#عمل_به_قول
اگه ازش استفاده کنی ولی لف بدی راضی نیستم ! 🥲💘
* جایی قول آماری نبینم !
صرفا برای ادیت های قشنگ شما :)
کپی ؟ فور .
سلامم قشنگا👀🎀
امروز پارت گذاری داریم؛
رونمایی از وایب جدید کانال داریم؛
و رونمایی از...
غـرۆب خـوࢪشید
سلامم قشنگا👀🎀 امروز پارت گذاری داریم؛ رونمایی از وایب جدید کانال داریم؛ و رونمایی از...
راجب آخری خدمتتون عرض کنم که😂
خیلی دلم می خواست یه فن بزنم
و زدم؛ ولی اینکه ادامه بدم یا نه بستگی به حمایت شما ممبرام داره🙂💘
بنابراین قول بدین حمایتم می کنین؛
*اونجا می تونین وضعیت ادیتامم ببینین😔😂
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•
Part ②①⑧
ساحل: یکم خجالت بکشید از کاراتون!
این چه کاریه؟
شوخی هم حدی داره
دریا: وای ساحل.. حالا چرا ج...
ساحل: حرف نباشه !
انگار نه انگار احساس و نگرانی یه آدمی هم پشت این شوخیاتون هست
بریم خونه
دریا: ساحللل
چیزی نگفتم و به طرف در رفتم.
دریا هم پشت سرم اومد.
و تا وقتی رسیدیم خونه هیچی نگفتیم.
وقتی از ماشین پیاده شدیم؛ دریا سریع به اونطرف خیابون رفت.
من کیفمو برداشتم؛ پولو به تاکسی دادم و به دنبال دریا رفتم.
ثانیه ای نگذشت که سوزش خیلی شدیدی داخل بدنم ایجاد که معلوم نبود از کجاست؛
در اون لحظه دنیا برام تیره و تار شد؛
صدای دریا که بلند اسم منو فریاد می زد توی گوشم اکو شد.
و حالا منی بودم که افتاده بودم کف زمین و دریایی که بالای سرم منو تکون می داد و جیغ می زد..
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•
@SAHEL1289
غـرۆب خـوࢪشید
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②①⑧ ساحل: یکم خجالت بکشید از کاراتون! این چه کاریه؟ شوخی
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•
Part ②①⑨
#از_زبان_دریا
اعصابم خورد شده بود. خب حالا یه شوخی بود ! انگار چی شده بود.
حالا حالم بد باشه که فوقش می رفتیم بیمارستان خوب می شدم.
این نگرانیا واسه چیه؟
تا برسیم خونه هیچ حرفی نزدم و اصلا به ساحل نگاه نکردم. اونم هیچی نمی گفت.
تا تاکسی ایستاد سریع پیاده شدم و به اونطرف خیابون رفتم.
داشتم می رفتم که با صدای بلند و ترسناکی که عرض چند صدم ثانیه شنیدم با وحشت برگشتم و ساحلو نگاه کردم و صحنه ای که دیدم باعث شد چشام ثانیه ای سیاهی بره..
ای کاش می شد از خواب بپرم و ببینم همهی اینا یه کابوسه؛ یه کابوس .
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•
@SAHEL1289
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•
Part ②②⓪
جیغی زدم و قبل اینکه مردم به ساحل برسن چنان با سرعت دویدم که نزدیک بود با صورت بخورم زمین.
اون کی بود؟!
چرا یه آدم موتوری باید بخواد خواهر منو با تفنگ بزنه؟!
به ساحل نگاه کردم که چشماش بسته بود.
حداقل انتظار داشتم دو دقیقه حرف بزنه!
جلوی اشکامو گرفتم و بغضمو قورت دادم.
شونه هاشو گرفتم و چندبار صداش زدم و محکم تکونش دادم.
که یهو با شنیدن حرف یه خانومی؛ تموم بدنم یخ کرد.
_چقدر نبضش ضعیفه!
عصبانی شدم و برگشتم داد زدم؛
دریا: خب دارید تماشا می کنید حال بدشو؟ زنگ بزنید آمبولانسسسس
اینقدر بلند داد زدم که همه با نگاهانی عجیب از پچ پچ کردن دست برداشتند و مشغول زنگ زدن به این و اون شدند.
حالا..
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•
@SAHEL1289
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•
Part ②②①
حالا من بودم و خواهر بزرگتری که جلوی چشمام داشت جون می داد.
به پلک هاش زل زدم.
دیگه نتونستم جلوی اشکامو بگیرم.
افکارم اجازه نمی داد به اتفاقای بد فکر نکنم.
تیر تفنگ؛ خورده بود به سرش!
تا اونجایی که یادم بود تو همهی فیلما آدما اگه یه سنگ به سرشون می خورد می مردند چه برسه به تفنگ..
به سختی جلو لرزش شونه هامو گرفتم.
دلم نمی خواست کسی بیاد منو دلداری ای بده که هیچ اثری نداشت.
دستای یخ ساحلو گرفتم.
کاش اون شوخی رو باهاش نکرده بودم.
حالا می فهمیدم که چرا اونقدر نگران شد!
ما بجز همدیگه؛ کسیرو نداریم.
یعنی داریما..مثلا اون نورا رو داره. من نیکا رو دارم..فاطمرو دارم...
ولی خب هیچی خانواده نمی شه.
هیچی!
دستاشو محکم فشار می دادم.
داشتم از فشار استرس نابود می شدم.
اگه ساحل حالش خوب بود و منو در چنین شرایطی می دید؛ بغلم می کرد و موهامو ناز می کرد.
دریا: وای ساحل! کاش زنده بمونی. . .
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•
@SAHEL1289