اون روز برای اولین بار میخواستم امر ب معروف کردن رو تجربه کنم ....☺️
هم استرس داشتم هم خوشحال بودم .😥😄
با بچه ها ساعت ۱۱ قرار گذاشته بودیم 🕚
تو صحن حضرت خدیجه حرم ✨
با کلی دنگ و فنگ و تماس های ناموفق... 📱❌
تونستم بچه هارو پیدا کنم 😐😅
با گل های نرگس🌼 و کارت هایی ک یک تیکه از وصیتا نامه شهدا درباره حجاب 🧕🏻 داخلشون نوشته شده بود ، قرار شد بریم دور و اطراف حرم و ب خانمایی ک حجاب قشنگی نداشتن تقدیم کنیم ....☺️🤦🏼♀
خیلی ها با روی باز و خوشحالی قبول میکردن 😇😍 ، خیلی ها هم فقط برای گلش میگرفتن ... .
اما خب ی سری ها هم ، طلب کار بودن ازمون 😐♥️
همینجوری داشتیم تو خیابونای کنار حرم دنبال خانم بی حجاب میگشتیم .... 🙈😅🚶♀
یک آقایی درباره کاری ک داشتیم میکردیم ازمون پرسید و خلاصه ....
قصد داشت کمک مالی بهمون بکنه 🤑
60 تومن کاسب شدیم و قرار شد تو این راه ازش استفاده کنیم .
تو مسیرمون یک عروس خانم تبعه هم دیدیم ک برای مراسم عقد سمت حرم میرفتن 🧖🏻♀
بماند ک چ تیکه هایی از جانب خانوما بهمون تزریق شد ... 🙅🏻♀😶
ولی خب تا آخر خیابون ک رفتیم و ب همه خانوما گل و کارتامونو دادیم تصمیم ب برگشت سمت حرم شد .....
خسته و هیجانی از کارمون در حال برگشت ،
با یک صحنه ی وحشتناک مواجه شدیم ... 😢😨
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گلهای نررررگس ..... 🌼🤯
کارتای وصیت نامهههه ..... 🍂😤
همشون تو سطل آشغال بوووودن 😢😢😤
ی سوزن بززررررگ زدن ب همه انرژیمون و پنچر شدیم 😕😖😢
در کنار این یک اتفاق بد
یک تجربه خیییلی قشنگ و جالبی بود 🌸💕
#نفر_چهارم4⃣
#خاطرات_من 👩🏻🏫
#کمیته_امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر 🧕🏻