eitaa logo
غـرۆب خـوࢪشید
633 دنبال‌کننده
91 عکس
15 ویدیو
0 فایل
🌊 دریا باعث زیبایی ساحل؛ و ساحل بانی آن شده که آدم ها از دریا دیدن کنند . اگر غروب خورشیدی هم آنجا باشد؛ چه بهتر . 🤍قلمِ اینجـا: دُخـتࢪِ آفـ‌تـاب < نویسنده؛ از جنس نور ؛ دلباخته‌ی اباعبدالله > کپی؟ نه اصلا؛ راضی نیستم قشنگِ من. < ورود آقایون ممنوع >
مشاهده در ایتا
دانلود
سلامم قشنگا👀🎀 امروز پارت گذاری داریم؛ رونمایی از وایب جدید کانال داریم؛ و رونمایی از...
غـرۆب خـوࢪشید
سلامم قشنگا👀🎀 امروز پارت گذاری داریم؛ رونمایی از وایب جدید کانال داریم؛ و رونمایی از...
راجب آخری خدمتتون عرض کنم که😂 خیلی دلم می خواست یه فن بزنم و زدم؛ ولی اینکه ادامه بدم یا نه بستگی به حمایت شما ممبرام داره🙂💘 بنابراین قول بدین حمایتم می کنین؛ *اونجا می تونین وضعیت ادیتامم ببینین😔😂
به‌وقت‌به‌روزرسانی‌دخترم‌ْساحل؛ 🤍🌊
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②①⑧ ساحل: یکم خجالت بکشید از کاراتون! این چه کاریه؟ شوخی هم حدی داره دریا: وای ساحل.. حالا چرا ج... ساحل: حرف نباشه ! انگار نه انگار احساس و نگرانی یه آدمی هم پشت این شوخیاتون هست بریم خونه دریا: ساحللل چیزی نگفتم و به طرف در رفتم. دریا هم پشت سرم اومد. و تا وقتی رسیدیم خونه هیچی نگفتیم. وقتی از ماشین پیاده شدیم؛ دریا سریع به اونطرف خیابون رفت. من کیفمو برداشتم؛ پولو به تاکسی دادم و به دنبال دریا رفتم. ثانیه ای نگذشت که سوزش خیلی شدیدی داخل بدنم ایجاد که معلوم نبود از کجاست؛ در اون لحظه دنیا برام تیره و تار شد؛ صدای دریا که بلند اسم منو فریاد می زد توی گوشم اکو شد. و حالا منی بودم که افتاده بودم کف زمین و دریایی که بالای سرم منو تکون می داد و جیغ می زد.. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
سلام و نور دخترااا🤍🌊
غـرۆب خـوࢪشید
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②①⑧ ساحل: یکم خجالت بکشید از کاراتون! این چه کاریه؟ شوخی
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②①⑨ اعصابم خورد شده بود. خب حالا یه شوخی بود ! انگار چی شده بود. حالا حالم بد باشه که فوقش می رفتیم بیمارستان خوب می شدم. این نگرانیا واسه چیه؟ تا برسیم خونه هیچ حرفی نزدم و اصلا به ساحل نگاه نکردم. اونم هیچی نمی گفت. تا تاکسی ایستاد سریع پیاده شدم و به اونطرف خیابون رفتم. داشتم می رفتم که با صدای بلند و ترسناکی که عرض چند صدم ثانیه شنیدم با وحشت برگشتم و ساحلو نگاه کردم و صحنه ای که دیدم باعث شد چشام ثانیه ای سیاهی بره.. ای کاش می شد از خواب بپرم و ببینم همه‌ی اینا یه کابوسه؛ یه کابوس . •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②②⓪ جیغی زدم و قبل اینکه مردم به ساحل برسن چنان با سرعت دویدم که نزدیک بود با صورت بخورم زمین. اون کی بود؟! چرا یه آدم موتوری باید بخواد خواهر منو با تفنگ بزنه؟! به ساحل نگاه کردم که چشماش بسته بود. حداقل انتظار داشتم دو دقیقه حرف بزنه! جلوی اشکامو گرفتم و بغضمو قورت دادم. شونه هاشو گرفتم و چندبار صداش زدم و محکم تکونش دادم. که یهو با شنیدن حرف یه خانومی؛ تموم بدنم یخ کرد. _چقدر نبضش ضعیفه! عصبانی شدم و برگشتم داد زدم؛ دریا: خب دارید تماشا می کنید حال بدشو؟ زنگ بزنید آمبولانسسسس اینقدر بلند داد زدم که همه با نگاهانی عجیب از پچ پچ کردن دست برداشتند و مشغول زنگ زدن به این و اون شدند. حالا.. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②②① حالا من بودم و خواهر بزرگتری که جلوی چشمام داشت جون می داد. به پلک هاش زل زدم. دیگه نتونستم جلوی اشکامو بگیرم. افکارم اجازه نمی داد به اتفاقای بد فکر نکنم. تیر تفنگ؛ خورده بود به سرش! تا اونجایی که یادم بود تو همه‌ی فیلما آدما اگه یه سنگ به سرشون می خورد می مردند چه برسه به تفنگ.. به سختی جلو لرزش شونه هامو گرفتم. دلم نمی خواست کسی بیاد منو دلداری ای بده که هیچ اثری نداشت. دستای یخ ساحلو گرفتم. کاش اون شوخی رو باهاش نکرده بودم. حالا می فهمیدم که چرا اونقدر نگران شد! ما بجز همدیگه؛ کسیرو نداریم. یعنی داریما..مثلا اون نورا رو داره. من نیکا رو دارم..فاطمرو دارم... ولی خب هیچی خانواده نمی شه. هیچی! دستاشو محکم فشار می دادم. داشتم از فشار استرس نابود می شدم. اگه ساحل حالش خوب بود و منو در چنین شرایطی می دید؛ بغلم می کرد و موهامو ناز می کرد. دریا: وای ساحل! کاش زنده بمونی. . . •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
غـرۆب خـوࢪشید
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②②① حالا من بودم و خواهر بزرگتری که جلوی چشمام داشت جون می
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②②② دستم مدام روی نبضش بود. که یهو حس کردم نمی زنه! جیغ زدم. محکم تکونش دادم و اسمشو صدا زدم. دریا: ساحل! ساحل! آبجی! آبجی! _دخترم؛ مادرتون کجاست؟ شمارشو بگو زنگ بزنم بیاد تا اسم مادر اومد بلند زدم زیر گریه. اصلا دست خودم نبود. خانومه منو بغل کرد. _آروم باش دخترم عه؛ شمارشو بگو. دریا: چی میگین خانوم؟ با دستام دستاشو کنار زدم و دوباره به تکون دادن ساحل ادامه دادم. انگار زمان نمی گذشت. تا اومدم بگم چرا آمبولانس نمیاد با صدای آژیری که اومد برگشتم به طرف خیابون نگاه کردم. آمبولانس رسید و سریع اومدند ساحل رو یه نگاهی کردند و بردنش داخل ماشین. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②②③ _ همراهشون کیه؟ دریا: من نگاهی به قد و بالام انداخت. نسبت به سنم یکم کوچیکتر هم می زدم. البته سن خودم هم همچین زیاد نبود؛ ولی خب. _مادرتون کجاست؟ آهی کشیدم. دریا: ما یتیمیم. نگاهی دلسوزانه کرد که خشم و ناراحتی منو بیشتر کرد. _باشه؛ بیا. سریع کیف ساحل رو که پخش زمین شده بود برداشتم و رفتم توی ماشین. به زووور جلوی اشکامو گرفته بودم. سعی داشتم منطقی فکر کنم. ساحل زنده می مونه.. حتماً می مونه.. مگه می شه نمونه.. باید بمونه ! •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
سلام قشنگا🤍🌊 تا یه هفته ای حضورم خیلی کمرنگ می شه.. ولی فعالیت چنل توسط ادمینا ادامه داره . لفت ندید و بمونید پیشمون🙂💘:) قول آماری روهم فور معرفتی کنید؛
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②②④ رسیدیم بیمارستان. اینقدر اوضاع ساحل بد بود که بی معطلی بردنش اتاق عمل. من فشارم افتاده بود و ضعف شدیدی کرده بودم که باعث شده بود دلپیچه‌ی بدی بگیرم. روی صندلی نشسته بودم و داشتم از درد به خودم میپیچیدم. گریه هام حالمو بدتر می کرد. یهو یاد نورا افتادم. گوشی ساحلو از تو کیفش در آوردم. رمزشو بلد نبودم! همینطوری عدد می زدم ولی کار ساز نبود. که همینطوری رندوم یه عددی زدم که باز شد! خیلی شانس آوردم. رفتم تو تلفنا. حالا با این سیوایی که کرده چجوری میفهمیدم کدومشونه! قلب من! زندگی من! دنیای من! رفتم داخل زندگی من و پیامکاشو خوندم. خودش بود. امیدوار بودم ساحل منو ببخشه که پیاماشونو خوندم! زنگ زدم. بی معطلی جواب داد.. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289