دیشب آرزو کردیم🙏
آمدنت را
امروز هم
در فراغت اشک می ریزیم😔
امروز برای آمدنت نماز حاجت میخانیم
یا صاحب الزمان عجل علی ظهورک🙏
#لیله_الرغائب
#امام_زمان
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅┄✶🍃🌸🍃✶┄┅┄
ســـــــلام ツ
صبح زیباتون بخیر و شادی
به چهارمین روز ماه مبارک رجب
خوش آمدید
انشاءلله هر چه خوشبختی
سلامتی، برکت و
هرچه مهربانیست
در این روز زیبا
قسمتتون بشه
#لیله_الرغائب
#ماه_رجب
#امام_زمان_عج_الله
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
حرف حق 👆
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اینجا ایرانه!!
من:
این کجاس؟
غربپرست:
چین، نروژ، کانادا، هرجایی غیر ایران
من:
مهندساش کجاییان؟
غربپرست:
آلمانی، آمریکایی، چینی، هرجایی غیر ایرانی
من:
خااااااک
#غرب_پرستی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگرادعای شیعه بودن داریم انجام بدهیم .....ومنتشر کنیم ☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
🚩 بنفسی اَنت مِن مُغیّب لَم یَخلُ مِنّا...
جانم بهفدایت ای غایب از نظری که در میان ما حضور داری...
#جمعه_انتظار
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
#تلنگࢪانه
مشڪݪ همین بود دیگه..!!
باید پا مےشدیم و بࢪاۍ ظهوࢪش ڪاࢪۍ میڪࢪدیم .. 🙂
فقط نشستیم و غࢪوب #جمعه چࢪا نیامدۍ استوࢪۍ ڪࢪدیم..💔🚶♂
#امام_زمانــ ✨ــَـم
(🌸⚡️☄✨✨)
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
منودلبریدنازتو؟!
-چہمحالِخندهدارے💔:))!'
#امام_زمان🌿
#امام_رضا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
🥀✨
▪️فرزند که دیر میکند،
هوا که تاریک میشود،
مادرها پشت پنجره خیره به راه میمانند؛
دست به دعا برمیدارند؛
و هزار جور نذر و نیاز میکنند برای آمدن دردانهشان.
حالا تو دیر کردهای، خیلی دیر!
هوای جهان تیره و تار است،
و مادرت پشت پنجرهی انتظار، خیره به جادهی ظهور، دعاخوان فرج شده است.
و خدا را به فاطمهاش قسم میدهیم،
به امید آنکه موعد رسیدن دردانه مادر نزدیک و نزدیکتر شود.💫
یا ربّ الزهرا، بحقّ الزهرا، اشف صدر الزهرا، بظهور الحجّة 🤲
___🍁🌻🍂______
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
👌قصههای زندگانی امام زمان(عج)
دل سیاه انار🫢
در قرن هفتم هجری و به هنگام سلطهی اروپاییها بر بحرین، حاکم این منطقهی شیعه نشین، یکی از دشمنان سرسخت اهل بیت و یکی از کینهتوزترین و مخالفان شیعیان بود.
وزیرش نیز از خودش متعصبتر و کینهتوزتر بود. روزی آن وزیر به کاخ حاکم و امیر وارد شد؛ در حالی که اناری در دست داشت. او انار را به امیر بحرین نشان داد!
امیر انار را در دست خود چرخاند و با دقت به آن نگریست. سپس با خرسندی سری تکان داد و لبخند مرموزی بر لب آورد؛ زیرا روی انار، این عبارت به چشم میخورد: «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول اللّه».
امیر بحرین، سپس با لحن ویژهای گفت:
_ همین نشانهای مهم و دلیلی محکم بر باطل بودن مذهب شیعه است!
وزیر هم از فرصت استفاده کرد و پیشنهاد داد که امیر، دانشمندان و شخصیتهای شیعه را فراخواند و این انار را به آنان نشان دهد.
آنگاه اگر آنها از تشیع به تسنن گرویدند، رهایشان کند و اگر همچنان به پیروی از مذهب خویش اصرار ورزیدند، از آنان بخواهد یکی از این سه کار را برگزینند: یا همانند غیر مسلمانان(یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) جزیه(نوعی مالیات) بپردازند یا برای رد آنچه که روی انار نوشته شده است، پاسخی قانع کننده بیاورند یا اینکه حاکم بحرین آنان را به گونهای دسته جمعی اعدام کند و زنان و فرزندانشان را به اسارت بگیرد و اموالشان را هم به غنیمت ببرد!
امیر نگاه تحسین برانگیزی به وزیرش انداخت در حالیکه برقی از شیطنت و به گمان خودش، پیروزی در دیدگانش دیده میشد، دستور داد که همهی شخصیتهای شیعه را گِرد آوردند.
سپس با نشان داد انار به آنان، خواستههای سهگانه را مطرح و آنان را به گزینش یکی از آنها فراخواند. شخصیتها و بزرگان شیعه، سه روز مهلت خواستند، آنگاه برای رهایی از این گرفتاری به گفتوگو و مشورت پرداختند.
پس از آن، از میان خویش سه تن را برگزیدند و قرار گذاشتند که هر کدام از آنها، یک شب به بیابان برود و در دل تاریکی امام نورانی و هدایتگر، حضرت مهدی(عج) را به فریادرسی بخواند.
در نخستین شب، یکی از آن سه نفر رو به صحرا نهاد؛ اما هر چه کرد، نه به دیدار امام نایل شد و نه راهی برای حل مشکل یافت!
شب دوم، دیگری به بیابان رفت؛ اما او نیز دست خالی برگشت! در سومین و آخرین شب، نوبت به شخصیت برجستهای به نام «محمدبن عیسی دمستانی» رسید. او که مردی دانا، اندیشمند و باتقوا بود، با سر و پایی برهنه و با چشمانی اشکبار، روانهی بیابان شد و مشغول شد به نیایش در پیشگاه پروردگار و توسل و یاری جستن از آخرین برگزیدهی کردگار، حضرت بقیة اللّه، امام زمان(عج) که جانهای همگان به فدایش باد. او همچنان میگریست و از امام مهدی(عج) میخواست که شیعیان را از این گرداب هولانگیز و گرفتاری بزرگ برهاند.
📕برگی از کتاب امام زمان (عج)، صفحه ۹۴، ۹۵، ۹۶، ۹۷، ۹۸
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷
🇮🇷سنگر ولایت🇵🇸
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه 👌قصههای زندگانی امام زمان(عج) دل سیاه انار🫢 در قرن هفتم هجری و به هنگام سلطه
🍃 #یک_دقیقه_مطالعه
👌قصههای زندگانی امام زمان(عج)
ابتدای ماجرا را در ریپلای این پست بخوانید👆👆
دل سیاه انار🫢
آخرین ساعتهای شب در حال سپری شدن بود که ندایی به گوش محمدبن عیسی رسید:
_ای محمدبن عیسی! چرا تو را اینگونه مینگریم؟ از چه روی، چنین سراسیمه سر به بیابان نهادهای؟!
محمدبن عیسی که هنوز امام مهدی(عج) را نشناخته بود حاضر نشد که خواستهی خویش را جز به امام زمانش بگوید.
اما امام به او فرمود:
_ من کسی هستم که تو در جست و جوی او هستی!
_صاحب الزمان؟!
آن بزرگوار پاسخ داد:
_ آری خواستهی خویش را بازگو!
محمدبن عیسی افزود:
_ اگر شما امام زمان ما باشید که نیازی به بیان نیست؛ چون ماجرا را میدانید.
امام مهدی(عج) فرمود:
_ آری، تو برای یافتن پاسخ به آنچه روی انار نوشته شده است و به منظور خنثی سازی نقشههای کینهتوزان، به این مکان آمدهای!
محمدبن عیسی که دیگر اطمینان یافته بود، بیدرنگ پاسخ داد:
_ درست است مولای من! شما پناه مایید و به حل این مشکل توانایید.
امام نور و مهربانی و دانایی فرمود:
_ این وزیر که لعنت خداوند بر او باد، در خانهی خویش درخت اناری دارد او قالب ویژهای از گِل به شکل انار ساخته است که دونیمه دارد و واژههای مد نظرش را درون آن تراشیده است. همین که انارها، شروع به رشد و بزرگ شدن کردهاند، آن قالب را دور انار بسته است.
آنگاه که انار بزرگ شده، آن نوشته ها به تدریج
بر پوستش حک شده است!
فردا هنگامی که نزد امیر بحرین رفتی، به او بگو که پاسخ را آوردهام، اما آن را در خانهی وزیر به شما میگویم.
وقتی همراه او به سرای وزیر رفتی، به سمت راست خویش بنگر و به اتاقی که در آن سو هست، اشاره کن و بگو پاسخ را در این اتاق خواهم داد. مواظب باش که وزیر پیش از تو به داخل اتاق نرود، بلکه همرا با امیر وارد شود.
همینکه به داخل اتاق گام نهادی، طاقچهای را خواهی دید که روی آن کیسهی سفیدی وجود دارد. کیسه را بردار و قالب گِلی را بیرون بیاور.
سپس انار را داخل آن بگذار، به این ترتیب حقیقت موضوع، آشکار میشود!
سپس حضرت، خطاب به محمدبن عیسی افزودند:
_ به امیر بحرین بگو، تازه معجزهی دیگری هم داریم و آن این است که از درون انار نیز آگاهیم! درون انار چیزی جز دود و خاکستر وجود ندارد. اگر میخواهید به درستی این خبر اطمینان یابید، به وزیرتان دستور دهید که انار را بشکند. در این صورت دود و خاکستر بر چهره و ریش او پاشیده خواهد شد!
روز بعد محمدبن عیسی دمستانی، با دلی سرشار از شادمانی، همراه با بزرگان و شخصیتهای برجستهی شیعی، نزد امیر بحرین شتافت و بر اساس رهنمود مولا و سرور ما، حجت خدا، حضرت مهدی موعود(عج) واقعیت را نشان داد و توطئهگران و کینهورزان را رسوا کرد!
امیر که دهانش از شگفتی باز مانده بود، از محمدبن عیسی پرسید:
_ بگو ببینم، تو چگونه از این ماجرا آگاه شدی؟!
📕برگی از کتاب امام زمان (عج)، صفحه ۹۹،۱۰۰،۱۰۱
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰
#کانال_سنگر_ولایت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌹🇮🇷@Sangarevlayat🇮🇷