eitaa logo
سربازان رهبری
96 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
11.1هزار ویدیو
68 فایل
ارتباط بامدیر09352556084 علیرضا حسنی انتقادات و پیشنهادات پذیرفته میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ 🍃✨ وصیت من به همه ی دوستان و آشنایان این است که در هر زمینه ای که انقلاب به کمک و همکاری شما نیاز داشت به سرعت بشتابید؛مخصوصا جوانان برومند که پشتوانه ی تمام مردم شما جوانان هستید. 🥀✨ همچنین مبادا بگذارید خون شهیدان پایمال شود.                                                   🌷 🌷 :۱۳۴۶/۰۶/۰۱ بهشهر_روستای گرنام 🕊 : ۱۴۶۶/۰۵/۰۴ فاو
❤️ 🥀✨ وصیتم به شما مردم مسلمان این است که به این دنیا دل نبندید که اینها همه مادی و از بین رفتنی است کل من علینها فان. (سورۀ الرحمن) 🥀✨ این دنیا یک دار غرور و بازیچه است که می تواند انسان را به تمامی صالحین و پیامبران برساند و می تواند انسان را به بدترین مغضوبین و گمراهان برساند. 🌷 🌷 : ۱۳۴۶/۱۱/۰۱ روستای پارچ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۶/۰۱/۱۸ شلمچه
❤️ 🍃✨ او بسیار مهربان، دلسوز و عاشق خدمت به كشور بود. وی در تسخیر زندان اوین همراه مردم انقلابی بود. 🍃✨ عاشق كار در جهت رسیدن به استقلال بود و در كار خود مجرب و خلاق، به طوری كه بعد از اخراج مستشاران آمریكایی مسئولیت كارهای برنامه‌نویسی با كامپیوتر به وی سپرده شده بود. 🍃✨ با شروع جنگ تحمیلی در پشت جبهه خدمت می‌كرد، ولی همیشه آرزوی رفتن به خط مقدم را داشت و موفق شد طی مأموریتی به پاسگاه شرهانی عازم شود. سرانجام این ارتشی دلاور پس از رشادت های فراوان در منطقه در مقابل دشمن متجاوز مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید 🌷 🌷 : ۱۳۳۳/۱۰/۰۵ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۱/۰۹/۰۴ عین خوش
♥️🕊🌱 بهترین میزبانان‌اند پذیرای همه‌ی رنگ‌ها هستند ! اما آن را که دل ، زلال‌تر نگاه شـهدا هم بیشتر ! 🌷 🌷 : ۱۳۴۰/۰۴/۰۵ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۳/۰۴/۱۶ اهواز
❤️ 🍃✨ زمانی که برادرمان حسن در جبهه بود شهید برای جبهه رفتن بی طاقتی می کرد ما به او می گفتیم تو صبر کن تا برادرت از جبهه برگردد و بعد برو. اما او یک روز عکس خودش را آماده کرد و به منزل من آمد. کتابهایش را از منزلم جمع آوری کرد و بعد از چند روز عازم جبهه شد. : خواهربزرگوارشهید 🌷 🌷 : ۱۳۳۹/۰۸/۰۴ روستای رباط بهشهر 🕊 : ۱۳۶۰/۰۹/۲۹ دهلاویه
❤️ 🍃🌸 شکر خدای یکتا را که مرا در خانواده ای مسلمان بدنیا آورد و از پدر ومادرم سپاسگذارم که مرا با اخلاق اسلامی تربیت کردند و با اسلام راستین تا آنجا که خود بیاد داشتند آشنایم ساختند و همین ها باعث شدند اطلاعات اسلامی ام را ادامه دهم تا آنجا که جهاد در راه اسلام راستین و برقراری پرچم لا اله الا الله را بجان پذیرفتم و شهادت را که ابتدای زندگی جاوید است همانطوری که خدای بزرگ وعده فرمود اگر لایق من باشم و افتخارش نصیبم شود منتهای سعادت خویش می دانم. 🌷 🌷 :۱۳۳۳/۱۱/۲۲ بهشهر 🕊 : ۱۳۵۹/۰۷/۲۹ خرمشهر
❤️ 🍃🌸 خواهران من! شما فرزندان مجاهد و رزمنده ای تربیت کنید که اسلام به آنها احتیاج دارد و مسئولیت خطيري در جامعه اسلام به عهده شماست برای همه شما آرزوی موفقیت از ایزد یکتا می‌کنم. 🌷 🌷 : ۱۳۳۷/۱۱/۱۵ بهشهر 🕊 : ۱۳۵۹/۱۱/۲۹ ایلام
•°...﷽ 🌾 ‌‌" شهادٺ " یعنی :🍃🌸 خدا به خیر گذراند نزدیک بود بمیریم ... شھدا در قھقھه مستانه شان "عند ربهم یرزقونند" 🌷 🌷 : ۱۳۴۱/۱۱/۲۶ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۱/۰۲/۰۹ مهاباد
. . همین‌اسٺ‌دیگر . . ! بہ‌ناگہ،پنجره‌ای‌بازمیشود بہ‌سمٺِ‌بهشٺ . . مهم‌تویی‌ڪہ‌چقدر ازدلبسٺگےهای‌این‌طرفِ‌پنجره دݪ‌ڪَنـده‌ای(:♥️
🌷🕊 🥀✨ اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهیـد از کلام، رفتار و اخلاق او استشمام شد بدانید او شهیـد خواهد شد و تمام شهـدا این مشخصه را داشتند ... 🌷 🌷 :۱۳۳۲/۰۲/۰۲ بهشهر 🕊 : ۱۳۵۷/۰۹/۲۱ دامغان
بخندید ڪه بهترین ها درانتظارتان ست ❣به آرامش ابد رسیدید ازخوشے هاےڪوتاه دنیاچشم پوشیدید ❣به فوض عظیم رسیدید عندَربهم یُرزقون ۹۵
❤️ 🌸🍃 صبح ها که به دادگستری می رفت پنجره خانه ی مادرش را می زد و می گفت سیده من دارم می روم سرکار! وقتی از سرکار برمی گشت هم همین طور به مادر سر میزد. : خواهربزرگوارشهید 🌷 🌷 : ۱۳۳۱/۱۰/۲۷ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۱/۰۱/۰۵ رقابیه
سردارشهیدحاج رضاشکری پور تولد:۱۳۳۵/۱۲/۱۹،همدان شهادت:۱۳۶۵/۳/۲۸،جزیره مجنون سمت:فرمانده گردان۱۵۱مسلم ابن عقیل،معاون رئیس ستادلشکرانصارالحسین واحد آموزش نظامی،فرمانده پادگان قدس،فرمانده گردان۱۵۴علی اکبر علیه السلام کتاب زندگینامه:ققنوس وآتش 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 " کار ڪردن تو مملکت امام زمان (عج) رو عشقہ ! هرجا لازم باشہ حاضرم کار ڪنم ، چہ فرمانـدهے در جنگ ، چہ کارگرے در ڪارخانہ ." ۲۸خرداد۱۳۶۵ 📚 ققنوس و آتش ص ۷۵
❤️ 🥀✨ ایشان همیشه به ما می گفت راهی را که ما می رویم راه دین و امام است و ما برای دین و حفظ ارزش های آن تلاش می کنیم. برادرم آنقدر مهربان بود که هر وقت به مرخصی می آمد حتماً به دیدنم می آمد و به من که در روستای دیگری بودم سر می زد و در آخرین لحظه چهره ی نورانی داشت و چیز خاصی را بیان نکرد فقط گفت مواظب پدر باشید.   : خواهربزرگوارشهید 🌷 🌷 :۱۳۴۳/۰۳/۱۷ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۴/۰۳/۰۱ هورالهویزه
🌷ببخشید آقا! عاقبت به خیری هم داره؟ 🌱ایستگاه آخری میدون 🤚🕊 🌷کرایه اش چنده؟ 🌱نفری یه نیت، یه نیت ازته دل... آن روزها دروازه داشتیم ولی حالا معبری تنگ... هنوز هم فرصت برای شدن هست فقط باید دل را صاف کرد..... اگر آه تو ازجنس نیازاست، درباغ باز بازاست...
❤️ 🍃✨ در شب عملیات والفجر ۶ در منطقه ی دهلران که آن شب ، داشتیم می رفتیم ایشان حالت پریشانی داشت و من از شهید پرسیدم: «چرا ناراحت هستی؟» ایشان گفت: «قاسمعلی! من دیگر بر نمی گردم، خانه که بودم خواب دیدم که شهید می شوم. ✍ به روایت همرزم شهید 🌷 🌷 : ۱۳۴۷/۰۵/۰۲ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۲/۱۲/۰۵ دهلران
🏴پنج گنج ✍امام محمد باقر علیه‌السلام خطاب به جابر بن یزید جُعفی می‌فرمایند: «ای جابر! تو را به پنج چیز وصیت می‌کنم... ⇦ اگر مورد ستم قرار گرفتی، ستم نکن ⇦ اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن ⇦ اگر تو را تکذیب کردند، خشم نگیر ⇦ اگر تو را ستایش کردند، دلخوش نشو ⇦ و اگر تو را سرزنش کردند، دلگیر مشو بلکه درباره آنچه گفتند فکر کن! اگر دیدی آنچه می‌گویند راست است،خود را اصلاح کن. و اگر دیدی درست نیست، پس بدان که خود را مدیون تو کردند و برای جبران این دِین، از ثواب‌های او به تو می‌دهند و از گناهان تو کم کرده، در نامه اعمال او قرار می‌دهند» 📚بحارالأنوار، جلد75، صفحه162 🏴 امام باقر علیه السلام تسلیت باد 🖤🖤🖤🖤🖤
به شما عزیزان توصیه می کنم با شرکت در نماز جمعه وحدت خودرا به جهانیان نشان دهید و موجب ارعاب دشمنان اسلام و انقلاب شوید.از ولایت فقیه پیروی کنید؛چراکه رمز حفاظت از ارزش های انقلاب پیروی از ولایت است.به مستمندان کمک کنید تا خداوند از شما راضی باشد.امر به معروف و نهی از منکر کنید تا امنیت  در جامعه برقرار شود و جبهه نفاق تضعیف یابد.                                 🌷 🌷 : ۱۳۴۹/۰۸/۱۲ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۵/۱۱/۱۶ مریوان
❤️ 🥀✨شهادت را افتخار می‌دانست و دفاع از ناموس و وطن را تکلیف. به دیگران هم توصیه می‌کرد که حتی در پشت جبهه نیز، برای کمک به رزمندگان فعالیت کنید. ✍ به روایت همسر شهید 🌷 🌷 : ۱۳۴۳/۰۴/۱۶ بهشهر 🕊 :۱۳۶۷/۰۱/۲۸ فاو
┄═🌿🌹🌿═┄ 💌 شھـــــیدانه 🌹 💠 آخرین باری که به رفته بود مصادف با بود، هرچی اصرار کردیم بیا حضرت ابوالفضل العباس(ع) نیامد. چون احساس خجالت می‌کرد که وقتی حرم بی‌بی در محاصره است به زیارت حضرت عباس (علیه السلام) بیاید. ده روز بعد به سوریه رفت و در راه دفاع از به رسید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
الگو برداری از شهداء 📣 گوشه ای از خصوصیت اخلاقی شهید پسرم بسیار متواضع و صبور، امیر در دوره نوجوانی بیشتر وقت خود را در هیئت رزمندگان و مسجد می گذراند و در هیئات با تواضع کفش های مردم را جفت می کرد و تا پایان مراسم در آنجا حضور داشت و کمک می کرد. وی در خصوص خصوصیات اخلاقی و سیره رفتاری این شهید مدافع حرم گفت: او بسیار مهربان و خوش اخلاق بود، در کارش اخلاص و جدیت فراوان داشت و همیشه سعی می کرد من و مادرش را از خود راضی نگاه دارد. و میگفت نمی خوام اندازه یک خرما هم دین از کسی و حتی بیت المال گردنم باشه. شهیدمدافع حرم ۱۴ خرداد ۹۲ : ۱۳۶۱ انفجار مهیب تانک که چیزی از پیکر مطهر باقی نماند...
❤️ 🍃✨ به شما عزیزان توصیه می کنم هرگز پدر و مادرتان را نرنجانید و به آن ها بی احترامی نکنید؛چراکه همه ی اعمال خوب تان را نابود می کنید. 🍃✨برای کسب روزی حلال تلاش کنید که با جهاد در راه خداوند برابر است. نماز خود را اول وقت و در مسجد بخوانید تا شیطان را از خود دور کنید. 🍃✨در نماز جمعه حضور پیداکنید تا موجب ارعاب دشمنان اسلام و انقلاب شوید.                                      🌷 🌷 : ۱۳۴۲/۰۹/۲۵ بهشهر 🕊 : ۱۳۶۵/۱۲/۱۵ شلمچه 🌷 هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✨ ## 🔸 و علیهما السلام در یکی از عید ها به منزل جدّ بزرگوارشان رفتند و عرض کردند: یا رسول الله ! امروز است و فرزندان اعراب با های زیبا و قشنگ خود را زینت کرده اند ؛ ولی ما هیچ لباس زیبایی نداریم و اکنون نزد شما مشرّف شده ایم تا از شما بگیریم و هیچ عیدی از شما نمی خواهیم مگر لباس های زیبا و رنگارنگ، تا ما هم مانند بچه های اعراب خود را کنیم. 🔹آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله کردند ، زیرا لباسی که شایسته ی این دو بزرگوار باشد نداشتند و نخواستند که دل آنها را بشکنند؛ از این رو به درگاه خداوند کردند و فرمودند : خدایا این دو بزرگوار را مسرور بگردان ، در همان لحظه نازل شد در حالیکه دو لباس سفید با خود از آورده بود. رسول خدا با دیدن آن دو لباس خیلی خوشحال شدند و لباس ها را از جبرئیل گرفتند و به حسن و حسین علیهما السلام دادند و فرمودند : لباس هایتان را بگیرید . وقتی آن دو بزرگوار لباس های خود را پوشیدند به رسول خدا عرض کردند : یا رسول الله! این لباس ها سفید است در حالیکه لباس پسران اعراب رنگارنگ است، ما نیز لباس رنگی میخواهیم . پس پیامبر ساعتی درباره ی حرف های آن دو بزرگوار فکر کردند . جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله! ناراحت نباش، کسی که این لباس ها را فرستاده است، میتواند آنها را به هر رنگی که این دو بزرگوار میخواهند درآورد. پس رسول خدا دستور داد که یک تشت و یک آفتابه پر از آب بیاورند . آنگاه جبرئیل به رسول خدا عرض کرد: یا رسول الله! من آب می ریزم و شما چنگ بزنید، آنگاه این به هر رنگی که این دو بزرگوار میخواهند در می آید. رسول خدا صلی الله علیه و آله لباس امام حسن علیه السلام را داخل تشت گذاشتند و فرمودند: ای حسنم! تو چه رنگی را دوست داری ؟ امام حسن علیه السلام عرض کرد : من رنگ را دوست دارم. آنگاه جبرئیل آب ریخت و پیامبر لباس را چنگ زدند و به اذن خدای تبارک و تعالی لباس سفید مانند به رنگ سبز تبدیل شد، رسول خدا آن پیراهن را به امام حسن دادند و فرمودند: ای نور چشمم! لباست را بگیر و امام حسن علیه السلام لباس را از جدّ بزرگوارشان گرفتند و بر تن کردند. سپس لباس امام حسین علیه السلام را داخل تشت گذاشتند و فرمودند: ای حسینم! چه رنگی را دوست داری؟ عرض کرد یا رسول الله ! من رنگ را دوست دارم . پس جبرئیل آب می ریخت و پیامبر چنگ میزدند و به اذن خدا آن لباس سفید مانند یاقوت به رنگ قرمز تبدیل شد، آنگاه رسول خدا آن لباس را به امام حسین علیه السلام دادند و فرمودند : ای نور چشمم! لباست را بگیر و بپوش. امام حسین علیه السلام نیز لباسشان را از جدّ بزرگوارشان گرفتند و پوشیدند و تشکر کردند و خیلی خوشحال شدند، سپس آن دو بزرگوار با خوشحالی نزد برگشتند. ◽️رسول خدا از جبرئیل پرسیدند ای برادرم ! چرا میکنی در حالیکه دو مسرور هستند ؟ جبرئیل امین عرض کرد : یا رسول الله! همانا امام حسن علیه السلام می شود و از شدّت ، سبز میشود و حسین علیه السلام نیز به می رسد و سر مبارکش از تن جدا میشود و محاسنش از خونش رنگین میشود و بدنش از خونش قرمز خواهد شد . سپس پیامبر خدا نیز گریه کردند و ناراحتی و حُزنشان از این خبر جبرئیل بیشتر شد . بحارالأنوار ، ج ۴۴ ، ص ۲۴۵ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمداوال محمد واخرتابع علی ذالک.