eitaa logo
♡مشڪےبہ‌رنگ‌حجاب♡
515 دنبال‌کننده
6هزار عکس
364 ویدیو
443 فایل
دوستان پیام سنجاق شده رو بخونید و وارد کانال جدید بشید تا با قدرت دوباره شروع کنیم عذر بخاطر کمکاری این چند وقت اما درس میشع️
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام پیش بینی های ساده غلط از آب درآمد: حدس می زد باز هم پدر و مادر آلما نمی آیند، مادرش آمد. نگران بود که پری می آید، نیامد. فکر نمی کرد خودش جایزه بگیرد، گرفت. شد بهترین نمایش نامه نویس. شک نداشت آلما دو تا جایزه را می گیرد، نگرفت. فقط شد بهترین بازیگر. خوابش را هم نمی دید جایزه ی ویژه نصیب نمایش آن ها بشود، شد. مطمئن بود دوباره یک سبد گل قشنگ یا چیزی شبیه آن از طرف «او» برای آلما می رسد، نرسید. باور نمی کرد از این همه پیش بینی غلط خوشحال شود، شد. وقتی بوسه ها و گل ها رد و بدل شد ساده سرک کشید تا حال و روز آلما را ببیند. می خواست با مادر او آشنا بشود اما آلما را نیافت. با چشم همه جا را گشت، نبود. رفت سراغ زهرا. _همین ۲ دقیقه ی پیش رفتند. ساده وا رفت:« چه زود!» زهرا پرسید:«کارش داشتی؟» ساده گیج نگاهش کرد:« تو باهاش حرف زدی؟» _با کی؟ _مامان آلما. _نه. مگه باید حرف میزدم؟ ساده جواب نداد و همانطور گیج و حیران ماند. زهرا موبایلش را به سمت ساده گرفت:« اگه کارش داری زنگ بزن.» _به کی؟ _به آلما. ساده راه افتاد:« نه، نه کارش ندارم.» ........ @Sarall