『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قران - زنى كه به خدا شكايت كرد] پيغمبر از وضعى كه براى خوله پيش آمده بود سخت ناراحت بود.
[زن در قران - زنى كه به خدا شكايت كرد]
كسانى كه زنان خود را ظهار مى كنند و بعد پشيمان مى شوند و مى خواهند سخنان خود را برگردانند، پيش از آنكه با آنان تماس بگيرند، بايد بنده اى آزاد كنند. اين پندى است كه خداوند به شما مى دهد و از آنچه انجام مى دهيد خبر دارد.
اگر كسى بنده اى نيافت كه آزاد كند، بايد دو ماه متوالى قبل از تماس با زن خود روزه بگيرد. اگر نمى توانند دو ماه روزه بگيرند، بايد شصت فقير را اطعام كنند تا بدينگونه ايمانتان به خدا و پيغمبر محفوظ بماند. اينها حدود و احكام الهى است - كه بايد آن را معمول داشت - و اگر كسانى كفر ورزند - و از پذيرش آن سر باز زنند - كيفرى دردناك خواهند ديد.
وقتى عايشه، سوره مجادله را كه راجع به گفتگوى خوله با پيغمبر بود و همان موقع نازل شد، شنيد، گفت: آفرين بر خدايى كه همه صداها را مى شنود. اين زن با پيغمبر صحبت مى كرد و با اينكه من در گوشه خانه بودم و صداى او را مى شنيدم، بعضى از كلمات او را نتوانستم بشنوم ولى خداوند همه آن را شنيد و به آن پاسخ داد!
پس از نزول اين آيات، پيغمبر اوس بن صامت، شوهر خوله را احضار كرد و فرمود: به فرمان خداوند، چون همسرت را ظهار كرده و پشيمان شده اى، بايد يكى از اين سه كار را انجام دهى تا بتوانى به زن خود رجوع كنى:
۱ - آيا قدرت دارى برده اى را به عنوان كفاره ظهار آزادكنى؟
اوس بن صامت گفت: نه يا رسول الله! قيمت برده زياد است و من طاقت آن را ندارم ؛..
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قران - زنى كه به خدا شكايت كرد] كسانى كه زنان خود را ظهار مى كنند و بعد پشيمان مى شوند و مى
[زن در قرآن - زنى كه به خدا شكايت كرد]
زيرا در آن صورت بايد تمام هستى خود را از دست بدهم چون من مردى تهيدستم.
۲ - آيا مى توانى دو ماه متوالى روزه بگيرى؟
اوس بن صامت گفت: يا رسول الله! به خدا اگر من سه روز چيز نخورم بيناييم را از دست مى دهم و از آن مى ترسم كه چشمم كور شود.
۳ - آيا استطاعت دارى شصت گرسنه را طعام دهى؟
اوس بن صامت گفت: نه به خدا اى پيغمبر! مگر اين كه خود شما در اين خصوص به من كمك كنيد!
پيغمبر فرمود: من پانزده صاع خرما هر صاع تقريبا سه كيلو بوده است به تو مى دهم و دعا مى كنم كه خداوند به آن بركت دهد تا به شصت فقير برسد.
سپس پيغمبر آن مقدار خرما را به او بخشيد و اوس بن صامت هم آن را به عنوان كفّاره به شصت فقير داد. بدينگونه زنش خوله بر وى حلال شد و بار ديگر زندگى خود را از سر گرفتند.
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قرآن - زنى كه به خدا شكايت كرد] زيرا در آن صورت بايد تمام هستى خود را از دست بدهم چون من مر
[زن در قران - زنى كه به خدا شكايت كرد]
سالها بعد از اين ماجرا روزى عمربن خطاب در ايّام خلافتش، از كنار خوله گذشت. خوله گفت: عمر! بايست! عمر هم ايستاد. سپس به وى نزديك شد و به سخنانش گوش داد. خوله مدتى عمر را نگاهداشت و سخنان تندى به وى گفت!
از جمله گفت: اى عمر! به خاطر دارم كه به تو عُمَيره مى گفتند و در مكّه و بازار عُكاظ با عصبانيت از كنيزان برده مراقبت مى كردى. ديرى نپاييد كه موسوم به عمر شدى. بعد هم چيزى نگذشت كه تو را اميرالمؤمنين خواندند. اكنون از خدا بترس و مواظب بندگان خدا باش. اين را بدان كه هر كس از عذاب قيامت نترسد، هر چيز دورى به وى نزديك مى شود و هر كس از مرگ ترسيد، مى ترسد كه فرصت را از دست بدهد.
يكى از همراهان عمر به نام جارود گفت: اى زن! در مقابل اميرالمؤ منين زياد حرف زدى! و به عمر گفت: مردم را به خاطر اين پيرزن نگاهداشته اى؟
عمر گفت: واى بر تو! آيا مى دانى اين زن كيست؟ جارود گفت: نه، كيست؟
عمر گفت: اين زنى است كه خداوند از فراز هفت آسمان شكايت او را شنيد و به او پاسخ داد. اين خوله دختر ثعلبه است كه سوره مجادله درباره او و گفتگويش با پيغمبر نازل شده است. به خدا اگر از من انصراف حاصل نكند و تا شب سخن بگويد، من از او روى بر نمى گردانم تا هر چه مى خواهد بگويد.
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پيغمبر]
زيد بن حارثه غلام بچه حضرت خديجه همسر پيغمبر بود. حكيم بن حُزام از تجّار برده فروش مكه، اين زيد را با بردگانى چند از شام به مكه آورد و به عمه اش خديجه فروخت. اين واقعه پيش از نبوت پيغمبر و ظهور اسلام و در زمان جاهليت اتفاق افتاد. زمانى كه خديجه به افتخار همسرى رسول خدا رسيد، پيغمبر آينده اسلام از همسرش خواست كه زيد غلام زر خريد خود را به وى ببخشد. خديجه هم زيد را به همسرش بخشيد. پيغمبر كه زيد را ملك خود مى دانست، او را از قيد بندگى و رقيّت آزاد ساخت و به فرزندى گرفت.
در زمان جاهليت ميان عرب رسم بود كه پسرى را به فرزندى مى گرفتند و با اينكه فرزند حقيقى آنان نبود، مع الوصف از هر لحاظ او را مانند پسر خود مى دانستند و از جمله با زن او به عنوان زن پسرخوانده خود هم ازدواج نمى كردند. اين عمل پسر گرفتن را عرب تَبنّى مى خواند. پسر خواندگى جزو رسوم جاهليت بود.
وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زيد را آزاد كرد و به فرزندى گرفت، طبق رسوم جاهليت زيد را به نام پدر خوانده اش زيد بن محمد مى خواندند. زيد پس از آزادى هم در خانه پيغمبر و خديجه مانند فرزند آنان به سر مى برد.
حارثه پدر زيد در شام در فراق فرزندش كه ناپديد شده بود، در ناراحتى سختى به سر مى برد. پيوسته مى گريست و ناله سر مى داد و از هر كس به خصوص مسافران عرب، سراغ فرزندش را مى گرفت.
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پيغمبر] زيد بن حارثه غلام بچه حضرت خديجه همسر پيغمبر بود. حكيم بن حُزا
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پيغمبر]
تجارى كه از مكه به شام آمده بودند، به حارثه خبر دادند كه زيد در مكه است و غلام محمد بن عبداللّه، مرد محبوب قريش است.
حارثه چون اين خبر را شنيد به اتفاق برادرش كعب كه هر دو مانند سايرمردم شام و اردن، مسيحى بودند، بار سفر بستند و به مكه آمدند تا مگر زيد را آزاد كنند و با خود به وطن و نزد كسانش بازگردانند. آنان در مكه پيغمبر را ملاقات كردند و گفتند:
اى فرزند عبدالمطلب! فرزند سرور بنى هاشم! شما همسايگان خانه خدا هستيد. گرفتاران را از قيد و بندها رها مى كنيد و گرسنگان را سير مى گردانيد. اينك ما هم آمده ايم درباره ما نيكى كنى و فرزند ما و بنده خود را خريدارى كرده و آزاد سازيم.
پيغمبر فرمود: آيا نمى خواهيد كه كارى بهتر ازاين كنم؟ گفتند: چكارى؟
پيغمبر فرمود: او را حاضر مى كنم و آزادش مى گذارم تا اگر خواست با شما به شام بر گردد و چنانچه خواست نزد ما بماند به خدا قسم من كسى نيستم كه او را از پيش خود برانم.
حارثه و برادرش گفتند: نظرى زايد بر حد انصاف دادى.
به دنبال آن پيغمبر اكرم زيد را حاضر كرد و از وى پرسيد اين دو تن كيستند؟ زيد گفت: اين پدر من حارثة بن شراحيل است و اين هم عموى من كعب بن شراحيل مى باشد.
پيغمبر فرمود: من تو را آزاد مى گذارم، اگر خواستى با آنان برو و چنانچه خواستى نزد ما بمان.
زيد گفت: نزد شما مى مانم.
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پيغمبر] تجارى كه از مكه به شام آمده بودند، به حارثه خبر دادند كه زيد د
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر]
حارثه پدر زيد گفت: اى زيد! آيا تو بندگى را بر بودن در نزد پدر و مادر و شهر و قوم خود انتخاب مى كنى؟
زيد گفت: من در اين مرد شريف پيغمبر اكرم رفتارى ديدهام كه نمى خواهم تا زندهام از وى جدابمانم.
در اينجا پيغمبر دست زيد را گرفت و نزد جماعتى از قريش آورد و فرمود: گواه باشيد كه اين شخص فرزندمن است. حارثه پدر زيد هم چون اين را ديد دلش آرام گرفت و زيد را در مكه رها كرد و به شام بازگشت.
بدينگونه زيدبن حارثه نزد پيغمبر و خانه خديجه ماندگار شد تا اينكه خداوند پيغمبر را به مقام نبوت برانگيخت و چنانكه گفتيم زيد بعد از اميرالمؤ منين على عليه السّلام به پيغمبر ايمان آورد.
زيد بن حارثه از آن روز كه پيغمبر او را به فرزندى گرفت، نزد مردم مكه زيد بن محمد خوانده مى شد ولى بعد از آنكه اين آيه نازل گرديد كه: محمد پدر كسى از شما افراد مسلمان نيست بلكه او فرستاده خدا و خاتم انبياست. و آيه مسلمانان را به نام پدران واقعى آنان بخوانيد، او خود را زيد بن حارثه خواند و مردم نيز او را با همين نام مخاطب مى ساختند.
زيد همچنان در خانه پيغمبر به سر مى برد تا اينكه به سنّى رسيد كه مى بايست ازدواج كند. پيغمبر خود به خانه عمه اش اميمه دختر عبدالمطلب رفت تا زينب دختر او را براى زيد خواستگارى كند.
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر] حارثه پدر زيد گفت: اى زيد! آيا تو بندگى را بر بودن در نزد پدر و
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر]
اول تصور كرد پيغمبر براى خود به خواستگارى او آمده است ولى همينكه متوجه شد خواستگارى براى زيد بن حارثه است ناراحت شد و به پيغمبر گفت: من دختر عمه شما هستم، شوهر كنم به كسى كه غلام آزاد شده شماست؟ برادر زينب عبدالله بن جَحْش نيز به اين وصلت راضى نبود.
در اين موقع آيه اى نازل شد كه: هيچ مرد با ايمان و زن مؤمنه اى را نمى رسد كه وقتى خدا و پيغمبرش فرمانى صادر كردند، از خود اختيارى داشته باشند، اگر كسى در اين باره نافرمانى خدا را پيشه سازد، در گمراهى آشكارى به سر خواهد برد.
اين آيات قرآنى تكليف مؤمنين را روشن ساخت ؛ بدينگونه كه اهل ايمان از اين پس بايد بدانند هر گاه پيغمبر كه نماينده خالق جهان است صلاح آنان را در امرى ديد، سرپيچى نكنند؛ زيرا پيغمبر معصوم كه خير و صلاح جامعه را مى خواهد، هرگز كارى را به زيان امت انجام نمى دهد و بد آنان را نمى خواهد، پس اگر دختر عمه اش را براى زيد، غلام ديروزش و آزاد شده امروز خواستگارى مى كند، صد در صد به سود و صلاح طرفين است، هر چند مثلا روى عادات و رسوم معمول محيط زينب از آن نفرت داشته باشد ولى مصلحت در اين است كه تن به اين كار بدهد.
با نزول آيه و توضيحاتى كه پيغمبر پيرامون آن داد، زينب و برادرش عبدالله بن جحش رضايت دادند و بدينگونه زينب به عقد زيد در آمد. با اين وصف، زينب در همان برخورد شب اول عروسى، سر به ناسازگارى برداشت.
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر] اول تصور كرد پيغمبر براى خود به خواستگارى او آمده است ولى همينك
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر]
زينب زنى خودخواه و بلندنظر بود. خود را از زيد برتر مى دانست! او ننگ داشت كه نوه عبدالمطلب و دختر عمه پيغمبر به عقد غلام آزاد شده خاندان خود در آيد ولى از طرفى پيغمبر هم زيد را جوانى با ايمان و لايق مى دانست و با لياقت ذاتى و تربيت صحيح اسلامى، مورد علاقه شديد آن حضرت بود.
ثانيا در آغاز ظهور اسلام، براى الغاى تبعيض نژادى و پركردن شكاف طبقاتى، مى بايست رهبر اسلام، دست به چنين كارى بزند و به اصطلاح اصلاحات را از خود آغاز كند. اين كار ولو بر خلاف عادات محيط عقب مانده و منحط آن روز عرب بود ولى از نظر اسلام و ديد وسيع پيغمبر خاتم، هيچ مانعى نداشت. بنابراين به هر ترتيب شده مى بايست عملى گردد.
با تمام اين اوصاف ، زينب با زيد نمى ساخت. ترك عادت برايش مشكل بود. به همين جهت او را سخت مى آزرد. زيد چند بار شكايت به پيغمبر برد و هر بار از پيغمبر خواست كه زينب را طلاق دهد. پيغمبر هر بار زيد را از طلاق دادن زن خود بر حذر مى داشت و زينب را نصيحت مى كرد كه با شوهر خود بسازد.
هنگامى كه اصرار زيد براى طلاق دادن زينب از حد گذشت و زينب هم به هيچ وجه سرسازگارى نداشت و هربار پيغمبر فرمود: همسرت را نگاهدار، سرانجام خود، همسرش را طلاق داد و پس از طلاق و پايان عِدّه، خدا به پيغمبر دستور داد زينب را به همسرى خود در آورد و از سرزنش مشركان و منافقان نهراسد:
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر] زينب زنى خودخواه و بلندنظر بود. خود را از زيد برتر مى دانست! او
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر]
اى پيغمبر! به ياد آور زمانى را كه به كسى كه خدا او را گرامى داشت و تو هم او را گرامى داشتى، گفتى همسرت را نگاهدار و طلاق مده و از خدا بترس. آنچه را خدا آشكار مى سازد تو پنهان داشتى و از سرزنش مردم هراسان بودى، حال آنكه تنها بايد از خدا بترسى. وقتى مدت احتياج زيد از زينب به پايان رسيد و عدّه زينب به سر آمد او را براى تو تزويج كرديم تا بعد از اين افراد با ايمان مانعى در راه ازدواج پسرخواندگان خود پس از طلاق و اتمام عده آنان نداشته باشند. اين خواست خداست كه بايد عملى گردد.
بر پيغمبر در آنچه خداوند براى او لازم دانسته است، ايرادى نيست؛ اين سنّت الهى است كه در افرادى از پيشينيان هم جريان داشته است. كار خدا هميشه حساب شده است. آن افراد كسانى هستند كه رسالتهاى خداوند را ابلاغ مى كنند و از نافرمانى الهى بيم دارند و جز خدا از هيچكس نمى ترسند و كافى است كه محاسب آنان هم خدا باشد. محمّد پدر واقعى هيچكدام از مردان شما مسلمانان نيست بلكه او پيغمبر خدا و خاتم پيغمبران است و خدا از همه چيز آگاهى دارد.
اين بود خلاصه داستان زينب و زيد در قرآن مجيد. از اين آيات استفاده مى شود كه زينب در دل ميل داشت به خود پيغمبر پسر دائيش و چهره درخشان خاندانش شوهر كند ولى پيغمبر او را به عقد غلام آزاد شده اش در آورد. پس از ازدواج با زيد هم زينب همان نيت را داشت. بعد از طلاق گرفتن زينب از زيد پيغمبر بى ميل نبود او را به زنى بگيرد
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر] اى پيغمبر! به ياد آور زمانى را كه به كسى كه خدا او را گرامى داش
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر]
ولى اين راز را پنهان مى ساخت و از عكس العمل مردم بيم داشت ؛ زيرا مردم عرب ازدواج با زن پسر خوانده خود را حرام مى دانستند. ولى چون براى حل قضيه رنجش و ناسازگارى زينب راهى جز اين نبود، خدا هم پيغمبر را موظف داشت تا پس از انقضاى مدت عده زينب، او را به همسرى بگيرد و بدينگونه مشكلات برطرف گردد.
هنگامى كه خدا فرمان داد پيغمبر، زينب را به همسرى خود در آورد و خادمه پيغمبر، موضوع را به اطلاع زينب رسانيد، خدا را سجده نمود و به شكرانه آن نذر كرد كه پس از ازدواج با پيغمبر، دو ماه روزه بگيرد و گرفت! زينب سى و چند سال داشت كه در سال بيستم هجرى چشم از جهان فروبست و از نخستين زنان پيغمبر بود كه وفات يافت.
از داستان ازدواج زيد و زينب بر اساس آنچه در قرآن مجيد و روايات معتبر اسلامى آمده است، نتايج زير را مى گيريم:
۱ - پيغمبر اكرم زينب را كه وابسته نزديك خود بود، براى غلام آزاد شده اش خواستگارى كرد و همسر او گردانيد. چيزى كه بر خلاف عادات و رسوم اشراف قريش و مردم مكه بود.
با اين عمل، پيغمبر اسلام خواست هر گونه تبعيضى را از ميان بردارد و به جاى مال و ثروت و نسب و اسم و رسم، ايمان، تقوا و فضيلت را ملاك شخصيت انسان قرار دهد. او اين كار را از خاندان خود شروع كرد و عملاً ثابت نمود كه در اسلام نوكر لايق سابق مى تواند با بهترين دختر خانواده ارباب ازدواج كند، چيزى كه حتى امروز پس از گذشت چهارده قرن هم كم سابقه است.
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر] ولى اين راز را پنهان مى ساخت و از عكس العمل مردم بيم داشت ؛ زير
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر]
۲ - با اين كار پيغمبر خواست اعلام كند كه برخلاف زمان جاهليت كه كارها جنبه خرافى داشت، در دين مبين اسلام، زن پسرخوانده، زن پسر واقعى و عروس انسان نيست. بنابراين، در صورت طلاق گرفتن وى يا مردن شوهرش، پدرخوانده اش مى تواند با او ازدواج كند تا با اين كار رسم جاهلى منسوخ گردد.
۳ - چون زينب در باطن ميل داشت با پيغمبر ازدواج كند، خداوند دستور مى دهد كه پيغمبر پس از اتمام مدت عده اش، با وى ازدواج كند تا زينب كه شكست خود را در ازدواج، بر اثر وساطت آن حضرت مى ديد، سرانجام به منظور خود برسد و چنين هم شد.
۴ - زينب زنى با كمال و بلندپرواز بود و خود را از طبقه بالا مى دانست. به همين جهت زيد را به نظر نمى آورد. پس چه بهتر، حال كه زنى در چنين وضعى به سر مى برد، با ازدواج با پيغمبر كه به نظر وى سرآمد بزرگ زادگان است به آرزوى درونى خود نايل گردد.
درباره بلندپروازى زينب نقل مى كنند كه چون به همسرى پيغمبر در آمد، هر وقت عايشه يا حفصه يا ديگرى از زنان پيغمبر با وى بگومگويى مى كردند، زينب به آنان مى گفت: حرف نزنيد شما را در زمين عقد بسته اند ولى عقد مرا در آسمانها خوانده اند! اشاره به جمله زوّجناكها كه خداوند راجع به ازدواج او، به پيغمبر خطاب مى كند. و همين نيز عقد او بوده و ديگر او را عقد نبستند. در حقيقت عقد كننده زينب، خدا بوده است.
✍ #ادامه_دارد
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر] ۲ - با اين كار پيغمبر خواست اعلام كند كه برخلاف زمان جاهليت كه
[زن در قرآن - زينب دختر عمه پیغمبر]
داستان زيد و زينب از چند نظر امتحانى جالب بود و كارى بود كه به عللى مى بايست در آغاز اسلام اتفاق افتد و جز اين هم راهى نبود.
جالب است كه زيد پس از اين ماجرا با زنى به نام ام اَيْمَن كه در خدمت پيغمبر بود ازدواج كرد. ازدواج دوم او به خوبى سرگرفت و با خوشى و آسايش زندگى كردند. ثمره اين ازدواج پسرى بود كه او را اُسامه ناميدند.
زيد بن حارثه تا پايان كار، سخت مورد علاقه پيغمبر بود و او نيز پيغمبر را سخت دوست مى داشت. زيد در سن جوانى بارها از جانب پيغمبر به سردارى سپاهيان اسلام به جهاد رفت تا در سال هشتم هجرى در سرزمين موته واقع در منطقه اردن به شهادت رسيد.
جالب است كه وقتى پيران صحابه اعتراض كردند كه چرا بايد زيد با اين سن و سال فرمانده باشد، پيغمبر فرمود: همين است و بايد تن به آن دهيد.
اسامة بن زيد پسر او همان است كه در سن هفده سالگى و هنگام رحلت رسول خدا در سال دهم هجرى، به فرمان پيغمبر به فرماندهى سپاه دوازده هزار نفرى رسيد و پس از رحلت پيغمبر در
اردن با قواى روم جنگيد و پيروز شد و حتى قاتل پدر خود را يافت و به قتل رسانيد.
📚 #زن_در_قرآن
🌌 #رزق_شبانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
˹ @Saberine_Motenaem ˼