eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
141 دنبال‌کننده
340 عکس
183 ویدیو
30 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 ملغمه ایرانی (بخش پنجم): 👈(بخش قبلی)👉 حرف‌های سیاسی+دینی ؛ نمادی از گیج‌فرهنگی کهن ایرانیان!! پرداختن بنده در یادداشت مورخه ۱۴۰/۵/۲۹ تحت عنوان «نفوذ یهود در ناف تهران!» به قضیه تلخینه مسجد حضرت ولیعصر تهران، در آستانه (سالگرد آتش زدن توسط اسراعیل)، بدین‌منظور بود که نقش نفوذی‌های یهود در استحاله مسجد چهارراه ولیعصر را مطرح سازم که به بهانه بزرگداشت چه بلایی بر سر آن آوردند! یعنی اینطور نیست که ، منحصر به سرزمین‌های اشغالی غرب آسیا باشد بلکه مساجد ما در و ناف امّ‌القرای اسلام هم از تعرضات یهود و تفاله‌های آن، در امان نیست. اما در پرداختن به این مسجد، لازم شد به تئاتر شهر هم بپردازیم. قدر مشترک این دو پدیده زشت (علاوه بر مسئله جولان خائنین)، متأسفانه مسئله شترگاونهنگی بودن فرهنگ ملی ما هم است! حال شاید گفته شود که احداث این دو مجتمع تمام شده است و باید با آن‌ها کنار آمد ولیکن با آخرین پدیده شوم مسئله شترگاوپلنگی فرهنگ () چگونه کنار بیاییم؟! (ربط منطقی تئاتر و مسجد به پزشکیان، شترگاوپلنگی بودن ریشه آن‌هاست که باید دقیقاً و عمیقاً کالبدشکافی شود) حرف‌های پزشکیان (چه در ایام تبلیغات رقابتی، چه در مجلس شورا، چه در دوره وفاقتی و چه در نیویورک رفاقتی)، بطور کلی به دو بخش نسبتاً مساوی، قابل تقسیم است: ۱) حرف‌هایی وفق نهضت+نظام اسلامی ۲) حرف‌هایی ضد نهضت+نظام اسلامی اصلاً یعنی همین. تزویر شاخ و دم ندارد. حرف‌های ضدونقیض، مصداق بارز تزویر است. به همین علت، به جرأت می‌توان ادعا کرد که حرف‌های وی، دقیقاً و حداقل، مصداق بارز حرف‌های شترگاوپلنگی هم است! و در بخش قبلی هم اشاره کردم که سکه‌ای است دارای دو رویه و البته خود وی هم می‌داند که حرف‌هایش زرافه‌ای است فلذا بصورت تحمیق‌آمیزی ادعا می‌کند که «حرف زدن بلد نیست/سیاست نمی‌داند»!! بنده سعی کرده‌ام، هر دو نوع حرف‌های شترگاوپلنگی وی را در کانال سیاسی خود، پوشش بدهم ولیکن بنده کسی نیستم که تسلیم حرف‌های یکی به میخ و یکی به نعل گیج‌کننده و مزورانه وی بشوم و اراجیفش را تعبیر به صرفاً نابلدی در حرّافی پیرامون فرهنگ و سیاست و دیانت و امنیت بنمایم. بلکه معتقدم که وی همچون ، زهرهای هلاهل خود را با عسل می‌آمیزد که تنها خروجی آن، اضمحلال «نهضت+نظام اسلامی» است و بس! بگذار نفوذی‌هایی امثال ، حرف‌های گستاخانه وی را هم اصولی و انقلابی و تداوم راه امام‌ره و رهبری جلوه بدهند!!! شما اگر ۱ لیتر زهر مهلک را با ۱۰ لیتر شهد عسل هم بیامیزید، باز هم قتّاله و کشنده است. فلذا () به علت ایراد نیمی از حرف‌های خود، مستحق بازداشت و محاکمه و اعدام و حداقل تبعید از بلاد تمدنی است (البته اگر غیرتی در مسئولین ذی‌ربط نظام باقی مانده باشد!) زیرا که بجز هماهنگی با دشمنان و یاوه‌گویی‌های ابلهانه و بلکه خائنانه و در یک کلام؛ (سست‌سازی باورهای و به تعبیر قرآن)، قابل ارزیابی دیگری نیست و ادعای «بلد نبودن حرف و سیاست»، (حتی اگر واقعیت داشته باشد)، نمی‌تواند بهانه قابل قبولی برای فرار از زیر بار مسئولیت و مجازات وی بابت مزخرفات تخریبی مداوم وی باشد که نهایتاً ایران را در لبه سقوط قرار می‌دهد. زیرا تا ایران تضعیف و تجزیه نشود، تحت سلطه ، تشکیل نخواهد شد. همین‌جا داخل پرانتز تذکر دو نکته لازمست: ۱) امام زمان(عج) بعد از اعلام رسمی خود در «نجف پیوسته به کوفه»، برای ، راهی می‌شوند و در همین نبردهای فی‌مابین و است که نابود می‌شود. ۲) ، علاوه بر لبه (عج) نیازمند لبه دومی است که آن‌را در +ترکی دیده‌اند! فلذا تشکیل «کردستان آزاد» (و ترکستان حامی آن)، از اولویت‌های اصلی است. ولیکن این تحقق نخواهد یافت الا به نفوذ کردان و ترکان هماهنگ در درون نهضت+نظام اسلامی! با همه این احوال، معتقدم که پزشکیان پوزیده، مستحق تخفیف در مجازات هم است! زیرا وی و هزاران مثل وی، قربانی نیز است! یعنی مواضع، حرف‌ها و عملکرد شترگاوپلنگی وی ریشه در فرهنگ شترگاوپلنگی ایرانیان هم دارد و لازمست ضمن قلع و قمع چنین معلولانی، علت‌های نهفته در فرهنگ ملی خود را هم دریابیم و مورد اصلاح قرار بدهیم وگرنه چنین مزرعه‌ای کماکان مستعد علف هرزهای مختلفی خواهد بود. ما مکلف به هستیم. و اما مسئله «گیج‌فرهنگی کهن ایرانیان»! تبیین این مقوله عمیق، نیازمند... ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۶ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 ملغمه ایرانی (بخش ششم): 👈(بخش قبلی)👉 حرف‌های سیاسی+دینی ؛ نمادی از گیج‌فرهنگی کهن ایرانیان!! تبیین این مقوله عمیق، نیازمند تألیف کتاب‌های قطوری است که در جای خود باید انجام بگیرد و بنده در اینجا این مطلب را از دو زاویه ( و ) به اجمال مورد توجه قرار می‌دهم و قبل از بیان آن‌ها بد نیست که به خاطره مرتبطی (تحت عنوان ) اشاره بکنم که ایضاً نشانگر عمق فاجعه شترگاوپلنگی است و به ضرورت طرح مبحث جاری ( مولّد ) هم کمک می‌کند. سال‌ها پیش (بعد از سال‌ها در موضوع در انواع کشورهای شرق و غرب دنیا با عنوان ناوگان دریایی ) در گفتگویی که با یکی از دست‌اندرکاران هفته‌نامه در مسئله اوضاع از کشور داشتم، او پیشنهاد کرد که نظرات و تجارب خود را برای درج در آن جریده، بنویسم. بنده هم که به ایشان توصیه می‌کردم بیش از مقوله دفاع از جمهوری اسلامی و تأکید بر ضدیت با قاذورات (سلطنت‌طلب) بهتر است روی ، تأکید کنید و حتی صریحاً گفتم که شما از ایرانیان خارج از کشور، بیش و پیش از وفاداری به و ، وفاداری به نجابت ایرانی را مطالبه کنید! در نتیجه آن گفتگوها قرار شد ستونی در آن نشریه به بنده بدهند تا تحت عنوان «نجابت ایرانی»، قلم بزنم. بنده هم عجولانه آنرا پذیرفتم (ولیکن در عمل، خود غلط بود آنچه می‌پنداشتم!) زیرا در آن سال‌ها علاوه بر آنچه که در مقاله «ملتی آتشین در گذرگاه ایران» مورد اشاره قرار دادم و گمان می‌کردم با شاخ و برگ دادن به آن کلی‌گویی‌ها لابد سلسله مقالات مفصلی را تولید محتوا خواهم کرد، مطلب دیگری هم خلجان ذهنی بنده بود و آن تولید جلدهای سوم و بیشتر برای دو جلد کتابی بود که استاد قبل از انقلاب اسلامی، با عنوان «خدمات متقابل اسلام و ایران» به جامعه عرضه کرده بود و حال آنکه بعد از پیروزی این خدمات بصورت مضاعف و چشمگیری قابل تبویب و تقدیم بود و جای آن خالی‌ست. بنظرم می‌رسید که؛ کافیست مصادیق «خدمات متقابل اسلام و ایران بعد از انقلاب و دوران جمهوری اسلامی ایران» را چاشنی مطالبی قرار بدهم که ایرانیان مقیم خارج با ملاحظه آن‌ها، حفظ نجابت ایرانی خود را، مورد اهتمام جدی خود قرار بدهند. آن دوستم که پیگیر قضیه بود، اطلاع داد که هیئت تحریریه، محدودیتی برای این مطلب ارزشمند، قائل نیست و شما می‌توانید هر هفته به اندازه یک صفحه مطلب ارائه بدهید و ترجیحاً مصور و مستند! ولیکن در تهیه مطالب مورد گفتگو و توافق، دچار تسویف شدم و بعد از تعویق‌های مکرر، انصراف خود را اعلام کردم که برای آن‌ها و خود بنده، شگفت‌انگیز بود! علتش این بود که مایل بودم ساختار گفتمانی خود را با ذکر جلوه‌هایی از ایثار و ، مبحث خود را به امور جاری در کشور بکشانم اما نمی‌دانم چرا پیوسته با وقایعی در جاری کشور مواجه شدم که نمی‌توانست در امتداد نجابت‌ها و ایثارگری‌های دوران دفاع مقدس باشد و گویا انفصالی صورت گرفته و بلکه در ارزیابی خود، آن‌ها را نانجیبانه تلقی می‌کردم! و حداقل اینکه نانجیبی‌ها چشمگیرتر از نجابت‌های قابل ذکر بود! چه در قوه مجریه و چه در قوه قضائیه و چه در قوه مقننه و چه در متن مردم! حتی در محفلی شنیدم (شاید بعنوان بهترین شاهد مثالم باشد) که؛ «بنیاد مستضعفان و جانبازان» دارای ساختار دوقلویی است که عبارتند از: ۱) قسمت جانبازان (مملو از ذلت و درد و فقر و درماندگی و...!) ۲) قسمت مستکبران (مملو از لذت و ثروت و نخوت و وادادگی و...!) این بنیاد که پس از «شرکت ملی نفت ایران»، دومین مؤسسه اقتصادی بزرگ در ایران و بزرگترین هولدینگ اقتصادی در غرب آسیا محسوب می‌شود، در ابتدای تأسیس عنوان «بنیاد مستضعفان» را یدک می‌کشید و بعداً به عنوان «بنیاد جانبازان» تغییر نام یافت و نهایتاً با ارجاع به ، عملاً تبدیل شد به «بنیاد مستکبران» ولیکن در مقطعی که عنوان اولی در حال تغییر به دومی بود، گفته می‌شد که بین قسمت مستکبران و جانبازان، دیوار قطور بلندی وجود دارد که هیچ صدایی از طرفین آن دیوار به سمت دیگر نمی‌رسد! فلذا بنده هم در آن مقطع که می‌خواستم مطالب و شاهد مثال‌های خود را از نجابت‌های شهداء و ایثارگران و رزمندگان بسوی نجابت‌های مدیران و مسئولان و مقامات پیوند بزنم، با دیوار بلند و قطوری مواجه می‌شدم که قادر به عبور از آن نبودم! زیرا واقعاً نمی‌توانستم نجابت را به بی‌نجابتی و نجیبان را به نانجیب‌ها گره بزنم تا به تألیف مطلب تأثیرگذاری نائل بگردم! تازه این ماجرا بود تا چه رسد به الباقی ادارات!! ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۶ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏