💢إحیاگران💢
📍"کانَ أمَّةً قانِتاً لِلّٰه"
🔴 آیت الله سید شهابالدّین مرعشی نجفی
📌 قسمت چهارم
🔹إحیاگری
آیة الله مرعشی در دوران جوانی که در حوزه علمیه نجف مشغول تحصیل بود به گردآوری کتب خطی پرداخت. وی که شاهد به غارت رفتن منابع اسلامی و نسخ خطی بود، تاب نیاورد و با شهریه ناچیز طلبگی به خرید کتب خطی پرداخت تا این میراث فرهنگی را از دستبرد بیگانگان حفظ نماید. گاه شبها در یک کارگاه برنج کوبی کار میکرد، روزها روزه استیجاری میگرفت و نماز استیجاری میخواند، تا هزینه خرید کتب را تهیه نماید.
آیة الله مرعشی نجفی پس از مهاجرت به قم، کتب خطی را همراه خود به ایران آورد. در قم نیز به خرید نسخ خطی و کتب ارزنده اقدام کرد. پس از مدتی به دلیل کمبود جا، کتابها را از منزل به کتابخانه مدرسه مرعشیه انتقال داد. پس از چندی طبقه سوم این مدرسه به عنوان کتابخانه ساخته شد که در سال ۱۳۴۵.ش با بیش از ده هزار جلد کتاب چاپی و دو هزار جلد کتاب خطی افتتاح گردید.
استقبال روز افزون طلاب و علما برای مطالعه، کمبود فضای مناسب برای کتابخانه و خرید کتابهای جدید موجب شد تا ایشان کتابخانه بسیار بزرگی را در سال ۱۳۵۳.ش با حدود شانزده هزار جلد کتاب چاپی و خطی تأسیس نماید.
کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی به خاطر نسخههای خطی نفیس و ارزشمند و گاه منحصر به فرد و کتب قدیم مهم و کمیاب مورد توجه وافر نویسندگان، دانشمندان، مراکز علمی و تحقیقاتی سراسر جهان است. اکنون این کتابخانه شهرت جهانی دارد و با چهارصد مؤسسه، مرکز علمی و کتابخانه در سراسر جهان ارتباط دارد.
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
🔻خاطرهای از آیتالله مرعشی در رابطه با گردآوری نسخ خطّی:
ایشان در خاطرهای میفرمایند:
«یک روز از مدرسه، به قصد بازار ـ که جنب صحن علوی بود ـ حرکت کردم. در ابتدای بازار ناگهان چشمم به زنی تخم مرغ فروش افتاد که در کنار دیوار نشسته بود و از زیر چادر وی گوشه کتاب پیدا بود. حس کنجکاوی من تحریک شد، به طوری که مدتی خیره به کتاب نگاه کردم. طاقت نیاوردم، پرسیدم این چیست؟ گفت: کتاب، و فروشی است. کتاب را گرفتم و با حیرت متوجه شدم که نسخهای نایاب از کتاب «ریاض العلماء» علامه عبدالله افندی است که احدی آن را در اختیار ندارد. مثل یعقوبی که یوسف خود را پیدا کرده باشد، با شور و شعفی وصف ناشدنی به زن گفتم: این را چند میفروشی؟ گفت: پنج روپیه. من که از شوق سر از پا نمیشناختم، گفتم: دارایی من صد روپیه است و حاضرم همه آن را بدهم و کتاب را از شما بگیرم. آن زن با خوشحالی پذیرفت. در این هنگام سر کله کاظم دجیلی، که دلال خرید کتاب برای انگلیسیها بود، پیدا شد. او نسخههای کمیاب، نادر و کتابهای قدیمی را به هر طریقی به چنگ میآورد و توسط حاکم انگلیسی نجف اشرف که گویا اسمش و یا عنوانش «میجر» (سرگرد) بود، به کتابخانه لندن میفرستاد. کاظم دلال کتاب را به زور از دست من گرفت و به آن زن گفت: من آن را بیشتر میخرم و مبلغی بالاتر از آن چه من به آن زن گفته بودم، پیشنهاد کرد. در آن هنگام من اندوهگین رو به سمت حرم شریف امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ کردم و آهسته گفتم: آقا جان من میخواهم با خرید این کتاب به شما خدمت کنم، پس راضی نباشید این کتاب از دست من خارج شود. هنوز کلامم تمام نشده بود که زن تخم مرغ فروش رو کرد به دلال و گفت: این کتاب را به ایشان فروختهام و به شما نمیفروشم. کاظم دجیلی شکست خورده و عصبانی از آن جا دور شد ... بیشتر از بیست روپیه نداشتم. از این رو تمام لباسهای کهنه و قدیمی را با ساعتی که داشتم به فروش رساندم تا پول کتاب فراهم شد ... طولی نکشید که کاظم دلال همراه چند شرطه (پلیس) به مدرسه حمله کردند و مرا دستگیر نموده و پیش حاکم انگلیسی (میجر) بردند. او نخست مرا به سرقت کتاب متهم کرد و بسیار عربده کشید ... دستور داد مرا زندانی کردند. آن شب در زندان مدام با خدا راز و نیاز میکردم که کتاب در مخفیگاهش محفوظ بماند. روز بعد مرجع بزرگ آن وقت، آیت الله میرزا فتحالله نمازی اصفهانی معروف به شیخ الشریعة فرزند مرحوم آخوند خراسانی را به نام میرزا مهدی، با جماعتی برای آزادی من به نزد حاکم شهر فرستاد. بالاخره نتیجه این شد که من از زندان آزاد شوم با این شرط که مدت یک ماه کتاب را به حاکم انگلیسی تسلیم کنم.
پس از آزادی به سرعت به مدرسه رفتم و همه دوستان طلبهام را جمع کردم و گفتم: باید کار مهمی انجام بدهیم که خدمت به اسلام و شریعت است! طلاب گفتند: چه کاری؟ و من گفتم: نسخه برداری و استنساخ از روی این کتاب فوراً دست به کار شدیم و قبل از مهلت مقرر چند نسخه از روی آن استنساخ گردید.»
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
💢إحیاگران💢
📍"کانَ أمَّةً قانِتاً لِلّٰه"
🔴 آیت الله سید شهابالدّین مرعشی نجفی
📌 قسمت پنجم
🔸فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی
1⃣ تأسیس مدارس علمیه
۱_مدرسه مهدیه در سال ۱۳۷۶ ق. در قم، توسط مرحوم حاج مهدی ایرانی ساخته شد و اداره آن بر عهده آیت الله مرعشی گذاشته شد. ایشان در جهت تکمیل مدرسه سعی فراوان نمود و کتابخانه مدرسه را که در برگیرنده دو هزار جلد کتاب است، بنا نهاد.
۲_مدرسه مؤمنیه در سال ۱۳۸۹ ق. در دو طبقه و کتابخانه مدرسه با حدود ۳۵۰۰ جلد کتاب نیز به وسیله ایشان تأسیس شد.
۳_مدرسه شهابیه در سال ۱۴۰۰ ق. در سه طبقه و مدرسه مرعشیه نیز از مدارس علمیه ای است که در سه طبقه، در سال ۱۳۸۳ ق. به همت ایشان تأسیس شد و اداره آن بر عهده ایشان واگذار شد.
2⃣ بازسازی مرقد علامه مجلسی در اصفهان، به امر آیت الله العظمی مرعشی نجفی صورت پذیرفت.
3⃣ اهداء کتاب های فقهای شیعه برای دانشمندان شیعه، سنی، مسیحی و دانشگاههای جهان نیز از فعالیتهای فرهنگی ایشان است.
4⃣ وی برای تألیف زندگینامه های علماء، سادات و امامزاده ها، گاه به قبرستانهای کهن می رفت و با خواندن نبشته های قبرهای علماء، ادباء، شعراء، سادات و امامزاده ها می پرداخت. ایشان در سالهای ۱۳۵۰ـ۱۳۵۱ ق. به اصفهان رفت و یک هفته در تخت فولاد به ثبت تاریخ ولادت و فوت علمای به خاک سپرده شده در آن قبرستان پرداخت. بسیاری از گورستانهای دیگر اصفهان را نیز مورد تحقیق قرار داد و اطلاعات سودمندی بدست آورد.
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
💢إحیاگران💢
📍"کانَ أمَّةً قانِتاً لِلّٰه"
🔴 آیت الله سید شهابالدّین مرعشی نجفی
📌 قسمت ششم
◾️رحلت
آیتالله مرعشی نجفی در ۹۶ سالگی در ۷ شهریور ۱۳۶۹ .ش (۷/صفر/۱۴۱۱ .ق) رحلت کردند. ایشان را بنا بر وصیت خودشان در کتابخانهشان دفن کردند.
سیّد محمود مرعشی فرزند او درباره این وصیت پدرش نقل میکند که گفته است: «حقیر با آنکه محل دفن مناسبی در حرم مطهّر بی بی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) برایم از سالیان قبل در نظر گرفته شده , لکن میل دارم در کنار کتابخانه عمومی زیر پای افرادی دفن شوم که به دنبال مطالعه علوم آل محمّد (صلّیٰ الله علیه و آله) به این کتابخانه می آیند.»
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰آیت الله مصباح یزدی (رحمهالله):
📽 | «هر چه میتوانید یاد آقا امام زمان (عجّلٱللّٰهتعالیٰفرجه) باشید؛
ضرر نمیکنید...»
#مهدویت
#منش_طلبگی
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
💢ابزار پیشرفت در تحصیل علوم💢
🔰کتاب و کتابداری🔰
🔸 هر کار و پیشهای را ابزاری است و ابزار کار عالم، کتاب و دفتر است.
متأسفانه بارها دیدهایم که طلبه جز کتابهای امتحانی ندارد، و بعد ناراحت است که درس خواندن من چرا نتیجهای در پی نداشته است؟
در جواب او باید همان گفت که به نجّار افسردهٔ بدون ارّه و چوب میگوییم.
🔸 جاحظ در رسالهای به نام "مدح الکتب و الحثّ علی جمعها" ، از محمد بن جهم چنین نقل میکند:
« آدمی چیزی نمیآموزد، مگر آنکه بسیار بشنود و ناگزیر است بیش از آنچه میشنود، به شمار کتابهایش بیفزاید؛ اما به گردآوری کتاب نمیپردازد، مگر آنکه هزینه کردن برای کتاب، برای او از هزینه کردن برای ساز و برگ زندگیاش گواراتر باشد و هرکه هزینه کردن برای او از هزینه کردن به دلباختگان و کنیزان و شیفتگان به ساختمان گواراتر نباشد، هرگز در دانش به آنجا که خشنودش کند، نمیرسد.»
🔸 البته نمیتوان به آنچه در کتابخانههای فعلی موجود است، اکتفا کرد. زیرا گاهی برخی کتب به امانت داده نمیشود، گاهی محدودیتهایی دارد؛ افزون بر اینها، ساعات کاری محدود دارند. و اینها با یک کتابخانهٔ شخصی که جامع منابع اصلی باشد، نه هر کتابی، قابل مقایسه نیست.
کتابخانه، مهمترین ابزار تحصیل است، باید همّت کنیم و ابزار خود را فراهم آوریم.
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
🔻قرض گرفتن پول از دیگران برای خرید کتاب
علّامه حسنزاده آملی:
«در سالهای تحصیلی تهران، قبل از سال ۱۳۴۲ بود که به کتابفروشی شمس رفتم. او مشتری من بود!(نشان از میزان اشتیاق علامه به کتاب)؛ کتاب تحریر خواجه طوسی بر مجسطی را نشان داد و گفت: من این کتاب را خریدم.
گفتم: چند؟ گفت: شصت تومان خریدهام و ده تومان هم برای خودم میخواهم.
من به. جیب خودم مراجعه کردم و دیدم پنج ریال پول دارم. کتاب را خریدم و به رسم امانت، به قفسهٔ دیگری منتقل کردم و فوراً به مدرسهٔ مروی برگشتم و از دوستان گدایی را شروع کردم؛ یک تومان، پانزده ریال... تا آن مبلغ را جمع کردم و کتاب را گرفتم.»
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
14.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢جلب نگاه امام💢
🔰آيت الله العظمی جوادی آملی :
«ما اصرار نكنيم امام (عجّل الله تعالی فرجه) را ببينيم بلکه تمام تلاش و كوشش ما اين باشد كه امام (عجّل الله تعالی فرجه) ما را ببيند...
اينكه در دعای «ندبه» میگوییم: «وَ انظُر إِلَينَا نَظرَةً رَحِيمَةً»؛ يعني همين! خدايا آن توفيق را بده كه ولیّ ات به ما يك نگاه لطف آميز بكند؛ ما آن را میخواهیم وگرنه همه را میبیند...»
[ درس اخلاق ؛ ٩٣/٣/٢٢ ]
#مهدویت
#منش_طلبگی
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
💢بررسی متد درسی اصیل حوزوی💢
📌 پرونده نوزدهم
🔴 تراثشناسی و تراثداری
🔸قسمت اول: مرجعخوانی
"ملّا دست میبَرد به کتابهای علمی اساسی..."
🔻 شناخت کتابهای منبع و مرجع علوم و نیز انس با آنها، دو اصل ضروری تحصیل است.
ناآگاهی و قطع ارتباط با منابع اصلی علوم، باعث استفاده کردن از کتابهای ردهٔ دوم و سوم میشود که معمولا از بیانضباطی در امان نیستند. از این رو سرمایهگذاری بر آنها موفّقیتی در پی نخواهد داشت.
از ویژگیهای علّامه شعرانی این بود که از هر کتابی استفاده نمیکردند، به گونهای که حتی المنجد در میان کتابهایشان نبود و صریحاً میفرمودند: " این کتاب المنجد را برای دانشجوهای مدارس نوشتهاند، نه برای عالم روحانی. ملّا دست میبرد به کتابهای علمی اساسی لغت".
زیست با کتابهای اساسی علوم، ضروری است تا به استفاده و پالایش آنها بپردازد و همین پالایشها و ثبت حاشیهها که به قلم میآید، در زمرهٔ میراث گرانبهایی است که باید حفظ شود. از این رو باید در محضر کتابهای مرجع باشیم و تیزبینانه در جمعآوری و نگهداری آنها بکوشیم و در ابعاد مختلف آنها را امانت داری کنیم.
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
💢بررسی متد درسی اصیل حوزوی💢
📌 پرونده نوزدهم
🔴 تراثشناسی و تراثداری
🔸قسمت دوم: إحیاء تراث
بخشی از تألیفات در حوزهٔ علمیه، شرحها و حاشیهها است. و این، نشاندهندهٔ نگاه تیزبینانهٔ علما و توجهشان به آثار قدما است.
زیرا اگرچه که شارح و محشّي، قادر به تألیف جدیدی در آن زمینه بودند، اما کتابهای علمی اساسیِ بهجای مانده از گذشتگان را محور قرار میدادند و بر آنها شرح یا حاشیه مینگاشتند که ثمرهٔ این اقدام، حفظ و زندهنگهداشتن آثار قدما بوده است، هرچند که آن حاشیه یا شرح، ممکن بوده که انتقادی باشد.
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
💢بررسی متد درسی اصیل حوزوی💢
📌 پرونده نوزدهم
🔴 تراثشناسی و تراثداری
🔸قسمت سوم: إحیاء تراث
تراث ما گنجهایی هستند که در طول تاریخ، مورد طمع مستکبرین بوده و بزرگان ما برای حفظ این آثار تلاش بسیار کردهاند؛ اما بهرغم این مجاهدتها، آثار از دسترفته ما کم نیست.
استعمارگران، به یک کتابخانه و چپاول مؤلفههای فرهنگی یک شهر قانع نبوده و نیستند؛ آنها که قدر این منابع را بهتر میدانستند، هزینههای زیادی صرف نموده و مأمورین خود را با عناوین مستشرق، طبیب، خاورشناس و جهانگرد، به اکثر نقاط ایران فرستاده و کتابهای بینظیر، کمیاب و گرانبها را به هر شکل ممکن، از دست مردم بیرون میکشیدند.
با وجود این همه، هنوز هم منابع و میراث گرانبهایی برای دانشطلبان بجای مانده است که همّت میطلبد تا این مواریث، احیاء گشته و با تصحیح و چاپ مرغوب، به دست اهل علم برسد.
جناب ملّاصدرا درباره این ضرورت انکار ناپذیر میفرمایند:
«چرا باید در علومی که خود ما مؤسس و مبتکر و یا زندهکننده آن بودهایم، و دنیای متمدن اقبال تام و تمامی نسبت به این معارف دارد، خود را بیطرف نشان دهیم و دیگران این قبیل مراکز را رهبری نمایند؟
باید سربسته گفت و گذشت. واقعا تأسفبار است که دیگران، بهترین آثار علمی ما را در اکثر شعبههای علمی مرسوم در قرون گذشته احیا نمایند و ما نسبت به آن، بیاطلاع و چه بسا بیگانه باشیم و أحیاناً از اهمیت آن، بیخبر.
هیچ ملتی در عرصه پهناور جهان محو و نابود نشد، مگر آنکه قبلاً موجبات افتخار خود را از دست داد، که گفت: "اول شمعت را خاموش میکنم، بعد خودت را میکشم" ».
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110
🔹بههرحال با هر حیله و نیرنگی بود، کتاب را از دست آنان بیرون کشیدم...
🔻ادوارد براون، مستشرق انگلیسی:
« همهٔ مردم کرمان میدانستند من به خرید یک نسخه کتاب خطی قدیمی علاقهمند هستم. در خلال این احوال، استاد اکبر، شخصی را پیدا کرد که دارای یک نسخه از آن کتاب بود و میخواست آن را بفروشد.
استاد اکبر، این موضوع را فوراً به آقا محمدحسن یزدی گفت. او هم فوراً کتاب را از آن شخص خرید و به وسیلهٔ پست به روستای خود فرستاد...من همچنان درصدد بیرون آوردن آن کتاب از دست آنان بودم. به همین جهت، به روستای آقا محمدحسن یزدی رفتم. پس از چندی، هنگام بازگشت من فرارسید، چون من برای خرید آن کتاب خطی آمده بودم، موضوع را مطرح کردم.
میزبان به من گفت: "بگذار این کتاب، یک هفته یا پنج روز نزد ما باشد تا یک نسخه از روی آن برداریم. سپس به وسیلهٔ پست به یزد بفرستیم و شما آن را دریافت کنید."
گفتم: افسوس که من خیلی سریع باید خودم را به شمال ایران برسانم و با کشتی به روسیه بروم. در این صورت، هرچه شما در نوشتن کتاب عجله کنید و به وسیلهٔ پست برای من بفرستید، باز هم به دست من نخواهد رسید.
البته این اظهارات من بهانه بود؛ چون نمیخواستم آن کتاب در دست آنان بماند؛ زیرا متوجه بودم اینگونه کتاب برای آنان بهقدری عزیز است که از آن دل نمیبُرند.
به هر حال، با هر حیله و نیرنگی بود، کتاب را از دست آنان بیرون کشیدم.
من برای ارسال کتابهای خود (که همه آنها خطی و کمیاب بود و اگر مفقود میشد، ضرر غیرقابل جبران بر من وارد میآمد)، فکر خوبی کردم و آن اینکه تمام کتابهای خطی را در یک جعبهٔ حلبی جا دادم و اطرافش را به وسیلهٔ حلبی، لحیم کردم؛ سپس جعبهٔ حلبی را در یک جعبهٔ چوبی جا دادم؛ آنگاه به وسیلهٔ پست رسمی سفارت انگلستان که مطمئنترین وسیلهٔ حمل و نقل بود، به انگلستان فرستادم.»
نکتهٔ قابل توجه در این خاطره اینست که با وجود اینکه چند صفحه درباره این کتاب مینویسد، اما نام آن را ذکر نمیکند و برای ارسال آن، بسیار دقت و ظرافت بهخرج میدهد.
حال باید مقایسه کرد، همّت و توجّه یک بیگانه را با توجهی که ما به مواریثمان داریم.
صد افسوس، اگر ما کمتر از یک بیگانه، قدر شناس کتب قدما باشیم.
💢کارگروه علمی إحیاء🔻
@SWG_EHYA110