eitaa logo
مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)
2.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
179 ویدیو
10 فایل
﷽ ✅ کانال مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام ✔️ نظر، انتقاد و پیشنهاد 🆔 @rushdadmin ✔️ سایت مرکز ↙️ ✅ http://rushd.ir ✔️ کانال بله و تلگرام ↙️ ✅ @Rushdisu ✔️ اینستاگرام ↙️ ✅ instagram.com/Rushd.ir —---------------------
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇 👆👆 🔹یکی از انتقادها به مهدویان در ماجرای نیمروز۱ ، آن بود که در طرح تضاد خیر و شر، ما را با جبهه شر و شخصیت های آن آشنا نمی کند. خانه تیمی موسی خیابانی فتح می شود؛ بی آنکه بدانیم او و اطرافیانش چه هستند و چه می کنند؟! به نظر می رسد مهدویان این توجه را پذیرفته و در ماجرای نیمروز۲ ، دوربین خود را سوی طرف مقابل چرخانده است. از پادگان اشرف برایمان می گوید؛ از قربانی شدن مناسبات احساسی و عاطفی انسان توسط یک تشکیلات خشک و متصلب. او تلاش کرده است حداقل کمی ما را با خصوصیات و شرایط زنانی که در پادگان اشرف هستند آشنا کند؛ از ازدواج تشکیلاتی تا جلسات بیان فاکت هایی که همچون دادگاه ضعف ایدئولوژیک آنها را بر ملا می کند. مرام و مشرب اهالی پادگان اشرف را بر ملا می کند و شخصیت پرستی آنها در پذیرش مسعود و مریم را تصویر می کند. در این کار البته باز هم مهدویان در شخصیت پردازی ناقص عمل می کند و افراد در حد تیپ باقی می مانند. خرده قصه عباس زریباف (نفوذی ماجرای نیمروز۱) و همسرش را طرح می کند تا در این تضاد خون و عشق، چگونگی قربانی شدن عواطف انسانی را مطرح کند اما در بیان جزئیات شخصیت ها الکن است. 🔹«امنیت» جوهره اصلی مورد تأکید فیلم است. درام سیاسی-تاریخی ماجرای نیمروز۲، سرشار از اعتماد و خیانت، نفوذ و حیله و جنگ سرتاسر اطلاعاتی است. برای صادق که گویی خیالش از پیروزی میدانی در مبارزه با منافقین در سرپل ذهاب و اسلام آباد غرب راحت است؛ مسئله و چالش اطلاعاتی است. اطلاعات میدان اصلی مبارزه است. حال در این جنگ سرتاسر امنیتی و اطلاعاتی، کمال و افشین به عنوان دو عضو تیم اطلاعات عملیات درگیر یک تعلق خانوادگی شده اند. «سیما» با نام سازمانی «لیلا» در قالب عملیات سازمان مجاهدین به شهرهای مرزی حمله می کند. کمال و افشین نگرانند؛ نگران آبرو و غیرت خود؛ اما واقعا چرا این شخصیت ها اینقدر متزلزل شده اند؟ چرا نفرات اول اطلاعاتی باید تمام هم و غم خود را در این شرایط پیدا کردن سیما قرار دهند؟ به نظرم فیلمنامه بیش از حد می خواهد از تضاد عشق و وظیفه جان بگیرد. آنها در این جستجو عباس زریباف را بر خلاف قاعده تشکیلاتی از روی احساسات می کشند اما همزمان از روی اعتقاد بر جنگ در صحنه با منافقین تأکید می کنند. 🔹قهرمان ماجرای نیمروز۱ ؛ کمال است. کسی که با شجاعت خود موسی خیابانی را می کشد اما چه می شود که این چنین در مورد قصه خواهرش کم می آورد؟ شاید فیلمساز می خواهد ما را به وجوه انسانی و عاطفی قهرمانان عقیدتی و ایدئولوژیکی مان آشنا کند اما به نظر در این مسیر به بیراهه می رود. تضاد عشق و ایدئولوژی در فیلم های گذشته پیرامون سازمان مجاهدین همچون «سیانور» هم وجود داشت؛ این بر آمده از فرم ذاتی این تشکیلات ضد انسانی است اما چرا این مسئله در جبهه خودی اینقدر تبدیل به مسئله درام می شود؟ در ماجرای نیمروز ۱ ، سوژه عاطفی حامد و سهیلا از ابتدا تا سکانس پایانی دنبال می شود؛ در نهایت حامد بازنده احساسات می شود و شلیک نمی کند. در تردید میان تعلق و تشکیلات، تعلق ها پیروز می شود 🔹برخی منتقدین در نقد ماجرای نیمروز 1، تضاد خیر و شر موجود در فیلم را خالی از آرمان و ایدئولوژی می دانستند. اگر این نقد در مورد ماجرای نیمروز 1، وارد بوده باشد، در نسخه دوم به شکل جدی تری وارد است. در اینجا بررسی مقایسه ای دو الگو در تضاد عشق و وظیقه در دو جبهه طرح شده است: عباس و همسرش و کمال و خواهرش. ایدئولوژی ضد انسانی مجاهدین، رها کردن همسر توسط عباس را به خوبی نمایان می کند اما در جبهه خودی ظاهرا زبان عواطف و احساسات است که جولان می دهد. ✍ پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
🏘 💢 بچه شیطون 🔹امام می فرمودند: اگر بچه بازی نکند است. بچه باید شیطونی کند. 🔹امام به یکی از خانم ها که از بچه خود گله می کرد، می گفتند: من حاضرم که ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین می بری با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم. 🔹عقیده داشتند: بچه باید باشد، تا وقتی که بزرگ می شود. آن وقت باید برایش حدی تعیین کنند. 🔹در مورد می فرمودند: با بچه ها باشید. الگوی بچه پدر و مادر هستند. اگر با بچه درست رفتار کنید بچه ها درست رفتار کنید بچه ها درست بار می آیند. هر حرفی را که به بچه ها زدید به آن عمل کنید. 🌱 👤 کتاب ، ص۲۳ ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
📄 *انسان در چهلم انقلاب اسلامی ✴️ چهل سالگی ۱. در تحلیل مان از معتقدیم که ظهور در نتیجه ظلم و فساد در جهان رخ می دهد یا در نتیجه پیداش انسان هایی با ظرفیت و توان کشیدن بار حکومت مهدوی و اصلاح جهان؟ رسالت حکومت ، ساخت کدام انسان ها و کدام جامعه است؟ سنجه نهایی، آیا پیدایش انسان های جریان سازِ متفکرِ تشکیلات سازِ بار بردار انقلابی نیست؟ 🔹 ۲. قضاوت و تحلیل افت و خیز سنجه نهایی، نیازمند آن است. ما در تنهایی جهانی و غرب زدگی داخلی و خویش در عرصه های سیاسی-اقتصادی-اجتماعی، توانستیم نظام را سرنگون کنیم، در عرصه ، انسان و تشکیلاتی بهتر از دیگران بسازیم، در عرصه و توانستیم آدم ها و تشکیلات بار بردار بسازیم. توانستیم وارد ادبیات کودک، اسباب بازی، شعر، موسیقی، فضای مجازی، علوم انسانی، فیلم و مستند، فکر و اندیشه شویم. کشاورزی، صنعت، تجارت، اموزش و ... همگی شاهد تولد و رشد افراد و جریان هایی هستند که هر یک ترکی بر سد بزرگ مادی گرایی و ضربه ای بر مانع ظهور ظرفیت هایی انسانی هستند. وقتی این ترک ها، دست به دست هم دهند، عالم می شود و می توان بر روی زمین به دنبال حیاتی متفاوت گشت که متفاوت از حیات پست و دنیوی کنونی است. نه اینکه توانستیم لزوما نتایج عالی بدست آوریم اما توانستیم در داخل کشور، جریان های را کم کم تولید کنیم. توانستیم در عین وجود و ، از بگذریم و همچنان جرم موثر نیروهای انقلابی که در حال شدن هستند را تولید و تکثیر کنیم. ما در حال ساخت قلب و موتور هستیم. اگر در شاخص های اقتصادی-سیاسی-اجتماعی مبتنی بر مبانی خود، پیش رفته ایم به این خاطر بوده است و اگر نرفته ایم به خاطر نقص هایمان در این راستا بوده است. 🔹 انسان سازی (انسان هایی که بار بردارِ ظهورند) در عرصه های مختلف حیات اجتماعی برای قلب و دگرگونی جهان مادی، بزرگترین سنجه ارزشیابی و موفقیت یک حکومت دینی است. ✍ پژوهشگر هسته عدالت پژوهی مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
✴️ سومین شماره از فصلنامه مدیریت جهادی منتشر شد. 📝 این شماره از فصلنامه که به همت هسته مدیریت جهادی مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام منتشر می شود، پرونده ویژه ای درباره حمایت از کالای ایرانی دارد و در قالب ۹ یادداشت، مصاحبه و مقاله به بحث و بررسی الزامات و ملاحظات حمایت از کالای ایرانی پرداخته است. 🔹 مدیریت التزام فراگیر – دکتر میثم لطیفی 🔹 مصرف کالای ایرانی، انسان اقتصادی و جامعه نمایشی – دکتر سیدمجید امامی 🔹 پیش فرضهای غیرواقعی – دکتر محمدجواد رضائی 🔹 برای عمل نکردن – دکتر سیدمحمدمهدی غمامی 🔹 قاچاق، مرگ تضمینی جهاد – مهندس حسین یوسفیان 🔹 فرمانده خسته – دکتر محمد نوروزی 🔹 Fabrique en France – سید محمدصادق شاهچراغ 🔹 در جوانمرگی آرمانها – مهدی یخچالی 🔹 ۱۲ مساوی با بی نهایت – میثم حاجی قربانی 📝 عناوین سایر مقالات و یادداشتهای دیگر این شماره عبارت است از: 🔸 سرطان بدخیم طمع ورزی – سخن سردبیر 🔸 سیمای سینمای جهاد – دکتر مصباح الهدی باقری 🔸 از جهادی تا جهادی نما – مهندس صابر میرزایی 🔸 جنگاوری ذاتی جهاد – سید مهدی عزیزی 🔸 ماجرای راضیه و مادرش – دکتر مصباح الهدی باقری 🔸 اقتصاد مقاومتی در کشورهای پیشرفته (معرفی کتاب) – دکتر میثم لطیفی 🔸 ناب مثل احمد (جهاد صفحه آخر ندارد) ✅ عضویت در کانال فصلنامه مدیریت جهادی 🆔 @jihadimag_ir 🌐 jihadimag.ir ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
📄 دیالوگی با امام ✴️ حال و هوای انقلاب، سرتاسر کشور رو فرا گرفته و بعد از فرار شاه هم، موج اعتراضات و حضور مردمی بیشتر و بیشتر شده. حالا، روزی نیست که مردم تو خیابونا نباشن و خواسته‌شون رو که همون بازگشت امام خمینی به ایران و به ثمر نشستن انقلابه، فریاد نزنن. وقایع داره پشت سر هم و به سرعت اتفاق میوفته... 🔹 این روزا، نوفل لوشاتو هم مثل ایران، خیلی شلوغه؛ محل سکونت امام، مملو از ایرانیا و خبرنگاراییه که مدام در رفت و آمدن و با هم سر مصاحبه گرفتن از امام و مخابره آخرین خبرها، مسابقه میدن. الان همه دوست دارن بدونند آیت الله خمینی، چه برنامه‌ای برای آینده داره و اگر برگرده ایران، چیکار می‌کنه؟ 🔸 ماجرا از اونجایی شروع میشه که می‌شنوم امروز، ۳ بهمن ۵۷، یکی از خبرنگارای زن با امام مصاحبه کرده! توی این اوضاع و احوال و فضای جامعه سنتی جامعه ایران و ...، خود این کار برام عجیب و جالب بنظر می‌رسه؛ از اون جالب‌تر، وقتیه که صحبت و سوال خانم خبرنگار رو می‌شنوم: 🔹 خانم خبرنگار : «چون مرا به عنوان يك زن پذيرفتهايد، اين نشان دهنده اين است كه نهضت ما يك نهضت مترقى است؛ اگر چه ديگران سعى كردند نشان دهند كه عقب مانده است. فكر می‌كنيد به نظر شما آيا زنان ما بايد حتماً _حجاب_ داشته باشند؟ مثلًا چيزى روى سر داشته باشند يا نه؟» 🔸 هنوز برام جالبه که تو این اوضاع و شرایط، که اصلاً برگشتن امام به ایران و وضعیت کشور معلوم نیست، چنین حرفی مطرح شده؛ میرم خدمت امام و موضوع رو از خودشون می‌پرسم: 🔹 - آقا، شنیده‌ام اخیراً با یکی از خبرنگارای خانم مصاحبه داشته‌اید، درسته؟ 🔸 + بله؛ 🔹 - راستش آقا جسارت نباشه، وقتی صحبت خبرنگار رو شنیدم، برام خیلی عجیب بود؛ می‌خواستم بپرسم از محضرتون که شما چی جوابشون رو دادید؟ 🔸 + من گفتم: «اينكه من شما را پذيرفته‌ام، من شما را نپذيرفته‌ام! شما آمده‌ايد اينجا و من نمی‌دانستم كه شما می‌خواهيد بياييد اينجا! و اين هم دليل بر اين نيست كه اسلام مترقّى است كه به مجرد اينكه شما آمديد اينجا، اسلام مترقى است. مترقى هم به اين معنى نيست كه بعضى زن‌ها يا مردهاى ما خيال كرده‌اند. ترقّى به كمالات انسانى و نفسانى است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملكت است نه اينكه سينما بروند و دانس بروند. و اينها ترقياتى است كه براى شما درست كرده‌اند و شما را به عقب رانده‌اند؛ و بايد بعداً جبران كنيم. شما آزاديد در كارهاى صحيح. در دانشگاه برويد و هر كارى را كه صحيح است بكنيد؛ و همه ملت در اين زمينه‌ها آزادند. اما اگر بخواهند كارى خلاف عفت بكنند و يا مضر به حال ملت- خلاف مليّت- بكنند، جلوگيرى می‌شود؛ و اين، دليل بر مترقى بودن است.» 🔹 موضوع برام عجیب‌تر میشه! درست زمانی که تمام دنیا منتظرند که نظر رهبر یه انقلاب رو در خصوص مهم‌ترین موضوعات بدونن، امام خیلی راحت و بی‌تعارف، نظر واقعی خودشون رو مطرح می‌کنن، بی هیچ تعارف و رودربایستی. پیش خودم میگم: «ای کاش لااقل امام برای حفظ ظاهر هم که می‌شد، حرف خبرنگار رو تایید می‌کردن؛ یا حداقل اینطوری جواب نمی‌دادن، این برای که از امام ساخته و منعکس می‌شه خوب نیست» 🔸 چند روز بعد زمانی که داشتیم با امام تو هواپیما از نوفل لوشاتو به تهران برمی‌گشتیم، خبرنگارا اومدن که از امام سوالایی بپرسن، پیش خودم میگم: «عجب مصاحبه طوفانی‌ای بشه!» اما... 🔹 خبرنگار: «چه احساسی دارید؟» 🔸 امام: «هیچ!» 🔹 مجدد همون حرفا و فکرا تو سرم مرور می‌شه: «ای کاش لااقل امام...» راستش دیگه روم نمی‌شه برم این حرفا رو هم از امام بپرسم؛ اصلاً الان زمان خوبی هم نیست، امام به کشور برگشتن، انقلاب داره به ثمر می‌رسه و کلی کار روی زمین مونده هست که وقت به این حرفا نمی‌رسه. 👆👆 👇👇
👆👆 👇👇 🔸 چند ماه بعد از این ماجراها، اتفاقی دارم یکی از کتابای امام رو می‌خونم؛ انگار امام دارن جواب سوالا و ابهامای بهمن ۵۷ام رو که روم نشده بود ازشون بپرسم بهم میدن، اونجایی که میگن: 🔹 «اى عزيز، براى يك خيال باطل، يك محبوبيت جزئى بندگان ضعيف، يك توجه قلبى مردم بيچاره، خود را مورد سخط و غضب الهى قرار مده، و مفروش آن محبت‌هاى الهى، آن كرامت‌هاى غيرمتناهى، آن الطاف و مراحم ربوبيت را به يك محبوبيت پيش خلق؛ پس خداى تبارك و تعالى و متصرّف در اوست، و شما كه يك بنده ضعيف عاجز هستيد نمی‌توانيد تصرف در قلوب كنيد بىتصرف حق، بلكه اراده او قاهر است بر اراده شما و همه موجودات، پس ريا و سالوس شما اگر براى عباد است و جانب دلها نگاه داشتن و منزلت و قدر در قلوب پيدا كردن و اشتهار به خوبى يافتن است، اين از تصرف شما بكلى خارج و در تحت تصرف حق است. خداوند قلوب و صاحب دلها به هر كس می‌خواهد قلوب را متوجه مى‌فرمايد». 💢 اینجاست که می‌فهمم: توی این عالَم، کسی دیگه ست... ✍ پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
📄 نقدی کوتاه بر فیلم «تختی» ساخته بهرام توکلی 🔶چگونه زیستن یا چگونه مُردن؟ مسئله این است ✴️ آخرین اثر ، فیلمی است؛ می خواهد به یکی از مهم ترین چهره های نیم قرن اخیر ایران بپردازد؛ با مسامحه می خواهد زندگی یک سلبریتی دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی که نه در فضای مجازی که در متن زندگی مردم تبدیل به یک شده است را روایت کند. می خواهد بعد از دو دهه، کار نیمه تمام مرحوم «علی حاتمی» را تمام کند. « » متعلق به سینمایی است که می خواهد در جستجوی قهرمان باشد؛ می خواهد زندگی یک قهرمان ملی را از کودکی تا آخرین لحظات زندگی اش تعریف کند. ساختن قهرمان برای مخاطبی که خود با این اسطوره به شکل واقعی و ذهنی زندگی کرده است؛ کار دشواری است. خطر اسطوره زدایی در کمین فیلمساز است؛ اما فیلمساز مهم این سال های ما، این را پذیرفته تا از زندگی پر ماجرای او یک سینمایی خلق کند. 🔹فیلم از ۱۵ دی ماه ۱۳۴۶؛ دو روز قبل از مرگ تختی در اتاق ۲۳ هتل آغاز می شود؛ از دفترخانه رسمی که تختی برای تنظیم وصیت نامه اش رفته است و بعد از لحظه مرگ تختی، به دوران کودکی او فلش بک می خورد. مرگ تختی یک است؛ کاش راز هم باقی می ماند اما برای فیلمساز ما گویی آن چنان که بارها تأکید کرده است؛ تختی است نه انتهای آن و چگونه از چگونه مُردنش دارای اهمیت بیشتری است. بدین جهت به شکل کامل در ابتدا و انتهای فیلم صحنه تختی را با صراحت نمایش می دهد تا از انتهای تراژیک زندگی بزرگترین چهره ورزشی و پهلوانی سخن بگوید. از یکی از تلخ ترین فیلمسازان سینمای ایران که در کارهای قبلی نیز نوعی پوچی و تلخی را می توان ردیابی کرد؛ قابل انتظار است که در میان سناریوهای مختلف پیرامون مرگ تختی، خودکشی او را برگزیند. 🔹فیلم، دوران کودکی تختی در منطقه «خانی آباد» تهران در سال های منتهی به ۱۳۲۰ را در جامعه ای سرتاسر نکبت آلود و فقیر ترسیم می کند و در این چهره پردازی مسیر را طی می کند. از کودکی که می خواهد از خانواده خود کند ولی ندارد و به شدت می خورد. در کشتی محله ای با کودکان شکست می خورد و وقتی به سمت جوانی در سال ۱۳۲۷ می رسد، در تست های اولیه کشی می شود. اما تلاش و کوشش را ادامه می دهد تا در نهایت در فاصله کمتر از سه سال تیم ملی را برتن کند و این نقطه آغاز قهرمانی های اوست. مرد پرافتخار کشتی ایران در دهه ۵۰ میلادی (۳۰ شمسی) که یک طلا و دو نقره المپیک و چندین مدال جهانی را می کند. نقطه فیلم، بدون تردید فوق العاده در خلق فضاهای مختلف فیلم است. اوج این بازسازی در تصویرپردازی سکانس فینال ۱۹۵۶ است؛ این تنها فیلم است که به خوبی توسط فیلمساز بازسازی شده است. در سایر بازسازی ها و چهره پردازی نیز فیلم، از سطح سینمای ایران است. گاه میان حالت و در تعلیق افتاده اما کوشش توکلی در این تصویرسازی، مخاطب را درگیر می کند. 🔹«تختی» توکلی در یک کلمه خلاصه می شود: « ». در اینکه تختی قهرمان، پهلوان و شد چون نسبت به مردم و بود و خود را نسبت به آنها می دانست تردیدی نیست. اما فیلمساز در کمک های گوناگون تختی به مردم که تقریبا در بیش از ۱۰ تا ۱۵ به شکل های مختلف دیده می شود، باعث پس زدن مخاطب می شود. تختی و مردم دار بود و در میان مردم بود و مسئله مردم، مسئله او بود، ولی در یک درام حدود ۱۰۰ دقیقه ای پرداخت تا این حد اغراق آمیز به این مسئله، از گیرایی مطلب می کاهد. تختی توکلی از این جهت علاقه مند دکتر است و در بیش از ۵ مورد آن را مورد تأکید قرار می دهد؛ تختی توکلی دلبسته آیت الله و عضو است اما کنش اجتماعی فعال ندارد. 🔹«تختی» در فیلم شخصیتی است که دچار تطور و می شود؛ اما مخاطب این تطور و تحول را به صورت ملموس نمی بیند و اساسا این تحول را فهم نمی کند. سیر این تطور و تحول در فردی که تصور می شد استعداد کشتی ندارد و بعد اولین مدال طلای تاریخ ایران در کشتی را کسب می کند و بعد تبدیل به یک قهرمان می شود، چندان مشخص نیست. برای خلق قهرمان، فهم تطور شخصیت او در دل درام ضرورت دارد و نریشن های فیلم هم کمکی به این ماجرا نمی کند. برای خلق سینما است که دارد و فیلم با ذکر برخی مطالب از سوی (مانند برخی فعالیت های سیاسی تختی) عملا مجموعه اطلاعات در اختیار مخاطب قرار می دهد. تصویری کلان و کلی از یک قهرمان تاریخی. 👆👆 👆👆
👇👇 👆👆 🔹«تختی» در فیلم یک فعال و یک قهرمان موثر نیست؛ بیشتر تحت تأثیر است و گاه با برخی کوشش ها تلاش می کند با اندازه وسع خود، مسائل مردم را حل کند. در توجه به مردم و رعایت حال آنها به خوبی قصه پیش می رود: پیشنهاد تبلیغ برای برند یک را نمی پذیرد و از حضور در سینما به جهت آنکه مردم مجبور به پرداخت پول برای دیدن آن می شوند، می گریزد و پیشنهاد را رد می کند ولی کنش فعال اجتماعی را سامان نمی دهد. گویی «تختی» توکلی حتی خود را برای عقب می اندازد و سرانجام به خاطر یک نفر ازدواج می کند. این حد افراطی از تأکید بر مردم داری، از تختی قهرمانی ساخته است که به مرور با فشارهای حکومت در اثر موضع گیری های سیاسی و اجتماعی تختی، علاوه بر انفعال دارای نوعی افسردگی هم می شود و اینجاست که فیلم خالی از می شود که تاروپود قهرمانی و پهلوانی است. 🔹«تختی» فیلمی ناظر بر یک چهره ملی است و در این روایت زندگی کوشش می کند تا یک درام برای ما خلق کند اما آنچه بیش از این درام دیده می شود، قدرت بازسازی و مستندنمایی است و همین امر برخی ویژگی های طرح درست قصه را از فیلم گرفته است. در طول فیلم بارها و بارها مشاهده می‌کنیم آدم‌هایی به تختی مراجعه می‌کنند و از او می‌خواهند و او از جایی به آن‌ها پول می‌رساند. بعد گفتار متن فیلم همین نکته را که قبلا دیده‌ایم دوباره شرح می‌دهد و محکم‌کاری می‌کند و بعد باز برای محکم‌تر کردن دوباره شخصیت‌های فرعی همین نکته را به تختی متذکر می‌شوند و چندباره توضیح می‌دهند که تو نباید تا این حد به دیگران کمک کنی و تختی واکنشی ندارد جز و تکراری و ذکر شعارهایی در این زمینه که من بدون مردم و چنین و چنان. فیلم از نقطه شروع تا نقطه پایان با صرف اطلاعاتی ویکی‌پدیایی فرازهای مختلف زندگی تختی را که اکثرا از آن مطلع هم هستیم با مصرف جملات نمایش می‌دهد. 🔹اشکال اما فقط از فیلم‌نامه است؟اما باز گردیم به نکته ابتدایی؛ چرا برای فیلمساز ما که چگونه زیستن تختی از چگونه مردن تختی مهم تر است؛ ابتدا و انتهای فیلم با بازسازی صحنه خودکشی تختی است؟ تختی پهلوان، روزهای آخر عمر را، در ، دور از کشتی و به‌دوراز مردم سپری کرد و مرگش با همه راز و رمزهایش؛ طعم تلخی برای همه ایرانیان دارد. اما آیا این تصویرپردازی از تختی ناخودآگاه فیلمساز را به سوی برگزیدن این سناریو از میان سناریوهای مختلف مرگ تختی نمی کشاند؟ از قهرمان افسرده ای که در برابر انتظارات مردم کم آورده است؛ جزیی انتظار است؟ تختی توکلی باید خودکشی کند اما شاید تختی قهرمان المپیک فراتر از تحلیل هایی که می گوید به واسطه زندگی شخصی و قهرمانی اش افسرده شده است؛ مرگ را مرحله مهمی از زیستن بداند. چگونه مُردن خیلی کم اهمیت تر از چگونه زیستن نیست. توکلی، به‌عمد از دخیل کردن شخصی خود در مورد سال‌های پایانی زندگی تختی و مرگ او دور می‌مانند و به همین دلیل، فیلم شبیه یک وقایع‌نگاری محض می‌شود نه یک فیلمی که تعریف می‌کند. مخاطب در جستجوی است که اگر تختی خودکشی کرد چرا و اگر کشته شد چرا؟ ولی فیلمساز با همان جمله معروف مسیر زندگی تختی است نه پایان آن؛ از آن به راحتی می کند. ✍ پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ➖➖➖➖➖ ✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
✔️ مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 🌐 سروش ↙️ ✅ sapp.ir/Rushdisu 🌐 ایتا ↙️ ✅ eitaa.com/Rushdisu 🌐 بله ↙️ ✅ ble.im/Rushdisu
📄 نقدی کوتاه بر فیلم «شبی که ماه کامل شد» 🔶 عاشقانه تراژیک اما زنانه... 🔹چهارمین اثر نرگس در قامت ، فیلم خوبی نیست. حداقل به اندازه ای که برنده ۷ سیمرغ جشنواره در بخش های اصلی شود و جایزه بهترین فیلم جشنواره را از آن خود کند؛ . نفس انتخاب « » و کاری به غایت دشوار با جغرافیای خاص منطقه سیستان و بلوچستان است؛ اما برای فیلم خوب شدن مسیر را کامل طی نکرده است. عاشقانه ای که در دنیای خشونت های افراطی به مرور رنگ می بازد. 🔹فیلم با عاشقانه ای و با مکث هایی متأسفانه عمدتا و آغاز می شود. عبدالحمید، پسر جوان و فروشنده بلوچی که در مغازه عاشق دختری به نام فائزه می شود. فیلم بدون وجه دراماتیک، در نیمه اول عاشقانه این دو است؛ گرچه تلاش دارد در پیرنگ های قصه، زمینه های بروز را آماده کند، اما طولانی شدن بیش از حد آن، را به معنای واقعی کلمه می دهد. نیمه دوم فیلم است؛ روایت از گروه عبدالمالک ریگی در جنوب شرق کشور. جایی متوجه می شویم عبدالمالک برادر عبدالحمید است. دوربین فیلمساز بعد از نشان دادن جغرافیای زیبای بلوچستان، به پاکستان می رود تا از نزدیک ما را با وجوه ضد انسانی و خشونت آمیز این گروه تکفیری آشنا کند. 🔹فیلم روایت زنانه ریشه ها و عملکرد این گروه تکفیری است؛ روایت قصه ای واقعی که آبیار به جهت علاقه ذاتی خود که در فیلم های گذشته نشان داده است؛ از منظر زنانه به نگریسته است. حُسن این انتخاب، و بیان قصه است؛ اما ایراد بزرگش آن است که فیلم به ، منفعل و احساسی است تا ؛ انسان پرور و خالق قهرمان. نرگس آبیار، از به رسیده است؛ پس احتمالا باید بداند که وجه مشترک ادبیات و سینما به عنوان دو مدیوم هنری آن است که باید «انسان» بسازد و با خلق شخصیت قهرمانی، برای ما از واقعیت به پُل بزند. اتفاقی که به هیچ وجه نمی افتد. 🔹بهترین فیلم جشنواره سی و هفتم، روایت تطور شخصیت عبدالحمید شاعر و عاشق پیشه به یک تکفیری ضد انسان است؛ در این راه می خواهد وجوه انسانی این تکفیری را برایمان نمایان کند تا با نگاه واقع بینانه ای این جانورهای آدم نما را بشناسیم. پسری که تحمل دیدن کشته شدن یک را ندارد؛ در انتها به راحتی سر انسان می برد. اما این تطور شخصیت و روایت آن از منظر همسرش فائزه؛ فیلم را موضع محض قرار می دهد. قهرمان ملی این قصه کیست؟ فائزه زن منفعل و نیمه خنگ یا پلیس امنیتی محتاط و منفعل؟ آنچه فیلم نمایان می کند بیشتر هنرمندی خانواده از مردمان است که همه به گروه های تکفیری پیوسته اند جز یک نفر که آن یک نفر هم در نهایت در «شبی که ماه کامل است» نشان می دهد یک تکفیری دو آتیشه است. 👇👇 👆👆