May 11
عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد
این گونه هزار عید با هم داریم
اللهم عجل لولیک الفرج
#تلنگر
👈گاهی از ما "مذهبی ها"؛
تنها یڪ تیپ مذهبی باقی می ماند؛
👈گاهی من و شماے "مذهبی" آنقدر درگیر پست ها و متن هایمان در صفحات مجازے می شویم؛
ڪہ از خواندن روزانه چند خط قرآن یا ڪتب روایی،غافل میشویم؛
و در پایان روز، میبینیم ڪہ حتی یڪ دهم وقتی ڪہ در فضای مجازے بودیم،در فضاے قرآن و حدیث نفس نڪشیدیم...😔😔
👈آنقدر ڪہ آنلاین بودیم و اولین نفر پست هاے دیگران را لایڪ ڪردیم؛
به فڪر نماز اول وقت نبودیم...
آنقدر درگیر جذبــــــــــ حداکثرے شدیم ڪہ فراموش ڪردیم "اخلاص" و "عبودیت" رمز برڪت در ڪارهایمان است...
👈آنقدر ڪہ به فکر آبروے خود،و برانگیختن تشویق دیگران و لایڪ ڪردن هایشان بودیم،
به فڪر رضایت صاحب زمانمان نبودیم...
👈آنقدر مدام فڪرمان مشغول عڪس پروفایل و استاتوس هایمان بود؛
غافل شدیم از اینڪه پیش اماممان چہ وجههاے داریم و وضعیتمان ، نامه ے اعمالمان پیش او چگونه است...
👈آنقدر در این فضا وقتمان را با انبوهی از جمعیت گذراندیم،فراموش ڪردیم تنهایی و غربت امام زمانمان را...
آن چنان حضور در این فضا را براے خود لذت بخش ڪردیم ، ڪہ کم کم غافل شدیم از لذت مناجات و درددل خصوصی با مولا ...💔💔
دعامون ڪنید شـــــہـــــدا...😔
از این منجلاب نفس بیرون بیایم!
💐💖💐💖💐💖💐
#التماس_دعافرج_و_شهادت 🌹
@SALAMbarEbrahimm
#عاشقانہ_شہدا 🌹
مهــمـوݧ هـاکـہ رفـتنـدافـتـادبہ جـوݧ ظـرف هــا😕گـفـت:
#مـݧ_مـی_شـورم_تـو_آب_بـکش
گـفتـم:بیـابـروبـیـروݧ خـودم مـیشـورم😊
ولـے گـوشـش بدهـکارنبـود😐
دستـشـوکشیـدم وازآشپـزخـونہ بیـرونـش کـردم😄ولـے بـازراضـے نـشـد یہ پـارچہ بـست بہ کـمرش وشـروع کـردبہ شـسـتݧ ظرف هـا🍽🍴...
بعـدهـم رفـت سـراغ اتـاق هـاوشروع کردبہ جـاروکشـیدݧ وگـردگیـرے😇
میـگفـت:
#من_شـرمنـده_تـو_هسـتم_کہ_بـار_زنـدگـے_روے_دوشت_سنگینی_میـکنہ💚
#شهید_عـلـے_بیـنا🌺
#اگه_میخواییدرهروخوبی_باشیداین_چیزاروهم_یادبگیرید 😂
@SALAMbarEbrahimm
#عاشقانه_شهدا
سر ظرفشويے بودم. آمد و ايستاد پشت سرم.
اين جور وقتها مے دانستم ڪہ براے چہ آمدہ... خودم را محڪم گرفتم.
با آهنگ خاصے در گوشم گفت:
"يڪ.... دو.... سه"
هر چہ قلقلڪم😖 داد از سر جايم تڪان نخوردم و فقط خنديدم. خودش هم خيلے خنديد.😂
آخر سر با طرف راست بدنش بهم تنہ زد. 😕 يڪ جورايے هولم داد و گفت:
"برو اون طرف، مے خوام آب بڪشم."☺️
بہ زور خودش را ڪنارم جا داد و همہ ظرف ها را آب ڪشيد. هميشہ در ڪارهاے خانہ ڪمڪم مے ڪرد.
👈 شهيد حاج رضا ڪريمے
📚 هزار از بيست، ص۹۶
#زندگے_بہ_سبڪ_شهدا
#محبت_بہ_همسر
@salambarebrahimm
🔸 " در محضـــر شهیـــــد "...
💢 پای تلفن سجده ڪرد ...!
بچه که به دنیا آمد،پدرم خبرش را تلفنی به او داد.اول نگفته بود که بچه دختر است.
فکر کرده بود ناراحت می شود.وقتی گفته بود،او همان جا پای تلفن سجده شکر کرده بود.
برای دیدن من و بچه آمد قزوین .از خوشحالی این که بچه دار شده از همان دم در بیمارستان به پرستار ها و خدمتکارها پول داده بود
یک سبد خیلی بزرگ گل گلایل و یک گردنبند قیمتی هم برای من آورد.
#شهید_عباس_بابایی
@SALAMbarEbrahimm
#شهید_زنده
✍حاجاحمد بہبعضےاز فرماندهان
جنگ لقب ماستفروشدادهبود!
میگفت:اینهاعناصرعملیاتےنیستندفقط
بلدند در ستاد بنشینند
ودستور بدهند😏
حال و روز برخےمسئولین
امروزڪشور😶❗
@SALAMbarEbrahimm
#خاطرات_شهدا
کنار هلیکوپترِ 🚁جنگیاش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب میداد. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید⁉️ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم؛ ما برای اسلام میجنگیم ،✨ تا هر زمانکه اسلام در خطر باشد... 👌🏻
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم می پرسیدند: کجا؟!!! 😳خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!! شهید شیرودی همانطور که میرفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! 📿دارند اذان میگویند...😇💚
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌸
@SALAMbarEbrahimm
چه راه هایی ڪه رفتم تا بفهمم جز تو راهی نیست
خلاصم ڪن از عشقایی ڪه گاهی هست و گاهی نیست...
باشهدا که رفیق بشی دنبال عشقای بیخودی نمیری چون عشق حقیقی رو درک کردی😉
عاقبت بخیر میشی😊
@SALAMbarEbrahimm
💎آرامش نه عاشق بودن است..
نه گرفتن دستی که محرمت نیست...
❌نه حرف های عاشقانه
و قربان صدقه های ...!
💎آرامش؛ حضور خداست،
در اوج نبودن ها دستت را میگیرد.
🎯 ناگفته هایت بی آنکه بگویی میفهمد...
وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی..
غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری..
وقتی مطمئن باشی با او..
هرگز...
تنها...
نخواهی بود ...!
آرامش یعنی همین.
تو بی هیچ قید و شرطی خدا را داری....!!
@SALAMbarEbrahimm
خاطرات شهدا
عطرهمسرم را در زندگیمحس
مےکنم!😌
وقتی سر مزارش مےروم،
یاد حرفهاش میفتم!😣
که میگفت :
_تو بزرگترین سرمایه ے زندگےمن
هستی!😍💞
اگر میشد تو را هم باخودم
سرکار مےبُردم
بزرگترین رنج و غم من این ماموریت
هایےاست ڪه باید بدون شما بروم😞
الان که پیش من نیست ،
کاسه ی آب براے بدرقه اش ڪه چیزی
نیست😔
پشت سرش آب شدم که برگردد😭💔💚
🌹شهیدعلی شاهسنایی 🌹
@SALAMbarEbrahimm
پشت دیوار بلند زندگی
مانده ایم چشم انتظار یک خبر
یک انا المهدي بگو یابن الحسن
تا فرو ریزد حصار غم دگر
اللهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ
@SALAMbarEbrahimm
#شهید_سید_حمید_میرافضلی🌷
💠بیاﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﻮﻃﻲ ﻫﺎي ﺑﺎ ﻣﺮاﻡ
آقـا حمیـد قصه ی مـا ، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ،
لات هـای محله هم کلی ازش حساب می بردنـد ،
خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش !
یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت :
بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ، خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو
دادم ...
همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ... روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون کـه از قـضـا ، دوست حمید بـود جلوی پـای حمید ترمز می زنـه ، ازش می خواد بیـاد باهـاش بـره ،
بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه ، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این
سابقه ، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ... راه می افتند به طرف جبهه ؛ بین راه توجه حمیـد بـه یک وانت جلب می شه ، پشت وانت , زنی نشسته بود که یک نوزاد بغلش بود ؛ حمید تـا بـه خودش می یـاد می بینه زن ، نوزاد رو از پشت وانـت پرتاب می کنه بیـرون!
حمیـد ؛ غیرتش بـه جوش می یـاد . شروع می کنه به دویـدن دنبـال وانـت ، همین کـه می رسه بـه مـاشین ، می پره بـالا ؛ می پـرسه :
چی کار کردی با بچه ت زن....؟؟!!! زن سرش رو می اندازه پایین و مثـل ابـر بهار گریه می کنه و به حمید می گه ، من نزدیک یـازده ماه اسیر عراقی ها بودم
این بچه مال عراقی هاست ، حمیـد می افته روی زانوهـاش ، با دست می کوبـه به سرش !! هی مـدام گریه می کنـه ، بـا اشک و ناله به راننده ی کامیون می گه من باید بـرگردم رفسنجـان ؛ یک کـار کوچیکی دارم ... سید حمید مـا بر میگرده رفسنجـان ، اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !!
شماها هم بیائیـد!! می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم
ناموسمـون در خطـره...! اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ... بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی
اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت :
اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به
(سید پا برهنه)
اونقدر مونـد تـا آخـر با شهید همت دو تایی سـوار موتـور ،
هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء...
(عملیات خیبر سال 62)
فرمانده دلاور ِ لشگر اسلام ، مسئول ِ اطلاعات قرارگاه کربلا
ﺷﺎﺩﻱ ﺭﻭﺡ
🌷 شهید سید حمید میر افضلی🌷
#صلوات....
@SALAMbarEbrahimm