eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
112 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
رفقا! هوایمان را داشته باشید در لحظـه های طوفانی ... نیازمند نگاهتان هستیم . . .
هرگز تندخویی ازش ندیدم. اما یه روز دیدم با عصبانیت اومد خونه. با تعجب دست از لباس شستن‌ کشیدم و به اتاق رفتم. دیدم مشغولِ خوندنِ قرآن شده. پرسیدم: طوری شده مادر؟ بدون اینکه نگاهش رو از قرآن برداره ، گفت: چیزی نیست! اجازه بدین کمی قرآن بخونم ، می ترسم الان حرفی بزنم و به گناه ختم بشه. من هم از کنجکاوی دست کشیدم.بعد از مدتی خودش اومد و‌گفت: امروز چند تا معلمِ زن‌‌که بی‌حجاب بودند ، اومدند مدرسه ؛ به محض ورود با مردها دست دادند ، من هم از اینکه حریم خدا شکسته شد خیلی ناراحت شدم... 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید رجبعلی آهنی 📚منبع: کتاب افلاکیان ، صفحه 319 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
هـوای دلم ، باران نگاهـت را می خواهـد.. می شـود بر من بباری حتی به نیم نگاهـی.. 📎خـادم الشهـداء #شهـید_محمد_سلیمانی🌷 شهادت:1389/1/4 پادگان میشداغ 🌷یادش با #صلوات 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
  فکر کن اگه یه روز دوستی، همسایه ای ، استاد ..بهت بگه امل، چه حالی میشی؟!😔😡 حالا...، نکنه یه وقتی خدا بهت بگه امل!!!!😭😱 توی میگه: ❌و همچون دوران نخستین، با ظاهر نشوید....❌ احزاب/33 . معنی صریح آیه اس، مثل امل ها و ها با آرایش💅 و خودنمایی نیا بیرون....! وگرنه املی! ☹️ حالا باشه، امل بازی درنیاری. ...!😦😰 . . اصلا چادر لباس رزمه؛ با نَفْس...🌷ْ با بی حیایی...🍃 با بی حجابی. ..💐 همون که رنگ میتونه از سرخی خون شهدا بالاتر باشه...🌹 گول اسمش رو نخور، اسمش ولی،😢 توی این باید سفت و سخت باشی،💪 اون وقت اگه طاقت آوردی و موندی؛👌 چادرت رو با هیچ مارک و مدلی عوض نمیکنی...!❤️ 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#نگاهـت را قاب می‌گیرم🌹 در پس آن #لبخند معصوم ڪه به من شور و نشاط زندگی می‌بخشد😍 ❤️هادی دلم شهید #ابراهیـم_هادی 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
مثل آرامـش بعد از یک غـم مثل پیدا شدن یک لبخـنــد مثل بـــوی نم بعد از باران در چیزیسـت که به آن محتـاجم....!
دل تنگ تو بودن خودش احساس #قشنگی ست ای شهید...❣ #شهیدابراهیم_هادی 🌷یادش با #صلوات
آنقدر شهید با تیر و ترکش دیده ایم که یادمان می رود #جنگ_نرم هم شهید دارد جانباز دارد شیمیایی دارد درد دارد ...!
🌷حمید به این چیزها خیلی حساس بود. به من می‌ گفت: فاطمه! این چیه که زن‌ ها می‌ پوشند؟ می‌ گفتم: مقنعه را می‌ گویی؟ می‌ گفت: نمی‌ دانم اسمش چیه. فقط می‌ دانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل می‌ گیری و روسری و چادر سرت می‌ کنی بهتر از روسری ‌ست. دوست دارم یکی از همین ‌ها بخری سرت کنی راحت ‌تر باشی. 🌷....گفتم: من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد؟ خندید گفت: هر دوش. از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم، تا یادش باشم، تا یادم نرود او کی بوده؟ کجا رفته؟ چطور رفته؟ به کجا رسیده؟ ....؟ 🌹 سردار شهيد حميد باكرى🌹 ❌ مردان سرزمين سبزم خيالتون راحت هست....؟! همسرانتون راحت هستن....؟!
🌷چند ثانیه ‌ای از شهادت شهبازی نمی‌ گذشت که حاج همت کنار پیکر او آمد. ترکش تمام صورت شهبازی را مجروح کرده بود. موهای خاکی اش میان لایه ‌ای از خون قرار داشت. 🌷....حاجی به یاد ساعتی پیش افتاد که حاج محمود در سنگر تاکتیکی بود و آخرین نماز شبش را می‌ خواند. چفیه خون آلوده ‌اش را از دور گردن او باز کرد و بر صورت مهربانش انداخت و اندوهگین به طرف دیگر دژ رفت.... 🌷نگاه حاجی که به همدانی افتاد، غم بر اعماق جانش پنجه انداخت. همه نیروها علاقه او را به شهبازی می‌ دانستند برای همین قبل از اینکه او سخنی بگوید، گفت: «به نیروها بگو تا آفتاب نزده نمازشان را پشت دژ بخوانند. پس از نماز همه نیروها جلو می‌ روند.» 🌷همدانی پرسید: «محمود کجاست؟» حاجی به طرف خرمشهر نگاه کرد و گفت: «الحمدا… محاصره خرمشهر كامل شده و بچه ‌ها به نهر عرایض رسیده ‌اند» دوباره پرسید: «حاجی، محمود کجاست؟» اشک در چشمان حاجی غلطید و صورتش را در میان دستانش پنهان کرد.... 🌷همدانی خودش را به بالای دژ رسانید. زانوانش سست شد، باور نداشت که سردار دلها با پیکری آغشته به خون بر روی زمین افتاده است. شهادت شهبازی قلب متوسلیان، همت و تمام رزمنده‌‌های لشگر ۲۷ محمد رسول الله را پر از اندوه کرد. 🌹سردار شهيد محمود شهبازى🌹
✅شهادت میخواهی؟! پس بدان که... تنها کسانی شهید می شوند که شهید باشند... به این سادگی ها نیست باید قتلگاهی رقم زد باید کُشت!! منیت را تکبر را دلبستگی را غرور را غفلت را آرزوهای دراز را حسد را ترس را هوس را شهوت را حب دنیا را... باید از خود گذشت! باید کشت «نَفس» را... شهادت درد دارد! دردش کُشتن " لذت " هاست... باید کشته شویم تا شهید شویم! بايد اقتدا كرد به شهدا♥️
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
3.83M
🌸اقرا باسم ربک الذی خلق🌸 🌺سرود زیبای سیدرضانریمانی🌺 🌹عید مبعث مبارک 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
+میگفت:وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی میرفتم،همیشه دو رکعت نماز میخواندم....📿 -پرسیدم چرا؟!🤔 +گفت:از خدا میخوام تو مسابقه حال کسی رو نگیرم...🌷 🌹
از مردم ایران و تمام مسلمانان جهان خواستارم تا به حول و قوه الهی، رهبر فرزانه، حضرت امام خامنه‌ای را یاری بفرمایند تا تیر حق و عدالت را بر قلب زورگویان جهان بنشاند و زمینه ظهور حضرت بقیة‌الله را فراهم آورند. عزیزان، همنشین قرآن و دست به دامان اهل بیت باشید، مساجد را از حضور با توجهتان پر کنید و در تمام مراحل زندگی توجهتان به خدا باشد. 🕊شهید ابوذر غواصی 🌷یادش با 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فرازی از ✍ از خط ولایت جدا نشوید و چادر، این هدیه‌ حضرت زهرا (س) را که امانتی دست شما است را پاسداری کنید. مدافـــع حــــرم 🌺 🌷 یادش با 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
هـرچـه ز گــمنام بخـواهی طـلایت بدهند عاقبـت عـشـــق بخـواهی "شَهــٰـادَت" بدهند ✔️دلت ڪہ بگیرد .. دواے دردت فقط "شَہیدِ گُمـنٰامْ" است❤️ 🌷نایب الزیاره رفقا #گلزارشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع میکرد به خوندن ، رگ‌ های گردنش میزد بیرون ، دکتر بهش گفته بود تو خوندن کمتر به خودت فشار بیار رگهات آسیب می‌بینه . با اون لهجه قشنگش جواب داده بود : "اگر این رگ‌ها برای اهل بیت متورم نشه برا کی می‌خواد خرج بشه " دوم اردیبهشت ۹۶ شب شهادت امام کاظم(ع) بود که یه ترکش خورد تو همون رگی که تو خوندن متورم میشد. #شهید_مدافع_حرم_حامد_بافنده 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
از چه زمستانی برایمان #بهار ساختید و ما چقدر ، قدردان این بهاریم ...؟! 🌷شادی روح شهدا صلوات 🌷
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ... خدايا!بيامرز برایم آن گناهانى را كه... دلیل نشنیدن و نادیده گرفتنِ تو نیست ... بلکه ... گناهانِ من است ... ! ...
....! 🌷کاروانی از خواهران دانشجوی زاهدان وارد مناطق عملیاتی خوزستان شده بود. من مأمور شدم تا آنها را در چند نقطه، به عنوان راوی همراهی کنم. ابتدا به دشت عباس رفتیم، بعد در تنگه ‌ی چزابه توقف کردیم. کاروان حال و هوای عجیبی داشت. وقتی از حماسه ‌ها و مظلومیت‌ های شهدای چزابه برایشان تعریف می‌ کردم، صدای گریه و زاریشان طوری بود که انگار با چشم خود شهادت عزیزانشان را می‌ بینند. 🌷صحبت هایم که تمام شد، گوشه‌ ای رفتم. حال و هوای آنها روی من هم تأثیر گذاشت. احساس می‌ کردم من هم تازه به این سرزمین پا گذاشته ‌ام، برایم تاز‌گی داشت. در فکر بودم که یکی از خواهران دانشجو آمد و در حالی که سعی می‌ کرد متوجه اشک هایش نشوم گفت: «حاج آقا من اشتباه کردم پایم را اینجا گذاشتم.» 🌷گفتم: «چطور؟ اتوبوس را اشتباه سوار شدید؟» با صدای لرزانش حرفم را برید و گفت: «آخر من ارمنی مذهب هستم.» تازه منظورش را فهمیدم. خندیدم، گفتم: «دخترم اشتباه می‌ کنی. شهدا متعلق به همه هستند. این سرزمین هم برای تمام انسان‌ های آزاده جا دارد.» 🌷دختر کمی مکث کرد و گفت: «من با راه و رسم شهدا خیلی فاصله دارم. دوست دارم شیعه شوم، اما می‌ ترسم که خانواده من را بیرون کنند. برای همین من با شهدای چزابه عهد بستم که در دل به ولایت امیرمؤمنان (ع) ایمان بیاورم و اعمال شیعیان را مخفیانه انجام دهم. از آنها خواستم در این راه کمکم کنند.» 🌷نمی‌ دانم حرف‌ هایش را تمام کرد یا نه، گفتم: «دخترم توکلتان را از خداوند قطع نکنید. ان شاء‌الله شهدا نیز کمکتان خواهند کرد. سعی کنید همیشه به یاد شهدا باشید.» مدتی گذشت.... یک روز در اتاق خود مشغول کار بودم که نامه ‌ای را برایم آوردند. وقتی آن را باز کردم، دیدم از همان دختر خانم بلوچستانی است. نوشته بود: «حاج آقا! به برکت شهدا، رفتار من باعث شد تا خانواده ‌ام نیز شیعه شوند.» راوی: محمدامین پوررکنی
🌹ما این لباس سبز را برای پایداری این انقلاب پوشیده‌ایم و باید با خونمان سرخ گردد ... 🔹سرلشگـــــر🔹 🌹🍃 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
👌 | چادر |✨ براے آن استــ ڪہ👇 در برابر نامحرم دیده نشوے❗️ نہ این ڪہ⛔️ مذهبے دیده شوے ...😓 🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃
تـو را مــا چشـم در راهیم ... ۱۵ فروردین سالروز ولادت سردار بی نشان ، فرمانده‌ی‌ دلاور لشکر ۲۷ محمد رسول الله «ص» #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان🌷
ایستاده بود ڪنار در حرم و به وضوخانه اشاره می ڪرد، تازه رسیده بودیم دمشق و دلمان می خواست یک زیارت با حال بڪنیم، ولی وقت اذان بود. گفت: برادرا! زیارت مستحبه، نماز واجب، عجلّوا بالصلوة قبل الفوت. 📚 یادگاران، جلد 9، حاج احمد متوسلیان