصنوعی میذاشتم. مامان این سیبیل مصنوعی من کوش؟ حالا دیدی مامان؟ فهمیدی چرا شبا هذیون میگم؟ برا اینکه یه گروه مافیایی افتادن دنبالم میخوان خونمونو با دینامیت بفرستن هوا. عوضش وقتی مردیم برا اینکه حوصلمون سر نره از بیست‌تا خواستگارت بگو. هرکدوم واسه زناشون چقدر ارث گذاشتن تو اون دهاتای کردستان. یه چیزی بت بگم مامان.. آدم بمیره بهتر از اینه که خل باشه ولی فک کنه سالمه! [دیالوگ‌هایی از فیلمِ "اینجا بدون من"]
تو برای موندن من کاری نکردی. همچنان من:
راستی بچها. شهر کتاب قم توی چهارراه بیمارستان بمناسبت هفتهٔ کتاب ۲۵٪ تخفیف داشت. رمان و کتابای جالبی توش پیدا میشه یه سر بزنین. 🪄
هه.
بچها دوری‌و‌دوستی کنید خیلی خوبه. مثلا یجا با اون آدما باهم پیام میدین ولی وانمود میکنین که اون یکیو اصلا نمیبینین😭😭
،
روحي.
،
من دربارهٔ "شعر" سخن می‌گویم. دربارهٔ غم، خداحافظی، انقطاع، رنج. دربارهٔ آخرین‌هایی که کسی جدی‌شان نگرفت و ساده از کنارشان گذشتند. بعدها به یادش گریستند و خواستند لب باز کنند و از آن سخن بگویند، فریادش کنند، زخمش کنند و این‌گونه بود که "شعر" پدید آمد. در قرن‌های متمادی هرگاه بشر عاجز ماند در ادای منظور، از "شعر" یاری گرفت و جراحتش را به آن مبدل کرد. و هیچ‌چیز مانند آن نشود و نخواهد‌شد.. تو نبودی و تب فاصله ها پیرم کرد، عاشق شعر شدم، شعر زمین‌گیرم کرد!
از وقتی ارتباطاتم رو از ایتا خارج کردم آدم خوشحال‌تریم.
بقولِ شایع "میگن همه‌چیو باید تجربه کنی، همه‌چیو نباید تجربه کرد!"
ایتا از اون چیزاست که نباید تجربه‌ش کنی.
لطفا تروخدا جان هرکی دوسش دارین دعا کنین یه اتفاقی بیوفته که اگه بیوفته خوشبخت‌ترین ریحانه‌ای هستم که میتونم باشم. 🪄🪄
من رفتم بخوابم شب بخیر. در ضمن، هرکی دعا نکنه
خاورمیانه را به تقلید چشمان شرقیِ "تو" ساخته اند. اندوهگین، پرالتهاب، خسته، زیبا. [نزار قبانی]
،
روحي.
،
اگر بخواهم برایت از روزهای تنهایی‌ام بگویم، دلت به درد می‌آید و من سکوت می‌کنم. من بیشتر از چیزی که تصور می‌رود تو را دوست می‌دارم و حاضر نیستم قدری از رفتنِ بدون خبرت، گریه‌های شبانه‌ام بابتت، یا حتی لحظه‌های مردن و زنده‌شدنم را برایت بازگو کنم تا شاید وجدانت آسوده نباشد. ای عزیزتر از جانم؛ بدان که با این اوصاف هنوز هم که هنوز است، تا خورشید بر ما می‌تابد، تا قطرهٔ اشکی بر صورتم جاری شود تو را با تمام وجودم دوست می‌دارم. اگر روزی فرا رسید که نبودم، یا ندیدی‌ام، [البته تو هیچ‌گاه مرا ندیدی. نه اینکه نتوانی، نخواستی!] این را بدان که دست‌هایم کوتاه شده‌اند از تو و گیسوانت که نیستم تا باز هم مثل گذشته خواهش و التماس کنم تا بپذیری‌ام.. تو من را ببخش که هرگز کفایت نکرده‌ام برایت.
هدایت شده از ˒تاکسیک˓
اینکه باهات قطع رابطه کردم کافی نیست، همین که هنوز می‌شناسمت آزارم میده.
زندگی خودم کم بود، حالا ناراحتی تو هم عذاب جانم شده. خواهش میکنم گاهی هم گذرا لبخندی بزن تا این مجنونِ گرفتارت نفسی تازه کند. صحنهٔ لبخندت را تا مدت‌ها به یاد آورد و دردی از دردهایش کاسته شود. می‌خواهم این روزها را که بی‌تو سر میکنم، گاهی بهنگام طلوع به آسمان لبخند بزنی تا هرجا و هرموقع تبسمت را بهمراه داشته باشم. میخواهم این روزهایی که بی‌تو سر می‌شود، تو هم کمبودی را در خود احساس کنی. می‌خواهم این روزهای بی‌تو باتو به سرانجام رسد..
نامدگان و رفتگان از دو کرانهٔ زمان، سوی تو می‌دوند، هان ای تو همیشه در میان.
در چمنِ تو می‌چرد آهویِ دشتِ آسمان گردِ سر تو می‌پرد باز سپید کهکشان.
هرچه به گردِ خویشتن می‌نگرم درین چمن، آینهٔ ضمیرِ من جز تو نمی‌دهد نشان
ای گل بوستانسرا از پس پرده‌ها درآ بوی تو می‌کشَد مرا وقت سحر به بوستان.
ای که نهان نشسته‌ای باغ درون هسته‌ای، هسته فروشکسته‌ای کاین همه باغ شد روان