eitaa logo
سبک شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س) ارتباط: @majaz57
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت جهاد مغنیه در سال 1991 در در خانواده ای مبارز متولد شد. جهاد 4امین فرزند از خانواده است او یک خواهر و یک برادر به نام های فاطمه و مصطفی داشت. جهاد عالیه را در رشته مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت یکی از بهترین دانشگاه های خاور میانه شروع کرد و تنها یک درس باقیمانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای نائل شد💓 در طول سالهای داخلی سوریه، الله توانست به کمک ایران و سوریه زیرساخت های جولان را بدست گیرد و پایگاه مهمی در آنجا دایر کند که مسئول اول این پایگاه مغنیه پسر عماد مغنیه بود که در سال 2008 در توافق تبادل اسراء میان اسرائیل و حزب الله آزاد شد... اولین بار وقتی مردم با چهره ای جهاد آشنا شدند که او در مراسم ختم والده شرکت کرده بود درست پشت سر سردار ایستاده بود و به مهمانان خوشامد میگفت گاهی شانه های سردار را میبوسید و سردار گاه برمیگشت و با او نجوا میکرد رابطه ی صمیمانه با این جوان او را در کانون توجهات قرار داد... بر اساس اعلام حزب الله لبنان در ژانویه 2015 سالروز پایان جنگ22 روزه و شکست اسرائیل در این جنگ گروهی از رزمندگان حزب الله در حین بازدید از شرکت های سوریه، مورد حمله موشکی اسرائیل قرار گرفتند و به مقام والای شهادت رسیدند... این بزرگوار نیز در بین آنان بود...
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت رئیس دانشگاه آزاد تهران آن زمان که در بودم، طی جریانی به طور اتفاقی متوجه شدم که دانشجوی همان دانشگاه است. آن طور که متوجه شده بودم، یکی از اساتید درخصوص یک واحد درسی، برای دختر سردار مشکلی ایجاد کرده بود. این موضوع را وقتی به دیدار خانواده این شهید رفته بودم با دخترش مطرح کردم. دختر سردار ضمن تایید آن اتفاق گفت: وقتی این موضوع را با پدرم مطرح کردم، با مخالفت شدید او برای معرفی خودم به عنوان دختر سردار سلیمانی مواجه شدم. پدرم تاکید کرد «مبادا خودت را در دانشگاه معرفی کنی که من دختر سردار سلیمانی هستم». @SABKESHOHADA
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📸روایت یک عکاس از 15سال همراهی با کنار فرزندان شهدا می‌گفت: حالا عکس بگیر 🌸 «حاج قاسم، همیشه از دوربین📷 فراری بود. دوست نداشت از او عکس و فیلم گرفته‌شود. در مواجهه با ما که کار ثبت عکس را انجام می‌دادیم، همیشه با ناراحتی می‌گفت: «نگیر، نگیر😞!» گاهی حتی کار به برخوردهای شدید و تند می‌رسید. البته بعدش از ما دلجویی می‌کرد. یک‌بار بعد از این اتفاق، صورت مرا بوسید😘 و گفت: بوسیدمت که بدانی دوستت دارم، مثل پسرم. اما من هم معذوریت‌هایی دارم... معذوریت‌های حاج قاسم اما فقط برای مناطق عملیاتی و ماموریت‌های حساس بود. وقتی موقعیت‌های خاصی مثل دیدار با خانواده پیش می‌آمد، رفتارش کاملاً تغییر می‌کرد‼️ در این مواقع، خودش از عکس گرفتن استقبال میکرد. دست دور گردن فرزند می‌انداخت و میگفت: حالا بگیر☺️»  
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت از عکس‌📸هایی که از حاج قاسم گرفتم، سه سال قبل در مراسم دانش‌آموختگی افسران در دانشگاه (ع) بود✨ آن عکس، را در موقعیتی نشان می‌دهد که ایشان درمقابل اسلامی، یک دستشان را به‌نشانه احترام نظامی👌، کنار سر گرفته و دست دیگرشان را به نشانه ارادت و احترام قلبی♥️، روی سینه گذاشته‌اند. شاید این، خلاف عرف و ادب نظامی بود، اما نشان‌دهنده ادب و ارادت قلبی ویژه و تواضع خاص نسبت به فرمانده ‌کل‌قوا بود🌹 آن عکس، خیلی دیده‌شد و دست‌به‌دست چرخید و مشهور شد.»
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت در فیلم 🎞مستند، حیدر تعریف می‌نمود : ما در بودیم، حافظ اسد(پدر بشار اسد) احوالش بد شد و راهی بیمارستانش🏩 نمودند، 🚨اخبار بدی از احوالات ایشان دریافت می‌نمودیم... من و و چند‌ سردار دیگر با مشورت به این نتیجه رسیدیم که به حضرت آقا زنگی📞 بزنیم و از ایشان التماس دعای🙏🏻 مخصوصی برای حافظ اسد بنماییم،  زیرا فکر 🤔می‌کردیم اگر حافظ اسد از بین برود، ما دیگر جایی در سوریه که سپر دفاعی ایران در برابر اسرائیل❌ بود نخواهیم داشت. به حضرت آقا زنگ زدیم و آقا فرمودند :  باشد حتماً دعا می‌کنیم.🤲🏻 چند روز بعد حال حافظ اسد بدتر شد،  ما نگرانتر 😥شدیم و باز به حضرت آقا زنگ زدیم. حضرت آقا فرمودند :  ایشان باید برود، ولی شخص دلسوزتر و بهتری را برای خدمت به دین، به جای ایشان می‌گذارد... ما متحیر شدیم😳... دو نفر جایگزین حافظ بودند، برادرش و نخست وزیرش... 🔻خب برادرش که اصلاً همیشه در حال گردش و عشق و تفریح بود و اهل این حرف‌ ها نبود... 🔻نخست وزیر هم که یک فرد تقریباً مخالف بود... ما متحیر شدیم... تا این‌ که حافظ اسد فوت نمود و بشار اسد، پسرش سر برداشت... ما با خود بشار، در یک کاخ زندگی می‌کردیم... چون اوضاع سوریه به هم ریخته بود... یک روز سر نهار، خدمتگذارش را خواند و گفت : نامه✉️ را بیاورید... نامه را آوردند و ایشان نامه را به سردار همدانی دادند... سردار یکدفعه خودش را جابجا کرد و نامه را دوباره خواند📃 به همه ما یک نگاه عجیبی کرد و نامه را داد به نفر پهلوئیش.. نامه به دست من رسید، دیدم نامه از طرف ملک عبدالله است و گفته : 📃ای اسد...  یا دست از پشت سر ایرانی‌ها بردار و ایشان را از کشورت بیرون بینداز و یا کشورت را با خاک یکسان و تو و خانواده ات را نابود می‌کنیم... امضاء ملک عبدالله (پادشاه عربستان) ما متحیرانه به همدیگر نگاه می‌کردیم...  آخر تهدید بزرگی بود و اگر خود حافظ هم بود، حتماً یک کاری بر علیه ما ایرانی ها می‌کرد... یکدفعه دیدیم بشار که متوجه اخم‌😠های توی هم ما شده بود با لبخند🙂 نامه را از ما خواست... ما نامه را با احترام تقدیمش نمودیم... یکدفعه و متعجبانه دیدیم، بشار نامه را پاره کرد و خودش بلند شد و پاره های نامه را در میان شعله های آتش🔥  شومینه پرتاب نمود و با لبخند گفت : ما تا آقای و شما سربازانش را داشته باشیم هیچ غم و غصه ای نداریم. آنگاه بود که فهمیدیم حضرت آقا چه فرموده بودند و از کجا این خبر را چند سال پیش دریافت نموده بودند... @sabkeshohada @sabkeshohada
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه بیستم کرمانی بود ، اما جهانی کار می کرد. گاهی هم به سری می زد. یک بار که برای امری آمده بود، وارد کوچه ای شدند.یکی از دوستان به حاجی گفت: _ این جا،خانهٔ یک است! فرصت دارید سری بزنید؟ نگاه حاجی کشیده شد تا رد دست دوستمان! پا برهنه راه گرفت سمت خانه ! 💚بعضی ها مثل سپرند! مثل حریم حفاظتی! محافظند! محافظ حریم من و شما،میهن و شما،خاک و آبروی من وشما! سپرند برای بلاهایی که بر من وشما می بارد! این ها اولیا خدایند بر روی زمین خاکی!عزیز کرده های پروردگار! نگاه خدا دنبال عزیزانش است و برکت و رحمت الهی در جوار است! شهدا🌷 محافظ حریم وطن و فرزندان میهنند. باید هم به احترامشان کفش از پای درآورد. دیدار از خانواده های ،قدردانی کوچکی است از کار بزرگ آن ها! @sabkeshohada @sabkeshohada