از آن طرف نیز بسیار التماس می کنی
که تو را به امام حسین فقط بگذارید،
که بیایم که بشود که فقط کار کنیم.
بی هیچ مزد، سمت و انتظاری !
اما به سخره ات می گیرند...
که ببین من در این سی سال چه کرده ام
که اکنون تو میخواهی انجام دهی !؟؟؟
که خام، جوان و بی تجربه ای...
انگار فراموش کرده اند سن و سالشان
در آغاز، وسط و پایان جنگ را...
و ناجوانمردانه همواره تو را ...
با توهین، تحقیر و تمسخر دست می اندازند !
در نهایت نیز با وقاحت تمام، بلاکت می کنند !
مسئولینی که به دلایل قابل یا غیرقابل قبولی
در رسیدن به تمام اهداف و آرمان هایشان
یا شهادت و وصال امامشان جامانده اند.
و شاید چون جمعی از هم قطارانشان،
پشیمانند از طی این مسیر 46 ساله !
و سعی در پیاده شدن دارند...
اکنون نیز مستاصل یا ناراحتند از تماشای
رویا و شور و شوق جوانیشان در فرد دیگری !
و حالا نیز تنها کاری که ارضایشان می کند
تحقیر، توهین، بلاک و قطع تماس است
بماند که خجالت از خدا و اهل بیت، نه
بلکه از سن و سالشان نمی کشند !
که بلاک کردن، کار دختران نوجوان گذشته است
که تنها به لبخند یا نگاهی، سرخی می نشست
بر گونه های زیبا و هلو مانندشان...
البته منظور دختران امروز و فردا نیست !
که سالم و نجویده، قورتت می دهند...
اگر هم راه و هم کلامشان شوی !
در هر صورت خدایا، دیگر کم آورده ایم...
خسته ایم، درمانده ایم و بیش از همه
شرمسار نگاه مهدی فاطمه ایم...
که نمی گذارند که نمی توانیم.
با آنکه می خواهیم...
لعنت به این دنیا
و نالایقانی که اینچنین پست فطرت اند !
لعنت به مسئولینی که سزاوار جایگاهشان نیستند.
مناصبی که خون ها به پایش ریخته شده است
و انسان های بزرگی بر آن تکیه زده بودند...
اما اکنون هر چه گرگ، خوک و خروس است
بر آن لم داده اند و جای خوش کرده اند !
و به خون شهدا خیانت می کنند...
#تمااام