eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
....! 🌷 حجله رضا (شهید پورخسروانی) را گذاشته بودیم جلو خانه. حسن رد می شد، تا چشمش به حجله و عکس رضا افتاد، پایش سست شد و کنار حجله نشست. سرش را کنار حجله گذاشته بود، به لبه آن مشت می زد و اشک می ریخت. می گفت: اقا رضا، بهت قول می دم عوض بشم.... 🌷یاد اخرین اعزام رضا افتادم. حسن و چند تا جوان دیگه، بیکار سر کوچه ایستاده بودن، رضا دستشونو گرفت و برد مسجد حاج غنی. چی گفت و چی شنید خدا می دونه.... حسن تا صبح پای حجله نشسته بود و اشک می ریخت. صبح گفت: قول مى دم، چهلم رضا را با مراسم من یکی بگیرید! 🌷.....چهلم رضا نشده بود که خبر شهادت حسن در محل پیچید. 🌹 شهیدان حسن نامجو و رضا پور خسروانى
  پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟ گفت: برو عزيزم رفت و والفجر مقدماتی شهيد شد  پسر دوم گفت: مادر! داداش كه رفت، من هم برم؟ گفت: برو عزيزم رفت و عمليات خيبر شهيد شد  همسرش گفت: حاج خانم بچه‌ها رفتند، ما هم بريم تفنگ بچه‌ها روی زمين نمونه، رفت و والفجر ۸ شهيد شد  مادر به خدا گفت: همه دنيام رو قبول كردی، خودم رو هم قبول كن رفت و در حج خونين شهيد شد...  🌹خانواده بهشتی @SALAMbarEbrahimm
🌹شهید سید مرتضی آوینی🌹 مجاهدان راه خدا با یاری او و جلوداری حُجتش امام زمان‌(عج) پیش می‌روند "دشمن در پناه آهن و آتش است"، غافل ازینكه ما در پناه حیدر و حسینیم. @salambarebrahimm
کانال کمیل
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین با عرض سلام و ادب خدمت تک تک شما عزیزان 🌹 💢دوستان ما تصمیم گرفتیم مسابقه
شرکت کننده شماره 1⃣ سلام داداش.... یادته اومدم فکه! اولین بار...یادته چه کاری کردم؟ یادته کتاب سلام بر ابراهیم رو بهم دادن؟ و من غفلت زده باید تازه بفهمم ک همش کار خودت بوده. از زمستون پارساله صدات میکنم کاری برام کنی و نشد... ک البته تو خیلی ناز داشتی و من نمیدونستم. چقد عاشق داری! همیناست ک نازت زیاده. پیاده روی اربعین ک بودیم نزدیک حرم قمر بنی بنی هاشم حتی محل تفتیش دیدم عکست رو زدن! رو بیشتر کوله ها عکست بود. آخ داداش... چقد خاستم حداقل یه بار بیام بهشت زهرا؛ تا اینکه روزی قسمت شد که تصمیم گرفتم و حتی وارد عمل شدم چیزی بشم ک تو دوس داری. بعدش اتفاقی با این کانال آشنا شدم!! ک البته خادم محترم کانال نوشته بودن؛ اومدن ب این کانال اتفاقی نیست... داداش میدونم بدم؛ میدونم دلت رو سوزوندم. اما داداش.... تو همونی که حتی دلت برا اسیر عراقی سوخت و منم مطئنم حواست ب من هست. نذر لبخندت عوض خواهم شد....
🚗دریکی از سفرهای به جنوب کشور و بازدید از مناطق جنگی بعداز ورود ماشین به جاده‌ای خاکی حضرت آقا به راننده فرمودند؛ که من به رانندگی علاقه دارم❤️و دوست دارم رانندگی کنم اجازه بدهید من پشت رول بشینم و آقا مشغول رانندگی شدند😄 ! بعداز چند دقیقه ای به یک ایست بازرسی رسیدند و آقا توقف کردند تا زنجیر را بندازند سربازی که آنجا بود و ظاهرآ تازه کار هم بود آمد جلو و عرض ادب واحترامی🙇🏻 خدمت آقا کرد و گفت اجازه بدهید هماهنگی کنم و رفت و به دژبان گفت: قربان آدم مهمی تشریف آوردند❗️ دژبان گفت: کیه؟ سرباز دستپاچه گفت: نمیدونم کیه🤔؟ ولی میدونم که خیلی خیلی مهمه !😐 دژبان گفت: اگه نمیشناسیش از کجا میدونی که خیلی مهمه ؟ سرباز گفت: نمیدونم کیه ولی هرکی هست آیت الله خامنه ای 😐😂😂 🌺مقام معظم رهبری از این خاطره به عنوان یکی از بهترین خاطراتش یاد میکند🌺 😅 ❤️ @SALAMbarEbrahimm
... 🌷در اهواز مسئول انتقال شهدا بودم. یک روز پیرمردی مراجعه کرد و گفت: فرزندم شهید شده و در اینجاست. با تعجب سراغ لیست شهدا رفتم. اما هر چه گشتیم، مشخصات پسر او نبود. پیرمرد اصرار می کرد که آمده تا پسرش را با خودش ببرد! من هر چه می گفتم که چنین مشخصاتی در میان شهدا نداریم بی فایده بود. 🌷پیرمرد مرتب اصرار می کرد. یادم افتاد چند شهید گمنام در مقر داریم. ناخودآگاه پیرمرد را به کنار شهدای گمنام بردم. شش شهید را ديد اما واکنشی نشان نداد. اما با دیدن شهید هفتم جلو آمد فریاد زد: الله اکبر...این فرزند من است. بعد هم او را در آغوش کشید پسرش را صدا می کرد. اما این شهید هیچ علایم و مشخصه ای نداشت ! نه پلاک، نه کارت و نه... پیرمرد گفت:عزیزان، این پسر من است می خواهم او را با خودم به شهرمان ببرم. 🌷از خدا خواستم خودش ما را كمك کند. با دقت یک بار دیگر نگاه کردم. در میان بقایای پیکر شهید تکه های لباس و يك کمربند بود. کمربند پر از گل بود. ناامید نشدم. باید نشانه ای پیدا مى كردم. روی لباس هیچ نشانه ای نبود به سراغ کمربند رفتم. آن را برداشتم و شستم. چیز خاصی روی آن نبود. بیشتر دقت کردم ناگهان آثار چند حرف انگلیسی نمایان شد. چهار بار حرف m كنار هم نوشته شده بود. این یعنی اسم شهید که پدرش ساعتی پیش برای ما گفته بود: میر محمد مصطفی موسوی. 🌷پدرش این نشانه را هم گفته بود. اين که پسرش اسم خود را اینگونه می نوشته با لطف خدا و تلاش بسیار فهمیدیم، این حروف را خود شهید نوشته. و ما خوشحال از اینکه این شهید گمنام به آغوش خانواده اش باز گشته پیکر شهید را با گلاب شستیم و در پارچه سفیدی قرار دادیم و روز بعد هم به سوی مشهد فرستادیم. اما این پدر از كجا می دانست که فرزندش پیش ماست؟!!!
+ امشب دلم حال و هوایی داره؛ عجیب!!!! • چطور؟ + دلم تنگ یه گنبد طلایی شده😔
001 shor reza ali.mp3
6.09M
بچه بودم یه عکسی رو دیدم که خیلی دلرباس مرید فراوون داره و شفاخونه عاشقاس... #سیدجوادذاکر @SALAMbarEbrahimm
4_723784306722136655.mp3
7.38M
میخوام برم امام رضا... جانسوز مرحوم آقاسی😔 @SALAMbarEbrahimm
#جهـاد در راهِ #خدا خستگـی ندارد... و این را از #لبخندت ☺️ می‌توان فهمیـد ... #شهید_مدافع_حرم 🌹بابک نوری ❤️ @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
#جهـاد در راهِ #خدا خستگـی ندارد... و این را از #لبخندت ☺️ می‌توان فهمیـد ... #شهید_مدافع_حرم 🌹ب
🌷 💠▫️یک روز ما از سمت واحد خود به اعزام شدیم و به علت طولانی شدن زمان آن که با یک شب زمستانی سرد همزمان شده بود  مجبور شدیم که هنگام برگشت از ماموریت به علت  نماز و گرسنگی به یگان خدمتیه بابک برویم. 💠▫️ آن شب نگهبان بود با خشم گفتیم بابا کجا بودی اخه یخ کردیم پشت در، لبخندی زد و ما را به داخل ساختمان راهنمایی کرد وارد اتاقش که شدیم  با ای  رو به رو شدیم که به سمت قبله و  روی آن کلام مجید و زیارت عاشورا بود 💠▫️ تعجب کردم گفتم بابک نماز می خوندی با خنده گفت همینجوری میگن. یه نگاهی که به روی تختش انداختیم با کتاب های و درسی زیادی رو به رو شدیم من هم از سر کنجکاوی در حال ورق زدن آن کتاب ها بودم که احساس کردم بابک نیست، بعد از چند دقیقه با سفره، نان و مقداری غذا امد 💠▫️گفت شما خیلی خسته اید تا یکم شام میخورید منم را تمام میکنم.ما به خوردن شام مشغول شدیم و هم به ما ملحق شد اما شام نمی خورد میگفت شما بخورید من میلی ندارم و دیرتر شام میخورم 💠▫️تا آنجایی که مثل دور ما می چرخید و پذیرایی می کرد خلاصه شام که تمام شد نماز را خواندیم و آماده ی رفتن به ادامه مسیر که چشممان به افتاد و با خنده گفتیم: کلک خان برای خودت چی کنار گذاشتی که شام نمیخوری بابک خنده ی ارامی کرد و میخواست مانع رفتن ما به آشپزخانه شود. 💠▫️ما هم که اصرار او را دیدیم بیشتر برای رفتن به آشپزخانه می شدیم.خلاصه نتوانست جلوی ما را بگیرد و ما وارد شدم و دیدیم که در آشپزخانه و کابینت چیزی نیست در یخچال را باز کردیم و چیزی جز بطری نیافتیم نگاهم به سمت بابک رفت که کمی گونه و گوشهایش سرخ شده بودو خندهاش را از ما می دزدید. 💠▫️این جا بود که متوجه شدیم بابک همان شام را که خودش بود برای ما حاضر کرده است. راوی:سجاد جعفری ❤️ @SALAMbarEbrahimm
هدایت شده از سلام برابراهیم
4_5958311084954747220.mp3
685K
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤️
🌹 🌹 🔶شهید مصطفی چمران (فرمانده ستاد جنگ‌های نامنظم و وزیر دفاع) من نمی‌گویم ولی فقیه معصوم است ولی ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می کنند، خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمی‌دهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد. 🔶شهید محمد ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص) در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید. 🔶شهید مهدی زین الدین (فرمانده تیپ علی بن ابیطالب ع) در زمان غیبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به ولی فقیه باشد تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر می شود. 🔶شهید محمد کاوه (فرمانده لشکر ۱۵۵ ویژه شهدا) دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه ای را که علیه انقلاب طرح ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر، آن را خنثی خواهد کرد. 🔶شهید سید مرتضی آوینی (سید شهیدان اهل قلم) حزب الله اهل ولایت است و اهل ولایت بودن دشوار است، پایمردی می‌خواهد و وفاداری. 🔶شهید حسن خرازی (فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین ع) از مردم می‌خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه ما راه حق است. 🔶شهید سپهبد صیاد شیرازی (رئیس مشترک ارتش جمهوری اسلامی) صحبتی را که ولایت مطرح می‌کند به محض ایراد سخن، بر ما واجب می شود 🔶شهیداحمد کشوری (از خلبانان هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران) تا آخرین قطره خون برای اسلام و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید. 🔶شهید مهندس مهدی باکری (فرمانده ۳۱ لشکر عاشورا) برادران می‌دانند که ولایت محور اصلی جامعه ما است. یعنی همه چیز ما بر حول محور ولایت شکل می‌گیرد و امام امت این را دقیقاً تفهیم کرده‌اند و به ما گفته‌اند که چگونه این محور را نگه داریم و حول آن حرکت کنیم تا این که جامعه اسلامی و حرکت صحیح اسلامی داشته باشیم.
خوشا بحال آنان ... که در کلاس انتظار حتی یک جمعه هم غیبت ندارند ... #نوجوانان_دفاع_مقدس #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
4_5843868468717290428.mp3
4.29M
@salambarebrahimm داد از دنیـا دنیـا چشمــات دریـا دریـا آقـــا صحراصحرا میگردی ... اللّٰهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج بحق فاطِمَة الزَّهرا(س)
کانال کمیل
شرکت کننده شماره 1⃣ سلام داداش.... یادته اومدم فکه! اولین بار...یادته چه کاری کردم؟ یادته کتاب سلا
شرکت کننده شماره2⃣ سلام بر ابراهیم او که با آمدنش به زندگیم قلب مرده مرا حیاتی دوباره بخشید ، برای همیشه دوستت دارم مرد اسمانی🌹
چه خوب میشد اگهِ بعضی روزا شهید #نفسمون میشدیم... #کی_میخوای_خودتو_درست_کنی؟ #روزتون_سرشار_از_عطر_شهدا
alamdar_book.pdf
4.87M
📚 #کتاب_علمدار 🌷شهید سید مجتبی علمدار🌷 پیشنهاد دانلود @salambarebrahimm
🌹در مکتب شهادت یک روز ظهر همه در خانه جمع بودیم و مشغول ناهار خوردن، فقیری زنگ خانه را به صدا درآورد، 🍃🌺 او بدون کوچکترین مکثی و بی هیچ حرفی بلند شد، غذای خودش را برد داد دم در و گفت:♥️ «اینو بدین بهش من نون و پنیر می خورم»😊 @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
شرکت کننده شماره2⃣ سلام بر ابراهیم او که با آمدنش به زندگیم قلب مرده مرا حیاتی دوباره بخشید ، برای
شرکت کننده شماره 3⃣ #دل_نوشت به نام نامی الله بِسْمِ الرَّبِ الْشُهدا وَالصِّدِیقِین کاش همهٔ مردان سرزمین من همچون شهید گمنام کانال کمیل آقاابراهیم هادی بودند، آقاابراهیمی که هر چه قدر از جوانمردی وپاکدامنی وخصایص خوبش بگویی کم گفته ای وهر چه بیشتر داستانش را بخوانی در عمق زندگی ساده وبی ریا وبی آلایش او قرار میگیری،جوانی که از کودکی بار مسؤلیت خانواده را بر دوش کشید ودر راه خدا وبرای رضای خدا گره از کارِ خَلق خدا چه آشنا و چه غریبه باز می کرد و در واقع حلال مشکلات بود و فقط وفقط برای اینکه رضایت خدا را جلب کند اقدام‌به اعمال خداپسندانه می کرد آنهم در خَفا وپنهانی،آقا ابراهیمی که پای خیلی از جوانان همدوره ای خودش را به مسجد و ورزش زورخانه باز کرد،آقاابراهیمی که خودسازی می کرد تا به خدا نزدیک ونزدیکتر شود از ورزش باستانی وکُشتی و روضه خوانی برای حضرت زهرا سلام الله علیها گرفته تا جنگ وجبهه و خرج ودخلی که بدست می آورد ودر واقع حقوق ماهیانه اش بود و برای کمک به خانواده های بی بضاعت ونیازمند دریغ نمیکرد،آقا ابراهیم نماد یک انسان مخلص بود که سیر وسلوک عارفانه، را باید در منش،رفتار و اخلاق جوانمردانهٔ او یافت کرد ،آقا ابراهیمی که تنهاخواسته اش از خدا این بود که گمنام بماند همچون حضرت زهرا سلام الله علیها وبه خواستهٔ دیرینه اش هم رسید و در نهایت درمنطقه ٔجنگی فکه کانال کمیل وحنظله در استان خوزستان به شهادت رسید وهیچ نشانی از پیکر پاکش باقی نماند وتاکنون گمنام وجاوید الاثر میباشد یادش گرامی روحش شاد راهش پر رهرو شادی روح شهیدابراهیم هادی #صلوات
کانال کمیل
شرکت کننده شماره 3⃣ #دل_نوشت به نام نامی الله بِسْمِ الرَّبِ الْشُهدا وَالصِّدِیقِین کاش همهٔ مر
شرکت کننده شماره 4⃣ #سلام_برابراهیم 🌹 رویم سیاه و خجالت زده ام انقدری که زبانم سخت میچرخدتا سلامی دهم. من قول دادم ،نه یکبار بلکه چندین بار اما سر قولم نماندم 😔 نمیدانم چه بگویم که جبران بدقولی هایم باشد... توبگو چه کنم با شیطانی که وسوسه هایش تیشه میزند به ریشه ی قلبم؟ چه کنم باقلبی که یک عمر فرمانده اش ابلیس بوده؟ توبگو چه کنم؟ هربار، بالم راگشودم تا به سویت پرواز کنم اسیر گناه شدم وبرخاک فروافتادم.. عقلم عرش افلاکیان راطلب میکند و قلبم دنبال وسوسه های کسی ست که غرورش آتشی شد بر تمام عبادت هایش... حال اینبار میخواهم باقدرت دستان تو چنگ به ریسمان الهی بزنم و با بالهای تو روبه سوی درگاهش پروازکنم. دستان نیازمندم رو به سوی تو دراز است ناامیدم نکن نگذار بیشترازاین در لجن زار این دنیا فرو روم و طعم بندگی‌ برمن حرام شود... برادرشهیدم از توطلب میکنم زندگی را و میدانم هیچگاه بدهکار کسی نمیمانی....💔💔💔
🔸 " در محضر شهیـد " ... سعی‌مان این باشد ڪہ خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگهداریم و شهدا را به عنوان یڪ الگو در نظر داشته باشیم ڪہ شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند ڪہ در این راه شهـید شدند ...
❣ 🔻 شوخی با مرگ آموزش آبی خاکی را به پایان می بردیم که حاج اسماعیل فرجوانی با خنده وارد چادر شد و گفت، " گاومون زایید"😅 شصتمان خبردار شد که ماموریت سختی در پیش داریم. و بعد ادامه داد "جایی خواهیم رفت که جنازه هامون هم برنگرده ". و چندین سال طول کشید تا جنازه سردار به همراه یارانش بر دوش مردم تشییع شد و پیش بینی او محقق شد.😭 شاه حسینی پور #کربلای_چهار #شهید_فرجوانی @SALAMbarEbrahimm
سینه از غصه شرر می گیرد غم از این خانه خبر می گیرد روز وشب منتطرم بر گردی دل ز هجر تو پدر می گیرد محمد حسین فرزند شهید سجاد طاهرنیا آخرین لحظه در کنار پدر خوابید تا بوی پدر را حس کند کجایند مردان خوب خدا