eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
@salambarebrahimm گفتــــه بودی دعا کن در ماه رمضان شهید نشوم... گفته بودی اگر هم شهــــید شدی کاش پیکــــرت را بعد از ماه رمضان بیاورند... گفته بودی نمی خواهی مردم در گرما اذیّــت شوند... به شوخی گفتــه بودی... چه شوخی ات " شوخی شوخی، جدی شد"....!
گفتــــه بودی دعا کن در ماه رمضان شهید نشوم... گفته بودی اگر هم شهــــید شدی کاش پیکــــرت را بعد از ماه رمضان بیاورند... گفته بودی نمی خواهی مردم در گرما اذیّــت شوند... به شوخی گفتــه بودی... چه شوخی ات " شوخی شوخی، جدی شد"....! #بازگشتت_بعداز٢۵روز_مبارک #شهید_جواد_محمدی #مدافع_حرم #اصفهان
💠 🌷 🌷⇐ فرزند اول خانواده بود و علاقه وافری به داشت و به بچه های نوجوان میگفت اگر مشکلی دارید، را ببوسید تا به یکباره مشکلتان مرتفع شود 🌷⇐در بین دعاهای نمازش، طلب خوبی برای پدر و مادر میکرد، « رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ». 🌷⇐به خانواده شهدای درچه ارادت خاصی داشت و دائم می گفت، اینها و باید در حد توان به آنها خدمت کرد به نحوی که می توان گفت؛ جواد محمدی شاگرد اول کلاس به خلق خدا بود. 🌷⇐روحیه جواد، منوط به حضورش در به تنهایی نبود و برای تشییع شهدا نیز این روحیه ادامه داشت، فقط کافی بود، یک شهید به درچه بیاورند، تا پایان مراسم تشییع شهید کم نمی گذاشت. 🌷⇐وقتی به ران پایش اصابت کرد، به سرعت به بالای سر جواد رفتم و جواد در همان حالت که خون از بدنش جاری بود، گفت:# منتظر شهادتـــ من نباش زیرا باید پاشنه کفشمان را در به زمین بزنیم و در رکاب شهید شویم. 🌷⇐وی بارها این جملات را تکرار می کرد که باید به دنبال انجام وظیفه بود و هدف ما نابودی جهانی و دفاع از اسلام در هر کجای جغرافیا است. 🌷⇐خاطره ای از همین امسال در و اردوگاه شهید باکری و کنار نهر خین باهاش کلی گفتیم و خندیدیم. دلاوری که وقتی بهش گفتم خوب دارید تو سوریه می خوریدا ... گفت: ، ، ، و ...آخرشم ان شاءالله . و رفت... 🎤راوی: ابراهیم امان اللهی یکی از همرزمان 🌸🍃 @SALAMbarEbrahimm
🕊شهادت،سهمِ ڪسانے مےشود ڪہ عالم را،محضر خدا مےدانند و ڪسانے ڪہ عالم رامحضرخدابدانند گناه نمےڪنند و شهدا،اینگونہ بوده اند🕊 🌷🕊 🕊🌷
🌸سبک زندگی شهدا #عشق_به_خانواده 💕 جواد به خانواده #عشــق میورزید و شماره همسـرش را در گوشی به ۷۲۱ ذخیره ڪرده بود، می گفت #فلسـفه این شماره اینه ڪه در هفت آســمان و دو عـالم یڪ نفر #همسـر من نمیشه 💞 #شهید_مدافع_حرم #شهید_جواد_محمدی🌷 🌹یادش با #صلوات @SALAMbarEbrahimm
#کلام_شهید شهادت نوع مرگ را عوض میکند وقت مرگ را عوض نمی‌کند ... از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند شهادت را نصیبتان کند و از دنیا ببرد. مدافع حرم #شهید_جواد_محمدی🌷 #اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
فرازی از وصیت نامه اگر خدا شهادت را نصیبم کرد،بنده از شهدایی هستم که در قیامت حتما یقه ی بی حجاب ها و کسانی که ترویج بی حجابی میکنند را می گیرم...!! هرگونه بدحجابی و بی حجابی در کشور جسارتی به حضرت فاطمه الزهرا سلام الله و زینب کبری سلام الله و شهداست و سیلی محکمی به آن بزرگواران است. امت حزب الله در صورت مشاهده هرگونه بدحجابی در کشور به جد با هتاکان برخورد خواهند نمود و ذره ای کوتاه نخواهند آمد و اجازه جسارت ، به هتاکین نخواهند داد 🕊🌹
کانال کمیل
جواد به خانواده عشق میورزید و شماره همسرش را در گوشی به ۷۲۱ ذخیره کرده بود !! می گفت فلسفه این شماره
گفته بود: اگر در ماه رمضان شهید‌ شوم زحمت تشییع پیکرم را‌ به مردم نمی دهم در‌ ماه رمضان شهید‌ شد اما طبق قراری که با‌ خدا‌ داشت پیکرش بعد‌ از‌ ماه مبارک تفحص و‌ تشییع شد... 🕊🌹
محل کارمان نطنز بود و خانه‌هایمان، اصفهان. دو سه نفر بودیم که هیچ کدام ماشین نداشتیم، به جواد میگفتم بیا با اتوبوس برویم، تاکسی خیلی طول میکشد تا پر شود می‌گفت: من با اتوبوس نمی‌آیم، این بی‌بندوباری‌ها را که می‌بینم حالم بهم می‌خورد. می‌گفتم: صندلی جلو می‌نشینیم. می‌گفت: آنجا هم یک وقت راننده آهنگ می‌گذارد و بحثمان می‌شود. 🕊🌹
حقوقش را که می‌گرفت، برای همه چیز خرج میکرد از تفریح و نیازهای خانواده‌اش، تا قرض دادن به دوستان، هزینه کارهای فرهنگی و کمک به افراد بی‌بضاعت... خدا انگار برکت خاصی به پولش میداد. شاید به همین دلیل بود که کلا اهل حساب کتاب نبود انگار خدا هم بی‌حساب کتاب باهاش حساب کرد. 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اهل تک خوری نبود... بعضی وقتها چیپس و پفک و بستنی می‌خرید و برای بچه‌ها می‌آورد یا حتی پیتزا... یک شب که برای سرکشی از سربازهای اطراف نیروگاه رفته بودیم گفت: شام نخوردم و پیتزا میخواهم.... گفتم ساعت ۳نصف شب؟ گفت: یک مغازه می‌شناسد که باز است یک پیتزا اضافه هم برای کسی که شیفتش بود خرید گفتم سرد میشود و از دهن میافتد... گفت عیبی ندارد... ساعت ۴رسیدیم نیروگاه و به زور به آن بنده خدا پیتزا و نوشابه داد😅 📚 بی برادر (با تغییرات) 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌