#شهدای_حسینی
شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم
با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ...
وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه ..
#ذاکر_با_اخلاص🌷
#شهید #حسین_معز_غلامی
4_6019517023212537409.mp3
2.62M
@salambarebrahimm
حسین«جان»...
دست من گیر که این دست همان است که من
سالها از غم هجران تو بر سر زده ام...
#هديه_اسرا_به_تيمسار_عراقى!
🌷تیمسار نزار، رئیس کمیسیون اسرا در عراق، افسر مغرور و سنگدلی بود. یک روز برای بازرسی به اردوگاه ما آمد. پس از بازدید داشت از در اردوگاه بیرون می رفت که حاج آقا خودش را رساند به او. گفت: «این گیوه ها رو یکی از اسرا بافته. به یادگار از طرف همه به شما هدیه می کنم.»
🌷....تیمسار با تعجب پرسید: «شما کی هستی؟» گفت: «ابوترابی هستم.» تیمسار که در جمع افسران عالی رتبه و درجه دارها و محافظانش ایستاده بود، دستش را بالا آورد و به حاج آقا احترام نظامی کرد!
🌷اسرای ایرانی و عراقی هایی که آنجا ایستاده بودند، مات و مبهوت، به این صحنه نگاه می کردند. تیمسار مدتی با حاج آقا صحبت کرد. بعد به فرماندۀ اردوگاه دستور داد برخی امکانات رفاهی را برای اسرا فراهم کند.
راوى: آزاده سرافراز عبدالمجید رحمانیان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
آمد ، گفت :« باید برای نیروهایی که رفته اند خط مهمات بار بزنیم . نمی شناختمش اما رفتیم دنبالش. رفت زاغه ی مهمات . جعبه ها را بار کامیون کردیم . عرق همه در آمده بود ، عرق او هم . بچه ها کلافه شده بودند و خسته ؛ غرغر می کردند و لجبازی اما او فقط بچه ها را آرام میکرد و کار تمام که شد خسته نباشیدی گفت و تشکر. مجری گفت: هم اکنون توجه شمارا به فرمایشات معاونت محترم تیپ 27 محمد رسول الله برادر گرامی حاج محمد ابراهیم همت جلب می کنیم
. وقتی آمد پشت تریبون پیشانیهایمان عرق کرد. او همان بود که به او بد وبیراه گفته بودیم .
📚کتاب خدمت از ماست
#لحظهای_با_شهدا...
در مأموریت ها همه رزمندگان چفیه میانداختند گردنشان الا محمود؛
یک شال سیاه داشت که همیشه گردنش بود، نه فقط #محرم و #صفر...
یکبار از او خواستم تا علت شال سیاه انداختنش را برایم بگوید گفت:
مادر جان! ما عزادار امام حسین علیه السلام هستیم...
گفتم: الان که محرم وصفر نیست!
گفت: مادرم! عزادار امام حسین علیه السلام بودن محرم و صفر نمی خواهد ما همیشه عزادار حسینیم...
#شهید_محمود_رادمهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شش ماهه حتما دستتون رو میگیره
#التماس_دعای_مخصوص
کانال کمیل
⬇️ #دوست_خوب؟؟⬇️ @salambarebrahimm 💠دوست خوب چه قدر کم شده! روز به روز هم کمتر میشه. رفاقتها خی
⬇️#اجرش_با_خدا ⬇️
@salambarebrahimm
✍ رو بعضی چیزها نمی شه قیمت گذاشت، میگن قیمت نداره! بعضی کارا هم این قدر ارزشمنده که نمی شه روش قیمت گذاشت. شاید ظاهر کار زیاد بزرگ نباشه ولی ارزشش بی نهایته.
مثلاً ماشینت تو جاده خراب شده و یکی میاد یه نگاه میندازه و میگه از سر باطریه! سر باطری رو سفت میکنه ماشین روشن میشه! این کار ظاهرا کوچیکه ولی خیلی ارزش داره. یا مثلاً میخواهی کتاب بخری ولی وقت نداری، یکی از دوستات میگه من برات میخرم. این کار خیلی خیلی برات ارزشمنده.
یا کارایی که به خانوم برا خونواده انجام میده شاید به چشم نیاد
اما خدا گفته اجر این کارا با خودشه:
🔻فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ
🔻 پاداش او بر عهده خداست
📔بخشی از آیه ۱۰۰ نساء
#خودمونی_های_قرآنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فدای اون دست و پاهایی که نیستن بشم
ببینید مراسم اهتزاز پرچم مقدس گنبد حضرت عباس ع در مجتمع سیدالشهدا بیروت توسط جانبازان حزب الله
مگه میشه تو همچین مراسمی صاحبشون نباشه؟
1_100588943.mp3
18.87M
@salambarebrahimm
جانانم،جانان من حسین...
حاج مهدی رسولی
شور
هدایت شده از 💢 بصیرت سایبری 💢
5d33860d2a4b751f3a0f4c53_-7905383728749295753.mp3
2.8M
@salambarebrahimm
استاد رائفی پور
🔮 « حسینی هستی یا یزیدی؟! »
نزدیک دانشگاه بودیم که به حمید گفتم: "امسال راهیان نور هستی دیگه؟ بچه ها دارن هماهنگی ها رو انجام میدن. بهشون گفتم من و آقامون باهم میایم."
جواب داد: " تا ببینیم شهدا چی میخوان. چون سال قبل تنها رفتی، امسال سعی می کنم جور کنم باهم بریم. "
اواخر اسفند ماه ۹۲ بود که همراه کاروان دانشگاه علوم پزشکی عازم جنوب شدیم. حمید به عنوان مسئول اتوبوس تنها آقایی بود که همراه ما آمده بود.
به خوبی احساس می کردم که حضور در این جمع برایش سخت است، ولی من از اینکه توانسته بودیم باهم به زیارت شهدا بیاییم خوشحال بودم.
حوالی ساعت ده از اتوبوس پیاده شدیم. حمید وسایلش را برداشت و به سمت اسکان برادران رفت.
من باید دانشجویانی که در اتوبوس ما بودند را اسکان می دادم.
حوالی ساعت دوازده بود که دیدم حمید دوبار تماس گرفته، ولی من متوجه نشده بودم.
چندباری شماره حمید را گرفتم، ولی برنداشت. نگران شده بودم.
اول صبح هم که از اسکان بیرون آمدیم حمید را ندیدم. یک ساعت بعد خودش خودش تماس گرفت و گفت : "دیشب بهت زنگ زدم برنداشتی. من اومدم معراج الشهدا، شب رو اینجا بودم. چون میدونستم امروز برنامه ی شماست که بیاید معراج، دیگه برنگشتم اردوگاه.
اینجا منتظر شما می مونم."
وقتی به معراج الشهدا رسیدیم، حمید در ورودی منتظر ما بود. یک شب هم نشینی با شهدا کار خودش را کرده بود.
مشخص بود کل شب را بیدار مانده و حسابی با شهدای گمنام خلوت کرده است .
📚یادت باشد ص 137
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
هدایت شده از همسفرتاخدا
@babolharam.ir- Rasoli-Shab6Moharram-vahed.mp3
2.1M
😭هنوزم تن عریان امامی ته گودال غریبه
😔هنوزم حسین ابن علی منتظر حر و حبیبِ
💔داره آقا میزنه مارو صدا
چشم به راهه زینبش تو خیمه ها...
🍂همسفر بیا بریم به کربلا
▪️عاشورا هنوز شب نشده...
🎤حاج مهدی رسولی
💕 @hamsafar_TA_khoda 💕
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام به روایت رهبر انقلاب
تلویزیون طبق عادت هر سالهاش
سریال "مختار نامه" را پخش می کند.
و من که هر وقت نگاه کرده ام این سریال را
دلم برای شما خون شده ای صاحب همه خون های
به ناحق ریخته شده ...
من هر بار گفته ام که پاسخ "یا لثارات الحسین"
تو و یارانت نبودید، مختار!
یکی دیگر قرار است بیاید.
یکی که این صحنه هایی را که تو فقط
وصفش را شنیده ای، همیشه جلوی چشمهاش می بیند!
یکی که اسمش، الطالب بدم المقتول بکربلاء است.
و مردانی با او خروج خواهند کرد که
شعارشان "یا لثارات الحسین" است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌷 سردار شهید #حسین_همدانی 🌷
حسین از سه سالگی یتیم شد و بخاطر همین از کودکی #نان_آور خانواده بود.با اینکه ۵ سال بیشتر نداشت شاگرد عطاری شد روزی یک ریال مزد می گرفت و هر روز عصر می آورد و مادرش میداد.
برایش کار عار نبود.بعد از شاگرد عطاری شاگرد اوستای کفاش شد و پینه دوزی کرد.مدتی هم شاگرد باطری سازی شد.در این مدت حتی یک نفر از او گلایه و شکایت نکرد.
بعد از آن شاگردی دایی خود که راننده کامیون بود را قبول کرد.
حسین با مادر و خواهرهایش در خانه ای بزرگ کنار دایی و خانواده او زندگی میکرد.
او یکجا بند نمیشد عرق میریخت و کار میکرد .
مادرش میگفت #تربت سیدالشهدا رو که پدر و مادرم از کربلا آورده بودن به دهان حسین گذاشتم بی #وضو شیرش ندادم و گوشش را با #روضه امام حسین(ع) عادت دادم.
#نذر کردم که حسین نوکر اهل بیت علیهم السلام باشه.بچه ام از وقتی که پاش به هیئت امام حسین باز شد کفش از پا کند و پابرهنه شد.
#ایام_محرم روزهای تاسوعا و عاشورا هرجا بود باید به همدان میرفت و پیراهن سیاه هیئت ثارالله سپاه همدان را می پوشید و #عزاداری میکرد.
سردار عزیز جعفری خانه ای دو طبقه در خیابان ایران گرفته بود و از حسین که معاونش بود خواست که طبقه دوم آنجا سکونت کند.خیابان ایران یک امتیاز فوق العاده داشت و آن جلسه هفتگی اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی بود.وقتی از پای منبر حاج آقا برمیگشت انگار از وسط بهشت خدا آمده بود پر از #انرژی و #نشاط بود.
شادی روحش #صلوات
کاش می شد که تو
با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت
که چه راهی دارم
بایدانگار تو را
بین عبا بگذارم..
تا که گفتی علی ام
سنگ به سمتت آمد
مثل مادر روی
پهلوی تو پا می بينم...
#علی_اکبر ع
کانال کمیل
دستـش کـه بـه زمیـن افتـاد جـاذبـه ی کـربـلا کشـف شـد😔
شنیدم یکی می گفت؛
شما حالِ زمین خوردهها را خوب میفهمید!💔😭
#یااباالفضل_العباس (ع)