eitaa logo
رشدانه| محمدمهدی دستورانی
142 دنبال‌کننده
92 عکس
22 ویدیو
11 فایل
«بسم رب المهدی» |نوشته‌هایی از ذهن یک پسر دهه‌هشتادی| #پویش_نوشتن
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب المهدی
بسم رب المهدی سلام خدمت شما عزیزان. بنده محمدمهدی دستورانی هستم؛ و اینجا، برخی نوشته‌ها و دغدغه‌هایم را منتشر می‌کنم. که برخی حرف‌هایم، با هم‌نسل خودم یعنی دهه‌هشتادی‌ها است. حرف‌هایی از جنس حرف‌های دلی، حرف‌های درونی که گاهی نمی‌توان آن‌ها را علنی با کسی گفت. انتقادی، سوالی، پیشنهادی بود درخدمتم: @MMD4080
هر سنی و موقعیتی، برای خودش یه اقتضا و ظرفیت فهم و دید و ادراکی داره. یعنی مثلا ممکنه تو تو این مدت، مثلا فعلا ظرفیتت این باشه که ذهنت درگیر مسائل طلبگی و علمی و چجوری خوب درس خوندن باشه و در عمل هم درگیر اینا باشی (حالا اینکه به موفقیت میرسی یا نمی‌رسی مورد بحث من نیست)، و در کنارش هم مقداری فکرت باز بشه راجع به آینده و خانواده و ازدواج و تبلیغ و جامعه و...، ولی نه به حد فکر زیاد و حتی عمل. یعنی مثلا تا مدت یک سال دیگه باید به همین منوال بگذره تا بیشتر رشد کنی و بفهمی و توانایی پیدا کنی و همچنین با همون فکر و عمل درسی و طلبگی، به خودت رشد شخصیتی و ارادی بیشتری بدی. و در این صورته که می‌تونی به حد مسائل بالاتر رشد کنی و عمل کنی؛ إن‌شاءالله. و لبّ کلام اینکه هم نباید توقع بیشتر از حدت داشته باشی، هم حواست باشه که وظیفه و توانایی فعلیت چیه و باید در حال حاضر، در فکر و دغدغه و در عمل چیکار بکنی. ایتا، سروش+، روبیکا: @Rushdaneh
اگر راجع به فهم اسلام و نظام فکری و کار یک طلبه بخواهم یک مثال بزنم، مانند جوانی است که کتاب ریاضی یک دانشمند را که سوالاتی را در آن حل کرده را برداشته و به دقت سال‌ها بررسی میکند تا بفهمد که این دانشمند در هرکدام از این مسائل، با چه قاعده‌ای این مسئله را حل کرده و چنین جوابی داده؟ چه قواعدی در این کتاب وجود دارد؟ و چه قواعدی در اندیشه‌ی این کتاب وجود دارد؟ و این جوان، لزوما نمیخواهد فقط و فقط ببیند و حفظ کند که مثلا فلان مسئله جوابش چیست. بلکه این جواب‌ها را با صورت سوال مقایسه وبررسی میکند تا قواعد پشت این جواب‌ها را بفهمد و بتواند دیگر مسائل جدید را خودش با این قواعد حل کند. ایتا، سروش+، روبیکا: @Rushdaneh
شعار امسال، از نگاه هوش مصنوعی «جهش تولید با مشارکت مردم» ایتا، سروش+، روبیکا: @Rushdaneh
«خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» را باید از قرآن بشنویم. قرآن در این باره چه می‌گوید؟ می‌گوید «یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض». یعنی تمام عالم دارند تسبیح و عبادت خدا میکنند «ولکن لاتفقهون تسبیحهم». شماهم همرنگ این جماعت عظیم جهانی شوید. ایتا، سروش+، روبیکا: @Rushdaneh
تو دعاهایی که از اهل‌بیت بهمون رسیده، گاهی مثلا میگیم «واغوثاه بک یا الله من هوی قد غلبنی و من عدو قد استکلب علیّ» و دیگر تعابیری که شبیه به همین مضمون و تعبیر هستن. شاید اهل‌بیت میخوان بهمون بفهمونن که اگه گاهی فکر گناه به ذهنت میاد، اگه گاهی شهوت اذیتت میکنه، اگه گاهی حس تنبلی درونت فعال میشه، و...، همیشه غصه نخور و یه وقت خیال نکنی که تو وجودت دیگه سرتاسر گناهه و اصلا این خود واقعیته که داره به سمت گناه میره؛ نه خیر، به قول امام تو وجودت شبیه یه گوهریه که گاهی وسوسه‌های شیطان بهش میرسه و گاهی تو لجن میوفته و ظاهرش بد شکل و بدبو و متعفن میشه، ولی این بهش عارض شده. یعنی چی؟ یعنی این رذایل و نجاسات و کثافات روحی، همگی عارضی هستند و تو میتونی خودتو از اینها جدا و پاک کنی و اون گوهر وجودی‌ات رو خالص کنی. ایتا، سروش+، روبیکا: @Rushdaneh
روش تربیتی و تربیت نفس و رام کردن نفس هرکسی فرق داره. چون هرکسی با یه شرایطی رشد کرده و بزرگ شده، یه سری استعداد خاص داره. هرکسی یه شکل و شاکله‌ی روحی و جسمی داره. هرکسی یه علاقه‌ای داره و میزان علاقه‌ و استعدادها و نیازها و نیاز به تربیت و... در هرکسی هم فرق می‌کنه. مثلا در بحث همین تربیت نفس، یکی باید جلوی خودشو بگیره تا میوه نخوره؛ یعنی مثلا دوست داره بخوره ولی امروز نباید بخوره. درحالی که رفیقش باید بخوره؛ چون مثلا تاحالا اینجوری بزرگ شده، و نمی‌تونه و نباید یهویی از کاری دست بکشه، چون بدجور آسیب می‌بینه. و اصلا ممکنه از لحاظ روحی آسیب ببینه و دیگه نتونه ادامه بده! یعنی با یه کار کوچیکی، جوری میشه که دیگه نمی‌تونه ادامه بده؛ و بلکه اصلا از این راه زده بشه! کارش به کفر و الحاد کشیده بشه! و اصلا برای همینه که میگن باید تو سیر و سلوک یه استادی حکیم داشته باشی. ایتا، سروش+، روبیکا: @Rushdaneh
اگر کسی از مطلبی و موضوعی تعریف و دفاع می‌کند، به این چشم نبینیم که مثلا چون خودش در این علم یا در این شغل و صنف است این را می‌گوید یا چون دوستش دارد اینگونه می‌گوید. بلکه ممکن است بالعکس باشد. یعنی مثلا چون این علم و این شغل و این صنف و این شیء، اینگونه است و این ویژکی‌ها را دارد، او این علم و موضوع و شغل و صنف را دوست دارد و اینگونه تعریف می‌کند. دانستن این نکته و یادآوری‌ دائمش، در ناخودآگاه و احساس و دید انسان نسبت به آن شخص (و دیگر اشخاص) و احساس قلبی نسبت به قبول کردن یا نکردن سخن او تاثیر دارد و خیلی مهم است. ایتا، سروش+، روبیکا: @Rushdaneh
اصلا گیرم فهمیدی فلان شخص فلان ایراد را دارد؛ خب باشد. ولی دیگر هی مدام به آن نگاه و دقت نکن. هی در حالاتش دقت نکن. هی به او فکر نکن. هی به آن خصلت و کار اشتباه و رو مخش فکر نکن و یادآوری‌اش نکن. با اینکار، فقط روح و روان خودت را داغان می‌کنی. با اینکار، فقط خودت را نابود میکنی، آرامشت و تمرکزت را نابود می‌کنی. در خودت و حالات خودت فکر کن. مستقل باش، تو شخصیت خودت را داشته باش (اصلا شاید با همین استقلال خودت، آن شخص تنبه پیدا کند). تو، ظاهر و نحوه‌ی مستقل بودن و رفتارهای خودت را داشته باش. ولو دیگران خوششان نیاید و آن را غلط بدانند. مهم این است که بفهمی حقیقت چیست؛ نه اینکه دیگران حقیقت را چه می‌دانند. پس تو اول ببین حقیقت و راه درست چیست، بعدش خیلی محکم و استوار، در آن راه قدم بردار و برایت مهم نباشد دیگران چه می‌گویند. و چه بسا با همین محکم بودن تو و رفتار درست تو، دیگران هم این حقیقت و این راه درست را پیدا کنند. ایتا، سروش+، روبیکا @Rushdaneh
🔶تجربه‌ی لذت محبت خدا! گاهی با خود می‌گوییم «چرا خدا حداقل یک ذره شیرینی و لذت عبادت و محبتش را به ما نمی‌چشاند تا با خیال راحت‌تر و با هدفی روشن‌تر، زندگی‌مان را خدایی کنیم و خیالمان راحت باشد و مطمئن باشیم؟ حتما باید یک مدت زیادی سختی بکشیم تا به لذتش برسیم؟!!» می‌دانی پاسخ چیست؟ یک پاسخی خودمان می‌توانیم با تجربه‌ی خودمان و زمزمه‌ای درونی، به خودمان بدهیم: «خدا اینکار رو کرده‌ها! میدونی کجا و کی؟ خودتم بهتر میدونی. حدس زدی؟ ماه رمضون! همون روزایی که هرسال منتظرشیم تا برسه و کلی خاطره‌ی خوب ازش داریم. همون روزا که در طول سال وقتی بهش فکر میکنیم، یه حس خوبی داره. همون غروبا و شبایی که یه رایحه‌ی خاص و حس نابی درونمون می‌چرخه. همون وقتای افطار که حس عجیبی بهمون دست میده وقتی میخونیم «اللّٰهم لَکَ صُمْتُ وَ عَلَیٰ رِزْقِکَ أَفْطَرْتُ: الهی، روزه‌ام فقط برای تو بود؛ و فقط با روزی تو افطار می‌کنم». همون روزا که با اینکه گشنگی و تشنگی میکشیم و بی‌حالیم، ولی یه دنیا عشق میکنیم؛ خصوصا شب‌ها موقع دعا، و خیلی مخصوصا شبای قدر». آری؛ پاسخ یکسری از سوالاتمان را در تجربه‌هایمان می‌توانیم بیابیم؛ فقط کافی است گاهی بشویم مصداق آیه‌ی «وَ ذَکِّرْ فإنَّ الذِّکْرَیٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ (ذاریات۵۵)». پاسخ‌هایی از جنس خودمان، که بیشتر از هرچیزی برایمان مطمئن‌تر و دلنشین‌تر است. ✍محمدمهدی دستورانی ایتا، سروش، روبیکا: @Rushdaneh
💠روشن شدن مسیر زندگی گاهی در طول روزها، دغدغه‌ای در ذهن ما می‌چرخد که مسیر زندگی من چیست؟ من می‌دانم که قدم بعدی‌ام و وظیفه‌ی الآنم و کاری که الآن پیش‌روی من است چیست؛ ولی از چند قدم بعدم خبر ندارم. می‌ترسم که چون الآن از قدم‌های بعدی خبر ندارم، در ادامه گم شوم و به مقصودم نرسم. و کم‌کم به زندگی و مسیرم دلسرد می‌شوم. دغدغه‌ای که در ذهن خیلی از ماها خصوصا نسل جوان است که اول راهیم. به راستی راه‌حل چیست؟ هم این مسیری که انتخاب کرده‌ام را دوست دارم، هم این سوال برایم مکرر پیش می‌آید و دلسردم می‌کند. چه کنم؟ مثالی می‌زنند حضرت آقا در کتاب «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن»: فرض کن شما در بیابانی تاریک هستی و تنها یک شمع داری، که یک متر جلوتر را برایت روشن می‌کند و بس. اینجا می‌گویی: من چون از چهار متر جلوترم خبر ندارم، پس حرکت نمی‌کنم و در همین بیابان می‌مانم! ولی آقای محترم، یک متر اطرافت روشن هست یا نه؟ یک قدم برو جلو، یک متر دیگر برایت روشن می‌شود ها! اگر نشد خب دیگر نرو. اما همین یک متر روشن را که می‌دانی، قدم بگذار، در ادامه اگر بازهم روشن شد، برو؛ اگر هم نشد، خب دیگر نرو. خدا هم قول مردانه داده که: - «إن‌َّ الذین آمَنوا وَ عَمِلوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِم (یونس۹): تو اگر به آنچه که فهمیده‌ای، عمل کنی، منِ خدا هم به سبب این ایمان و دانشت و رفتار مناسب با دانشت، قدم‌های بعدی را برایت روشن می‌کنم». -«وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا (عنکبوت۶۹): و کسانی که در راه ما و طبق آن میزان که باور به راه ما پیدا کرده‌اند عمل کنند و جلو بیایند، قطعا قطعا قطعا ادامه‌ی مسیر را برایشان روشن و هموار می‌سازیم». خلاصه‌ی کلام؛ عالم خلقت به تو می‌گوید که نگران آینده‌ات نباش. تو مسیر امروزت را بیا جلو، آنچه را می‌دانی و می‌توانی انجام بده. ✍محمدمهدی دستورانی ایتا، سروش، روبیکا: @Rushdaneh
واقعا زندگی دنیا یه جوریه. انصافا خیلی یه جوریه. اصلا وقتی بهش فکر میکنم، مخم یه لحظه هنگ میکنه، ارور ۴۰۴ میده. کلی آرزو و برنامه برا خودت داری، تو طول روزها و شب‌ها کارهای مختلفی انجام میدی، به علایقت فکر می‌کنی، به آینده‌ات فکر می‌کنی، براش کلی غصه می‌خوری، کلی حرص می‌خوری، از اینکه به هدف‌های کوچیک و بزرگت می‌رسی کلی کیف می‌کنی و تو آسمونا پرواز می‌کنی. تو همین حین، یهو پات یه جا گیر می‌کنه با سر میری تو زمین و، والسلام! به همین راحتی!... یه دنیا خیالات و علایق و برنامه‌ریزی و...، تو یک لحظه به باد رفت. یا کسی که داشت توی دنیا تاثیر میذاشت، یا کسی که کلی کار داشت انجام می‌داد، کلی کار خوب، کلی تاثیر مثبت، کلی کمک به بقیه، کلی ساختن زندگی خودش و بقیه؛ یا ریاستی ظالمانه، خراب کردن زندگی میلیون‌ها آدم؛ اما یهویی بی‌خود و بی‌جهت نفسش بند میاد و می‌میره. دیگه همه‌چیز تموم میشه. به همین راحتی. دقیقا به همین راحتی! یه ندای درونی گاهی صدای ضعیفی ازش میاد که: شاید بالاخره یه چیزی تو عالم پیدا بشه که بتونی با خیال راحت بهش دل ببندی. ولی آیا میشه؟... ✍محمدمهدی دستورانی ایتا | سروش+ | روبیکا: @Rushdaneh
💠«مردم» کی هستند؟ شما را نمی‌دانم؛ ولی من به عنوان یک دهه‌هشتادی، به عنوان کسی که دنبال فهم حقیقت و طرف حق است، مطلبی بدجور در ذهنم رژه می‌رود. رسانه‌ها و آزادی‌خواهان، باید چند نفر دور هم به خاطر هدفی مشترک جمع شوند، که این‌ها نام «مَردُم» را روی آن‌ها بگذارند؟ حتما باید تعدادشان یک عدد خاصی باشد که کمتر یا بیشتر آن، دیگر نام «مردم» نمی‌گیرد؟ یا حتما باید زمان مورد نظر آن‌ها باشد؟ یا حتما باید هدف مورد نظر آن‌ها باشد و اگر این هدف نباشد، دیگر به آن‌ها نمی‌گویند «مردم»؟ کاری ندارم که کدام طرف حق است و کدام باطل؛ کدام ظالم است و کدام آزادی‌خواه؛ ولی این نحوه‌ی مصداق‌یابی آن‌ها برای مفهوم «مردم» خیلی روی مخم راه می‌رود. کافی است که مثلا ۱۰۰۰ نفر از خانه بیایند بیرون و دور هم جمع بشوند و شعار ضد نظام سر بدهند؛ دیگر این‌ها می‌شوند «مردم»! کاری ندارم که آیا سخنشان درست است یا نه؛ ولی آیا نامردی نیست که این‌ها را بگویی «مردم»، ولی این چند صد هزار نفری که نصف شب از خانه بیرون می‌آیند، می‌روند در صحن اماکن زیارتی و خیابان‌های اطراف آن و نیز خیابان‌های دیگر، آن‌هم با تمام اعضای خانواده و خانوادگی می‌نشینند تا صبح بیدار می‌مانند؛ همگی یک دعا را می‌خوانند؛ همگی یک کتاب (قرآن) را برسر می‌گیرند؛ همگی پای صحبت یک طلبه می‌نشینند. این بیرون آمدن این‌ها، بیدار ماندن این‌ها تا صبح، پای سخنان یک طلبه نشستن؛ یک دعای مشترک را خواندن؛ هیچکدام از این‌ کارها نشان نمی‌دهد که «مردم» یا تعداد زیادی از «مردم» هنوز پای دینشان ایستاده‌اند؟؟؟ اگر ۱۰۰۰ نفر شعار ضد دین بدهند، می‌گویید:«مردم دیگر دین را نمی‌خواهند»، ولی اگر این‌همه آدم (اصلا گیرم تعدادشان هم به میزان همان مخالفان باشد که قطعا اینگونه نیست اگر چشممان را باز کنیم) بیایند و سه شب قدر را در خیابان‌ها تا صبح بیدار بمانند و پای سخنان طلبه‌ای بنشینند و قرآن برسر بگیرند، نمی‌گویید «مردم هنوز پای قرآن هستند، و از بی‌دینی بیزارند». به راستی شما، آزادی را برای کدام «مردم» می‌خواهید؟ شما پای حرف دل کدام «مردم می‌نشینید»؟ همه‌ی «مردم»؟ ✍محمدمهدی دستورانی ایتا | سروش+ | روبیکا: @Rushdaneh