⏹ پیاده روی مجازی به طرف کوی معشوق🚩🚩🚩
⬅️ باتوجه به اینکه راهپیمایی بزرگ اربعین امسال برگزار نخواهد
شد با کلیک بر روی لینک آبی زیر به صورت مجازی درسرزمین عشق و عاشقی قرار بگیرید.
👈لازم به ذکر است که تصاویربه صورت سه بعدی بوده وبا کلیک بر روی علامت قرمز که درهرتصویرمشاهده میشود به حرکت خود ادامه داده تا وارد کربلا ونقطه ی پایانی سفرشوید.
التماس دعا فروان از شما عزیزان🌹🌹
✅یا ابا عبدالله الحسین🏴🏴👇👇
http://haram360.ir/
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
🏴 ۷ روز تا اربعین
📝 شهید مهدی اشرف
اگر روزی بعد از شهادت من راه کربلا باز شد و قبر حسین(ع) را زیارت کردید، بگوئید حسین جان، بسیار عزیزانی بودند که آرزوی زیارت قبر تو را داشتند
#شوق_وصال کربلا در وصیتنامه شهدا
@tafahoseshohada
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
1_379193148.mp3
8.47M
📚کتاب صوتی "#حاج_قاسم"
"خاطرات خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی"
به کوشش : علی اکبری مزدآبادی
پایان
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
▪️امسال اربعین من فرق دارد:
امسال من هستم و یک کوله دلتنگی؛
امسال باید در جاده تنهایی، عمودهای بی لیاقتی ام را بشمارم؛
امسال باید به جای چای ابوسجاد،
در موکب جامانده ها، شوکران حسرت را سر بکشم؛
حسرت زیارت...
حسرت هم قدم شدن با شما...
حسرت دعا برای ظهورتان در اجابت خانه کربلا...
#گرافیک_مهدوی
#اربعین_مهدوی
@Elteja
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
کتاب صوتی نمایشی " فرنگیس"
خاطرات فرنگیس حیدر پور
شیرزن خطه ی گیلان غرب
تولید رادیو نمایش
#فرنگیس
#دفاع_مقدس
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
📗#معرفی_کتاب📗
کتاب فرنگیس شامل خاطرات فرنگیس حیدرپور شیرزن خطه ی گیلان غرب است که به قلم مهناز فتاحی به عنوان اثر برگزیده جایزه کتاب سال دفاع مقدس انتخاب شد.
فرنگیس حیدرپور در این کتاب ضمن بیان خاطراتش تعریف می کند که با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم و با تبر پدرش درگیر شده، یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر میکند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل میدهد.
این کتاب به روایت خاطرات زنی شجاع که در مقام دفاع توانست سرباز دشمن را اسیر کند و نیروی دشمن را به خاک و خون بکشاند، میپردازد. رهبر انقلاب در سفرشان به کرمانشاه به این بانوی بزرگ اشاره کرده بودند و بر ثبت خاطراتش تاکید داشتند.
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
هدایت شده از سهشنبههایمهدوی رجاییشهر
#پای_درس_استاد
▪️دو مانع اصلی ظهور؛
۱ـ وجود استکبار و طاغوتهای زمان
۲ـ عدم آمادگی مردم، است.
و چه رویدادی بهتر از اربعین میتواند حاکمیت طاغوتها را کم کرده و مردم را آمادهتر کند؟
▫️امروز وظیفهی ما، آشنا نمودن مردم با حقیقت اربعین، و رساندن خودمان به این لشگر و تلاش برای بزرگتر نمودن آن است!
حال در هر گوشهی دنیا که میخواهد باشد!
#Arbaeen2020
#زندگی_به_سبک_اربعین
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#این_اربعین_چه_کنم؟
✍ طعم #همدلی های اربعین، زیر زبانمان آنقدر مزه کرده بود؛ که برای تجربهی دوبارهاش، یکسال دلشورهی جاماندن از این سفر را داشتیم ...
غافل از اینکه، #همدلی ها بهانه بود؛
تا یادمان بدهند؛ اگر مشتاق زندگی به سبک آرامشِ اربعینید ...؛
🔺باید با دو شرط "همدلی" و "وفاداری" بسمت امامتان حرکت کنید، و این تنها شرط رسیدن به کربلایِ حسینِ زمانتان است!
.
📍این اربعین همپای امام غریبمان، دل را راهیِ مسیر عشق کرده و هزینه سفر اربعین امسال را به نیابت از زینب کبری(س) نذر #ظهور و #یاری_رسانی به نیازمندان میکنیم.
.
.
#به_عشق_حسین #به_نیت_فرج
#زندگی_به_سبک_اربعین
#story
https://www.instagram.com/p/CFmKfqgB6ei/?igshid=mkx794a1t5dj
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
هدایت شده از سهشنبههایمهدوی رجاییشهر
🔺۴ آبان اربعین ۹۷
همراه دوستان در پیادهروی کربلا بودیم که دیدیم دختر بچهای با چادر عربی خیلی سخت راه میرود، چند قدم میرود و چند قدم میایستد، با خود گفتیم که لابد خسته شده است، وقتی که برای نماز ایستادیم، معلوم شد پاهایش مجروح شده است، دلمان برایش سوخت، گفتیم: «بیا کمکت کنیم تا مسیر رو طی کنی»، که اشک در چشمانش جمع شد، و زد زیر گریه، سپس گفت: «توی این راه منو تحویل میگیرن، ازم پذیرایی میکنن، کمکم میکنن، اما سه ساله امام حسین (ع) با بار گرانِ مصیبت بابا و عمو، چند برابر این راه را پیاده رفت، روی خار رفت، تازه کسی هم نبود که کمکش کنه.»، روضه رقیه از زبان دختر بچه، شنیدن دارد...
بهاره سادات حسینی/ شهرستان محلات
#اربعینی_ها
#مسابقه
#خاطره_نگاری
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
🔺اربعین سال ۹۸
سر ظهر بود که رسیدیم کربلا، تا اومدیم موکبمونُ پیدا کنیم شب شد🤗
وقتی رسیدیم اصلن جا نداشت همون دم در کنار کفشا سَرمُ گذاشتم رو کوله امُ خوابیدم😪
صبح از گلو دردُ سرفه بیدار شدم، یکمی به خادمین موکب کمک کردم ولی حالم بدتر شدُ از سر دردُ تب افتادم🤕
انقد حالم بد شد که یه گوشه موکب افتاده بودمُ فقط آب میخوردم🤒
حتی توان بلند شدن نداشتم، صدای زائرا تو گوشم میپیچید که از حرمُ زیارتُ بین الحرمین میگفتن
داغی اشکامُ روی صورتم حس میکردم، نزدیک یک هفته میشد که کربلا بودم ولی نمیتونستم برم حرم😭
موکب ما نزدیک حرم بود،
بلاخره روز آخر ب خودم گفتم پاشو...
هر جور شده خودتو برسون به حرم حتی شده چاردستُ پا😐
به سختی از جام بلند شدم.
پاهام میلرزید.
دستمُ دادم به دیوارُ با قدمای کوچیک حرکت کردم
چند قدم میرفتم و مینشستم و با ذکر یا علی دوباره پا میشدم و حرکت میکردم😣
نمیدونم چطوری به حرم رسیدم، بخاطر شرایط جسمی و ضعف شدید نمیتونستم برم تو صف که به ضریح ارباب میرسید بایستم😓
رفتم یه گوشه به میله ها تکیه دادمُ از دور ضریح آقا رو میدیدم😞
خیلی سخت بود، مثله این بود که به یه فرد تشنه آب خنکُ گوارا نشون بدن😭
تو اون ایام تنها چیزی که به دادم رسید صوت استاد شجاعی بود که قبل از سفر اربعین گوش داده بودم و باعث شد ناشکری نکنم و راضی باشم به رضای خدا...😇❤️
نسرین ندیمی/ شهرکرد
#اربعینی_ها
#مسابقه
#خاطره_نگاری
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
هدایت شده از قرارگاه شهدای گمنام
✅ توزیع تعداد ۹۳ بسته خیرات بین مددجویان و نیازمندان و کودکان کار
▫️توسط گروه فرهنگی جهادی سه شنبه های مهدوی رجائی شهر
#گزارش_فعالیت
#قرارگاه_جهادی_فرهنگی_شهدای_گمنام
eitaa.com/Q_shohada_gomnam
instagram.com/q.shohada.gomnam
هدایت شده از کانال رسمی میثم مطیعی
ShabArbaein1393[02].mp3
5.09M
▪️بازم اربعین کربلایی ها، پیاده میان از دل صحرا (واحد)
🎙 بانوای: #حاجمیثممطیعی
🏴 ویژه #اربعین_حسینی
👈 مشاهده متن :
Meysammotiee.ir/post/717
☑️ @MeysamMotiee
🔺خاطره اربعین ۹۸
توی مسیر پیاده روی که طی میکردیم یکی از برادران عراقی ازمون خواست که به خونش برای استراحت وخوابیدن بریم ما اول نمی خواستیم ولی خیلی اصرار کرد وما هم پذیرفتیم بعد سوار ماشینش شدیم بعد از چند دقیقه به خونهی برادرِ عراقی رسیدیم. همسر و بچههای صاحبخونه با احترام به استقبالمون اومدن و تنها اتاقی رو که داشتن، به ما دادن. سفرهای رنگارنگ و پُر از غذاهای متنوع پهن شد.
به جرات میتونم بگم همهی داراییشون رو برای فراهم کردنِ این سفره، خرج کرده بودن. من و داداش عباس اینقدر خسته و گرسنه بودیم که هر چی دَمِ دستمون بود خوردیم و همونجا کنار سفره دراز کشیدیم.
چشمم افتاد به ظرف آقا سید. ظرف تقریباً دست نخورده بود. شاید فقط یک لقمه خورده بود. بعد از صرف غذا، سید مشغول جمع کردن سفره شد. هر جا که میرسیدیم کمک میکرد. آشنا و غریبه براش فرق نمیکرد. من و داداش عباس از فرطِ خستگی خوابمون بُرد.
با صدای نجوای شیرینی از خواب بیدار شدم. چشمام رو باز کردم. دلم نمیخواست خواب از سرم بپره، فقط فهمیدم آقا سید داره زیارت ناحیه مقدسه میخونه و پهنای صورتش از اشک خیس شده. تا حالا کسی رو ندیده بودم اینطوری دعا بخونه. سعی کردم بلند شم ولی نفهمیدم چطور شد دوباره خوابم برد...
محمود ثانوی
#اربعینی_ها
#مسابقه
#خاطره_نگاری
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR
1_481802922.mp3
8.8M
📗کتاب صوتی #نمایشی
#فرنگیس "خاطرات فرنگیس حیدرپور"
شیرزن خطه ی گیلان غرب
پایان
@S_MAHDAVIRAJAEESHAHR