🎥صائب خوانی
🔸ان شالله برنامه خوانش غزلیات صائب (پخش زنده از همین کانال) را به زودی شروع خواهیم کرد
🗓روز و ساعت متعاقبا اعلام خواهد شد
@SAEB_TABRIZ
ز بس آب طراوت می چکد صائب ز الفاظش
شود خامُش گر اندازم به آتش دفتر خود را
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
راهِ خوابیده رسانید به منزل خود را
نرساندی تو گران جان به درِ دل خود را
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
به دلتنگی چنان چون غنچه تصویر خو کردم
که بر روی نسیم صبح نگشایم در خود را
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
از آن چون شمع می کاهم در این محفل تن خود را
که از ظلمت برون آرم روان روشن خود را
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
نماند نامه ی ناشسته در دست سیه کاران
به صحرای قیامت گر فشارم دامن خود را
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
الا لیتَ الشّبابَ یعودُ یوماً
فاُخبِرَهُ بما فَعَل المَشیبُ
#ابوالعتاهیه
ترجمه : ای کاش جوانی روزی برگردد تا به او (جوانی) خبر دهم که پیری با من چه کرد
.
.
آنچه ما از دل سیاهی با جوانی کرده ایم
هر چه با ما میکند پیری ، سزاواریم ما
#صائب_تبریزی
.
.
صد حیف که ما پیر جهان دیده نبودیم
روزی که رسیدیم به ایام جوانی
#واعظ_قزوینی
@ASI_khorasani
هدایت شده از علی مقدم
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند ، تو از پیش مگوی
گوش تو دو دادند و زبان تو یکی
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
#بابا_افضل_کاشی
#خواجه_افضل_الدین
#تذکره_ریاض_الشعراء
گریه شادی مرا از وصل او محروم کرد
برد وسواسِ وضو ، وقت نماز از دست من
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
غزلی زیبا از صائب تبریزی در احوالات پیری
بر من از پيري سراي عاريت زندان شده است
زندگي دشوار و ترک زندگي آسان شده است
خواب من بيداري و بيداريم گشته است خواب
منقلب اوضاع من از گردش دوران شده است
دل ضعيف و مغز پوچ و خلق تنگ و فهم کند
اشتها کم، حرص افزون، معده نافرمان شده است
چشم کند و گوش سنگين، دست لرزان، پاي سست
جاي دندان جانشين گوهر دندان شده است
مي رود آب از دهان و چشم من بي اختيار
کشتي بي لنگرم بازيچه طوفان شده است
رعشه برده است از کفم بيرون عنان اختيار
زين تزلزل، خانه معمور تن ويران شده است
عمر گرديده است از قد دو تا پا در رکاب
زندگي زين اسب چوگاني سبک جولان شده است
هر رگي در پيکر زار من از موي سفيد
چون چراغ صبحدم بر زندگي لرزان شده است
قامتم گشته است از بار گنه خم چون کمان
آه چون تير خدنگ از سينه ام پران شده است
کرده دلسرد از حياتم برگريزان حواس
زين خزان بي مروت گلشنم ويران شده است
در کهنسالي مرا کرده است صيد خويش حرص
جسم من در زندگاني طعمه موران شده است
گوي سر در فکر رفتن نيست از ميدان خاک
قامت خم گشته ام هر چند چون چوگان شده است
رفته جز ياد جواني هر چه هست از خاطرم
طاق نسيان قامتم هر چند از دوران شده است
ريشه طول امل هر روز مي گردد زياد
از خزان هر چند نخل قامتم لرزان شده است
چون کنم کفران نعمت، کز گراني هاي گوش
عالم پر شور بر من شهر خاموشان شده است
صبح محشر نيست گر موي سفيد من، چرا
صائب اوراق حواسم نامه پران شده است؟
#صائب_تبریزی
#پیری
@SAEB_TABRIZ