eitaa logo
سبک شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
66 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 🌱 دغدغه محرومان و مستمندان بود. گاهي مي‌شد پول توي جيبش را مي‌بخشيد و جيبش خالي مي‌شد يا يك خانواده را شناسايي مي‌كرد و مي‌آمد و كابينت‌هاي خانه را باز مي‌كرد و به من مي‌گفت: « مادر اینجا چقدر قند داري يا چقدر برنج داري؟! . خيلي‌ها هستند كه به شبشان محتاجند. » من مي‌فهميدم كه منظورش بخشيدن بخشي از اين اقلام به است. بعد من را همراهش مي‌برد و دو نفري به در خانه آنهايي كه شناسايي كرده بود مي‌رفتيم و مخفيانه كمكشان مي‌كرديم ... به نقل از مادر شهید مدافع حرم حجت الاسلام مجید سلمانیان (منبع؛ روزنامه جوان) @sabkeshohada @sabkeshohada
نگاهی به جناب رئیس جمهور شهادت حاج قاسم ساعت ساعت ۱:۲۰ تسلیت شهادت : ساعت ۱۰ صبح فوت استاد شجریان تسلیت شهادت ؛ ۹ دقیقه بعد تفحس شهدای خان طومان تسلیت شهادت: بعد از گذشت ۳ روز خبری نیست ! @sabkeshohada @sabkeshohada
نوجوان ‌های عزیز شماها و نسل شما...؛ همان نسلی هستید که این کشور را ان‌شاءالله به اوج خواهید رساند... @sabkeshohada @sabkeshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حتی یک کتاب که مال خودم باشد، نداشتم @sabkeshohada @sabkeshohada
می‌خواستم سفره بیندازم که دستم را گرفت گفت «‌وقتی من می‌آیم، تو باید استراحت کنی من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم » گفتم «‌من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم یک روز می‌گفتی می‌خواهی زنت شریک باشد، حالا می‌گویی از جایم تکان نخورم » شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره سرش پایین بود با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت «‌تو بعد از من سختی‌های زیادی می‌کشی پس بگذار لااقل این یکی دو‌ روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم » راوے: همسرشهید @sabkeshohada @sabkeshohada
خواهر شهید ابراهیم هادی : یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند، عده ای دنبال دویدند و موتور را زدند زمین. ابراهیم رسید و زخمی شده را بلند کرد. نگاهی به چهره زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید. ابراهیم دزد را برد و خودش درمان زخمش شد. آن بنده خدا از رفتار ابراهیم زده شد. ابراهیم از زندگی اش سوال کرد؟ کرد و برایش درست کرد! طرف خوان شد، به رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شد... @sabkeshohada @sabkeshohada
⇠نیمہ شعبان سال 1369 بود. گفتیم امروز بہ یاد امام (عجل الله تعالی فرجه) مـے گردیم. اما فایده نداشت. خیلے جستجو ڪردیم. ⇠پیش خودم گفتم: «یا امام زمان! یعنے مے شود بے نتیجه برگردیم؟.» ⇠در همین حین، 5-4 شقایق را دیدم ڪہ برخلاف شقایق ها ڪہ تڪ تڪ مـے رویند، آنها دسته اے روییده بودند. ⇠گفتم حالا ڪہ دست مان خالے است، شقایق ها را مـے چینم و براے بچه ها مـے برم. ⇠شقایق ها را ڪہ ڪندم، دیدم روی پیشانـے یڪ شهید روییده اند. او نخستین شهیدے بود ڪہ در تفحص پیدا کردیم، شهید «مہدے منتظر قائم» @sabkeshohada @sabkeshohada
شهیدی که بعداز۱۷سال زنده شد 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم. 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، 🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون @sabkeshohada @sabkeshohada
◾️ اقامه عزای دهه آخر ماه صفر 🔊 سخنرانان: حاجاقای پناهیان و حاجاقای عالی 🎤مادحین: حاج میثم مطیعی،سیدمجید بنی فاطمه،سیدرضا نریمانی 🕰 زمان و مکان : ۲۴و۲۵مهرماه،ساعت۲۲،کانال سبک شهدا در پیامرسان ایتا @sabkeshohada @sabkeshohada
_هــدف ما رسیــدن بہ جـایے اســٺ ڪہ بـتوانـیـم بـہ راحــتے از بگــذریـم... +اســتـاد پـناهیــان @sabkeshohada @sabkeshohada
پیکر شهید "مسعود منتجبی" بعد از 38 سال به آغوش خانواده باز می‌گردد. والدین شهید گرانقدر به تازگی دارفانی را وداع گفته و در آسمان به استقبال پیکر فرزند خود خواهند رفت. 🔹پیکر شهید بزرگوار به دلیل مقابله با شیوع ویروس کرونا و رعایت پروتکل های بهداشتی با حضور محدودی از مسئولان و خانواده گرانقدر شهید منتجبی روز پنجشنبه و جمعه تشییع و تدفین خواهد شد. 🔹پیکر شهید در گلزار شهدای حضرت فاطمه(س) گلزار شهدای پایین و در مزاری که سالها پیش برای وی در نظر گرفته شده بود تدفین خواهد شد. 🔹شهید "مسعود منتجبی" یکم دی ١٣۴٣ ‏، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش مشهود و مادرش رشیده نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۱‏، در شلمچه مرحله دوم عملیات بیت المقدس به شهادت رسید. @sabkeshohada @sabkeshohada