eitaa logo
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
1.6هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
39 فایل
بسم‌الرب‌الشھداوالصدیقین ماهمان‌هایۍهستیمـ ڪہ‌مسیرمان‌اربعین‌ڪرب‌بلاست و‌پایان‌راهمــان #‌شھادت ♥️:) ڪپی‌حلالھ‌رفیق ... فقط‌دعابرای‌ظھوریادت‌نره💚 ''لوگوحذف‌نشھ‌🚫🖇" «تبادل‌شبانه‌بدون‌محدودیت🤩🎉
مشاهده در ایتا
دانلود
آن روز بعد از سخنرانی پیش از خطبه من کنار ایشان با فاصله 30 سانتیمتر نشسته بودم و در طرف دیگرشان هم فرزندشان قرار داشت. معمولاً از طرف ستاد اقامه نماز کسی آن جلو می‌ایستاد ولی آن روز کسی نبود و مراقبت هم کمتر از قبل بود. شخصی منافق با لباس نظامی خدمت آقا آمد، اول من فکر کردم برای دست‌بوسی آمده به محض اینکه آقا را بغل کرد من دویدم و فرد منافق را بغل کرده حدود 40، 50 سانتی از شهید اشرفی جدا کردم. نارنجک که ضامن آن کشیده شده بود در همان حین منفجر شد. مرحوم اشرفی با شدت سرش به دیوار خورد و به حالت سجده بر زمین افتاد و من از ترس اینکه نارنجک دیگری هم عمل نکرده باشد شخص منافق را به طرف محراب بردم، نارنجک طوری طراحی شده بود که حداقل 2 یا 3 نفر از بین بروند به این خاطر رادیوهای بیگانه قید می‌کردند که من و فرزند ایشان هم شهید شدیم. بعد از حادثه آیت‌الله اشرفی را به بیمارستان بردند و ایشان در بیمارستان در هنگام اذان ظهر با ذکر به شهادت رسیدند. راهش پر رهرو باد. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
بعضی از رو زیر خاکی نگه داشته رونمایی میکنه! روز قیامت!! بکشی تو نمیتونی شونو دربیاری! بکشی سیره زندگیشونو تو نمیتونی بفهمی! بکشی و رسمشونم نمیتونی یادبگیری! ⇜تو کوه ها ⇜بین برف ها ⇜بین ⇜بین اعماق آب های اروند خدا خوابونده روز قیامت رو نمایی میکنه ... ما هنوز نشدیم! مگه برای کسی پرده روز عاشورا کنار رفته⁉️ پرده کنار نرفته اینجوری خودتو داری میکشی برای پرده کنار بره که دیگه این آدم نیستی برای بعضیاش رفت کنار « » دیگه زندگی نمیتونه بکنه که ... ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
🍃🌸 🌿توسل به امام زمان مادر بزرگوار شهید توکلی، می‌گوید: «حبیب‌الله، دوران نوجوانی و جوانی پرحادثه‌ای داشت. حتی چندین‌بار هم طعم مرگ را چشید.» تصادف شدید در خیابان و هم‌چنین غرق شدن در دریا نمونه‌هایی از حادثه‌های پرخطر این شهید بود. یک روز حبیب‌الله حالش بد شده و بیماری سرخجه گرفته بود و بر اثر شدت بیماری در حال جان سپردن بود. مادر شهید توکلی می‌گوید من باور نداشتم و از خدا خواستم که حبیب را به من بازگرداند. مادر حبیب‌الله دست به دامان صاحب‌الزمان (عج) می‌شود و با امام خود عهد می‌بندد که پسرش را تا وقت سربازی به او برگرداند و بعد از آن در راه خدا تقدیم کند... 📚موضوع مرتبط : ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
🍃🌸 در شب عمليات عاشوراي 3 هنگامي كه گردان در معبر ميدان مين پشت سيم خاردار قرارگرفت شهيد قاسم اصغري معاون گردان تخريب تيپ وقتي متوجه شد كه انبر سيم چين جا مانده و درگيري در جناحين شروع شد قبل از اينكه دشمن رو به رو هشيار شوند و ما دچار تلفات شويم به فرمانده گردان گفت من روي سيم خاردار ها مي خوابم تا نيروها از روي من عبور كنند وقتي كه با مخالفت برادران روبرو شد بي درنگ خود را به روي سيم خاردار ها انداخت و با فرياد آنها را به نام مقدس بي بي حضرت فاطمه زهرا (س) پس از اتمام عملیات امدادگرها به سراغ او رفتند او را غرق خون بي رمق و بي هوش يافتند و بدنش در اثر نشستن نيش سيم خاردارها سوراخ سوراخ شده بود . روحشان شاد راهشان پر رهرو باد . ... 💞 @aah3noghte💞
چند روزی قبل از اینکه محسن به سوریه بره ماخبردار شدیم اما هرچی بهش میگفتیم که میخوای بری سوریه یا نه؟ میگفت نه و خلاصه انکار می‌کرد تا اینکه بالاخره وقتی دید ما خبردار شدیم یه چیزایی گفت، وقتی گفت شاید برم بهش گفتم ان‌شاءالله که میری و داعشی ها سرت رو میبرن و شهیدت میکنن... محسن گفت دلت میاد که سر منو ببرن؟ گفتم حقیقتش نه ان‌‌‌‌شاءالله که تیر میخوره بین دوتا ابروهات و شهید میشی( که همین اتفاق هم افتاد ) محسن گفت ان‌شاءالله خودمم دوست دارم اینطوری شهید بشم بعد یه هو گفت : اگر شهید شدم برام گریه میکنی؟ به شوخی گفتم تو شهید شو ببین من چه ضجه ای برات بزنم تو مراسم، و هردو زدیم زیر خنده و محسن گفت قول دادی گریه کنی ها ، خیالم راحت باشه؟ گفتم خیالت راحت راحت حسابی تو مراسمت اشک میریزم... حالا که شهید شده می فهمم راز شوخی ها اونروزش چی بوده...خیلی دلم برای محسن تنگ شده تاریخ شهادت ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ ولادت ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
*🟣 خدا لعنتت کند!* : *احتمالاً زمستان سال 68 بود كه در تالار انديشه فيلمي را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود* سالن پر بود از هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و ... *در جايي از فيلم آگاهانه يا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله عليها بي ادبي مي‌شد.* من اين را فهميدم. لابد ديگران هم همين طور، ولي همه لال شديم و دم بر نياورديم. با جهان بيني روشنفكري خودمان قضيه را حل كرديم. طرف هنرمند بزرگي است و حتما منظوري دارد و انتقادي است بر فرهنگ مردم. *اما يك نفر نتوانست ساكت بنشيند و داد زد:* *خدا لعنتت كند! چرا داري توهين مي‌كني؟!* همه سرها به سويش برگشت. در رديف‌هاي وسط آقايي بود چهل و چند ساله با سيمايي بسيار جذاب و نوراني. كلاهي مشكي بر سرش بود و اوركتي سبز بر تنش. *از بغل دستي‌ام (سعيد رنجبر) پرسيدم: «آقا را مي‌شناسي؟»* *گفت: «سيد مرتضي آويني است.»* ✍فرق ما با شهدا در همین اقدام به موقع ها مشخص میشه ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
🍃🌱خاطره ای از پدر شهید حبیب بکرنژاد   🖌موضوع خاطره : علاقه به خدمت به کشور و اسلام در سال 1359 من و فرزندم با هم در عملیات آزاد سازی  میمک با هم بودیم و همچنین در طرح لبیک برای حضور در جبهه نیز حضور داشت، شجاعت و شهامت و بی باکی ایشان اجازه نمی داد در منزل بماند و همیشه دوست داشت در فداکاری ها و رشادت ها نقشی داشته باشد ، علی رغم اینکه هنوز برای اعزام به خدمت سربازی وقت داشت و ما اصرار داشتیم که هنوز زود است و نرود اما نظر به علاقه و عشقی که به خدمت به جمهوری اسلامی و کشورمان داشت به خدمت اعزام گردید، بعد از طی دوره آموزشی در کرمانشاه به جبهه اعزام گردید و در آنجا در محل نهر عنبر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روحشان شاد. 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
🍂 ✍بچه‌ها به حاج قاسم گفتند ما اتاقی داریم که برای باباست. سردار گفت: مرا هم ببرید اتاق بابا را ببینم. اتاقی داریم که عکس‌ها و وسایل اقا مهدی را گذاشتیم. سردار گفت: آفرین کار خوبی کردید. با خاک محل شهادت اقا مهدی دوستانش چند مهر درست کردند. حاج قاسم گفت: می‌خواهم با این مهر‌ها نماز بخوانم. دو رکعت نماز خواند. به من گفت اینجا نماز بخوانید و تبدیلش کنید به نماز خانه، موزه قشنگی است. 🌷 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim