از دستنوشتههای شهید محمودرضا بیضائی
در #سوریه
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۹۲/۷/۱۳
امروز برای آمادگی عملیات در غ غ [غوطه غربی] چند نوبت جهت شناسایی منطقه رفتیم تو دل غ غ [غوطه غربی].
تردد مسلحین خیلی عادیه تو این منطقه، اصلا انتظار و توقع عملیات تو این منطقه رو ندارن.
عملیات بدلیل وسعت منطقه بسیار پیچیده و سخته ولی عجیب مزهای داره.
این #عملیات هدفش تأمین امنیت
#حرم_وخیمه خانوم #زینب سلام الله علیها ست و چه سعادتی بالاتر از این که تو این مهم شرکت بکنی و فدا بشی.
شب هم در جلسه فرماندهی عملیات شرکت کردیم جهت هماهنگی.
فرماندهی حزب ا... در غ غ [غوطه غربی] به همراه عملیات حزب [حزب الله] و اط حزب [اطلاعات حزب الله] و
مسوول مربع علی اکبر (علیه السلام)
[اسم منطقه است] خود فرماندهی قرارگاه،
آقا مجتبی عملیات، ابومحمد مسوول اط [اطلاعات] و من و سید مهدی و علی به عنوان مسوولین محور.
پینوشت: برخی کلمات را بخاطر سرعت در نگارش به صورت اختصاری نوشته. توضیحات داخل کروشه [ ] از من(برادرِ شهید بیضائی) است.
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سربازحاجقاسم
فاطمه به #دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم.
اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. #تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار #مزار جلیل برای فاطمه بگیرم.
خیلی دلم گرفته بود. به #گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم #زبانهای مردم را ندارم...برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست .
خیلی گریه کردم و به او گفتم :روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه🏘 می روم و تو باید به خانه بیایی.
💢 روز بعد در #بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی #سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید...
از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در #چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم.
💢#ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺩﺧﺘﺮﻡ, بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه (س) را #تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند .
شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه #ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود. ﺁﺭﺯﻭﻳﻲ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ #ﭘﺪﺭﺷﻬﻴﺪﺵ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ
#ﺷﻬﻴﺪجلیلخادمی
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم
🌺زینب فروتن همسر علی(روح الله) قربانی:
#روح_الله از درد آدما دردش می گرفت... نمیتونست بی تفاوت باشه . روزی نبود که نگه دنیا کم و کوتاهه ها!
انقد به روح الله وابسته بودم که حتی یه گیره روسری بدون روح الله نمیخریدم
اما حالا خودمو انداختم توو #دامن_خدا. اگه آدم #مطمئن باشه خدایی هست، پشت سرشو حتی نگاه نمیکنه
وقتی ازدواج کردیم حتی یک درصد هم فکر نمیکردم همسرم #شهیدبشه... روح الله همه ی زندگیم بود
#بچه_ها خونه های بی مرد داره تکرار میشه؛ مراقب باشید جا نمونیم!
مردمو مطلع کنید از #شهدای مدافع حرم... همه میگن میخواستن نرن... خیلی مظلوم واقع شدن. خود شهدا دعاتون میکنن!
#سوریه که آزاد شده...باید شماها زندگی هایی رو شروع کنید که توش بچه های شجاع واسه آزادکردن #قدس پرورش داده بشه..
هروقت میخوام خودمو آروم کنم میگم: اگه همه کس و همه چیزتو از دست دادی، خدا رو شکر که واسه #امام_حسین بوده هرچند تو کجا و حضرت زینب؟!...
شهید_روح_الله_قربانی
تاریخ شهادت ۸/۱۳
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم
#همسر_شهید:
🔸وقتی که از مراسم #وداع با شهید برگشتم ساعت یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته #خوابم برد....
🔹در خواب «حسین» را با همان لباسهای #خاکی در ضریح حضرت بیبی #زینب (سلام الله) دیدم دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت: اجازه میدهی #ضریح را تمیز کنم
🔸من هم با #چادر سیاه که به سر داشتم و با چشمان گریان روبهروی او ایستاده بودم. سرم را به علامت #تأیید تکان دادم. در صورتی که من تا حالا نه #سوریه رفته بودم که ببینم ضریح بیبی زینب (سلام الله) به چه صورت است و ✘نه عکسی از آنجا دیده بودم.
🔹وقتی که عکس #ضریح را به من نشان دادند دیدم دقیقاً همان چیزی است که در خواب دیدم..
""شهید_حسین_هریری""
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم
محسن خزايي ۱۵ آذر سال ۵۱ در خانواده اي مذهبي که ذاکر اهل بيت بودند به دنیا آمد، او در سال ۷۴ به عنوان متصدي #صدا فعاليت خود را در صداو سيما آغاز کردو بخاطر شور و نشاط خاصي که در برنامه هاي جوان ايجاد مي کرد و با جوانان ارتباط زيادي داشت مدير #باشگاه_خبرنگاران جوان زاهدان شد.
🔰اوج کارش زماني بود که جريان تکفيري گروهک #جندالشيطان در جنوب شرق فعال شده بود
🔰وی يکبار از کمين گروهک تکفيري در حادثه تروريستي تاسوکي نجات يافت. شهيد محسن خزايي پس از موفقيت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدير خبر🎤 گیلان معرفي شد و پس از فعاليت هاي تخصصي و حرفه اي خبر، عشق دفاع از حرم او را به #سوريه کشاند
شهید خزایی در سوريه بعد از هر گزارش خبري خود، در بين رزمندگان مقاومت مداحي اهل بيت مي کرد.
سردار عرصه رسانه
شهید مدافع حرم
شهید_محسن_خزایی
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم
🔰نیمی فدای وطن و نیمی هم فدای حرم شد
💢همسر شهید محمدرضا ابراهیمی:
«محمدرضا ۳۰ سال در #سپاه خدمت كرد و بعد از بازنشستگي در جهاد مشغول به كار شد. اما بعد از جنگ هم آرام و قرار نداشت. عاشق شهادت بود و دلتنگ رفقاي شهيدش ميشد. هميشه ميگفت چرا من شهيد نشدم. خوشا به حال رفقايم كه شهيد شدند
💢ميگفت اي كاش #باب_شهادت باز شود و من هم به آرزويم برسم. من به ايشان ميگفتم شما هر روز يك بار شهيد ميشويد. چون محمدرضا خيلي درد ميكشيد اما ايشان راضي نميشد و ميگفت آنها كه شهيد شدند معامله را بردند.
💢همه اينها گذشت تا اينكه بحث #سوريه و دفاع از حريم اهل بيت پيش آمد. از همان آغاز جنگ زمزمه رفتن و دفاع از حرم را مطرح كرد 💥اما به خاطر جانبازي از اعزامش جلوگيري ميكردند تا اينكه اواخر شهريورماه ۱۳۹۴ بعد از كلي پيگيري و #اصرار عازم دفاع از حرم شد. نيمي از جسمش فداي وطن و نيم ديگر فداي حرم شد.»
|شهید_محمدرضا_ابراهیمی|
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
در فیلم 🎞مستند، #سردار حیدر تعریف مینمود :
ما در #سوریه بودیم، حافظ اسد(پدر بشار اسد) احوالش بد شد و راهی بیمارستانش🏩 نمودند،
🚨اخبار بدی از احوالات ایشان دریافت مینمودیم...
من و #سردار_همدانی و چند سردار دیگر با مشورت به این نتیجه رسیدیم که به حضرت آقا زنگی📞 بزنیم و از ایشان التماس دعای🙏🏻 مخصوصی برای حافظ اسد بنماییم،
زیرا فکر 🤔میکردیم اگر حافظ اسد از بین برود، ما #ایرانیها دیگر جایی در سوریه که سپر دفاعی ایران در برابر اسرائیل❌ بود نخواهیم داشت.
به حضرت آقا زنگ زدیم و آقا فرمودند :
باشد حتماً دعا میکنیم.🤲🏻
چند روز بعد حال حافظ اسد بدتر شد،
ما نگرانتر 😥شدیم و باز به حضرت آقا زنگ زدیم.
حضرت آقا فرمودند :
ایشان باید برود، ولی #خداوند شخص دلسوزتر و بهتری را برای خدمت به دین، به جای ایشان میگذارد...
ما متحیر شدیم😳...
دو نفر جایگزین حافظ بودند، برادرش و نخست وزیرش...
🔻خب برادرش که اصلاً همیشه در حال گردش و عشق و تفریح بود و اهل این حرف ها نبود...
🔻نخست وزیر هم که یک فرد تقریباً مخالف بود...
ما متحیر شدیم...
تا این که حافظ اسد فوت نمود و بشار اسد، پسرش سر برداشت...
ما با خود بشار، در یک کاخ زندگی میکردیم...
چون اوضاع سوریه به هم ریخته بود...
یک روز سر نهار، خدمتگذارش را خواند و گفت :
نامه✉️ را بیاورید...
نامه را آوردند و ایشان نامه را به سردار همدانی دادند...
سردار یکدفعه خودش را جابجا کرد و نامه را دوباره خواند📃 به همه ما یک نگاه عجیبی کرد و نامه را داد به نفر پهلوئیش..
نامه به دست من رسید،
دیدم نامه از طرف ملک عبدالله است و گفته :
📃ای اسد...
یا دست از پشت سر ایرانیها بردار و ایشان را از کشورت بیرون بینداز و یا کشورت را با خاک یکسان و تو و خانواده ات را نابود میکنیم...
امضاء ملک عبدالله (پادشاه عربستان)
ما متحیرانه به همدیگر نگاه میکردیم...
آخر تهدید بزرگی بود و اگر خود حافظ هم بود،
حتماً یک کاری بر علیه ما ایرانی ها میکرد...
یکدفعه دیدیم بشار که متوجه اخم😠های توی هم ما شده بود با لبخند🙂 نامه را از ما خواست...
ما نامه را با احترام تقدیمش نمودیم...
یکدفعه و متعجبانه دیدیم، بشار نامه را پاره کرد و خودش بلند شد و پاره های نامه را در میان شعله های آتش🔥 شومینه پرتاب نمود و با لبخند گفت :
ما تا آقای #خامنه_ای و شما سربازانش را داشته باشیم هیچ غم و غصه ای نداریم.
آنگاه بود که فهمیدیم حضرت آقا چه فرموده بودند و از کجا این خبر را چند سال پیش دریافت نموده بودند...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا
حمزه_شهدای_مدافع_حرم
🔹🔹🔹🔹
🔰از عــراق برڱشت .گفت: بابا من برگشتـم تا به سوریہ بروم‼️😳
گفـتم :با چه خـاطرجمعے چنین حرفی میزنے⁉️
گفـت: بابابه من الهام شده که اگر اعزامی صورت بگیرد من در اعزام هستم.
🔰میگفت: یک روز ، بـعداذان صبح به حرم #حضـرت_عـباس (ع) رفتم. خیلی دور ضـریح خـلوت بود.
با قمر بنیهاشم (ع) #عهـد کردم. از او که اولین #مدافع_حرم حضرت زینب (س) در این کره خاکی بودند خواستم که اگر مرا قابل بدانند اجازه بدهند راهی دفاع از حرم حضرت زینب شوم. مردد بودم اینجا بمانم یا به #سوریه بروم. عاجزانه خواستم.
در حرم را بسته بودند. ارتباطی قلبی برقرار شد خواب نبودم، اما #الهامی به من شـد که #دعوت شدم و آقا مرا پذیرفــت. 😇
🔰 *تروریست ها در خان طومان جگرش را بیرون کشیدند و به حمزه شهدای مدافع حرم معروف شد*
🏴
#شهیدمدافع_حرم_حمیدقاسم_پـور*
#شهداےفارس.
هدیه به شهید صلوات
🌷🌹🌷
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا
#خاطرات_شهید | #سالروز_شهادت
📍بچه های#زینبیون میگفتند: پدر ماست! راست میگفتند؛ وقتی برای #خانواده شهدا😍و#جانبازان مشکلی پیش می آمد، این#حیدر بود که وسط می آمد.😊
🔅 آنها میگفتند: هیچ#فرماندهای به خوبی حیدر با آنها برخورد نکرد او در کنار یک#سفره با انها هم غذا میشد و مراقب خانواده هایشان بود☺️.
#استعداد بالایی در فرماندهی نیروها داشت و به خاطر اخلاق #حسنهاش، افراد زیادی را جذب خود کرده بود😘و از محبوبیت بالایی میان نیروهایش برخوردار بود.
➖ بسیار#متواضع بود و تا زمان شهادت نزدیکانش هم نمیدانستند که فرمانده گروههای#مقاومت را بر عهده داشته است. محمد جنتی در حماه#سوریه منطقه تل ترابی به شهادت رسید😔و همچون حضرت عباس(ع) سر و دستش را فدا کرد..😍
📍سردار سلیمانی درباره این #فرمانده شهید گفته بود: «حیدر یکی از #بهترینهایم بود.»
📎 فرماندهٔ تیپ زینبیون
#شهید_محمد_جنتی🌷
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سبک_شهدا
داداش مهدی خیلی دلداده #امام_رضا علیه السلام بود. یه روز که عازم مشهدالرضا علیه السلام بودیم بهم گفت: میدونی چطوری باید زیارت کنی و از آقا حاجت طلب کنی؟ گفتم: چطور؟
گفت: باید دو زانو روبه روی ضریح بشینی و سرت رو کج کنی، خیلی به آقا التماس کنی تا حاجتت رو بده، زود بلند نشی بری.
فکر میکنم برات شهادتش رو هم همینجوری از امام رضا علیه السلام گرفت؛ چون قبل از آخرین سفر به #سوریه، رفته بود پابوس امام رضا علیه السلام
به روایت خواهر شهید مهدی لطفی نیاسر🕊🌹
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سبک_شهدا
داداش مهدی خیلی دلداده #امام_رضا علیه السلام بود. یه روز که عازم مشهدالرضا علیه السلام بودیم بهم گفت: میدونی چطوری باید زیارت کنی و از آقا حاجت طلب کنی؟ گفتم: چطور؟
گفت: باید دو زانو روبه روی ضریح بشینی و سرت رو کج کنی، خیلی به آقا التماس کنی تا حاجتت رو بده، زود بلند نشی بری.
فکر میکنم برات شهادتش رو هم همینجوری از امام رضا علیه السلام گرفت؛ چون قبل از آخرین سفر به #سوریه، رفته بود پابوس امام رضا علیه السلام
به روایت خواهر شهید مهدی لطفی نیاسر🕊🌹
https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
#سبک_شهدا
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سوریه آزاد خواهد شد ✊🏻🩶
شهید سلیمانی:
ما میگوییم «مدافعان حرم»؛ فکر میکنیم مدافعان حرم خلاصه است فقط در دو حرم مقدس عزیزِ سیده رقیه و سیده زینب؛ نه؛ حرم، حرمِ بزرگی است. این بلا، این طاعون [تکفیریها] اگر در اینجا تثبیت شد و دنیا آمد با او تعامل کرد، این خطری است و در واقع یک چاقوی تیزشدهای است فقط برای همه خطوطی که در واقع نخواهند این فکر را قبول کنند؛ لذا دفاعِ امروز، یک دفاعِ موضوعیِ محدود نیست، خطر بزرگ است؛ هم برای انسانیت، هم برای اسلام، هم برای تشیّع و هم برای مقدسات جمهوری اسلامی و شیعه.
#حاج_قاسم
#سوريه