eitaa logo
61 دنبال‌کننده
319 عکس
58 ویدیو
0 فایل
✍️ قلمی سزاوار مدح است که برای هدایت بنویسد، ضلالت را ذلیل کند، نادیدنی‌ها را در سطور، دیدنی کند و در برخورد و اصطکاک با محیط، صریرش به خروش آید. علی فراهانی @M_AliFarahani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بهتر بنویسیم
📚 چند کتاب فارسی که دایرۀ واژگانی را گسترش می‌دهد و نثر را بهبود می‌بخشد: 📓 اسرارالتوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، آگاه. 📔 تاریخ سیستان (به‌ویژه بخش نخست)، به کوشش محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی. 📕 تاریخ‌نامۀ طبری، به کوشش محمد روشن، سروش. 📒 ترجمۀ تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، دانشگاه تهران. 📗 سفرنامۀ ناصرخسرو، به کوشش محمد دبیرسیاقی، زوار. 📘 سیاست‌نامه، خواجه نظام‌الملک، به کوشش محمود عابدی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی. 📙 قابوس‌نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، علمی‌وفرهنگی. ✍️ز.ساده 💠 بیایید : 🆔 @behtarbenevisim
هدایت شده از بهتر بنویسیم
📌گامی مؤثر برای ️⃣ 🔮 خالق کتاب پرفروش «راه هنرمند» یکی از تمرین‌های افزایش خلاقیت را «صفحات صبحگاهی» می‌داند. 📝 در این تمرین شما در صبحگاه، قبل از شروع کارهای روزانه، قلم به دست می‌گیرید و در چند صفحه، آزادانه می‌نویسید. تأکید می‌کنم «آزادانه» و بدون هر «قید و محدودیتی» بنویسید. 🖌 یعنی به این فکر نکنید که درباره «چی» می‌خواهم بنویسم و دقایقی رو فقط صرف «چی نوشتن» بکنید؛ بلکه هرآنچه به قلمتان سرازیر می‌شود، در صفحه‌های صبحگاهی‌تان، بنویسید. ✅ در صبحگاه باشد؛ چون صبح‌ها معمولاً انسان‌ها خالی از ذهن‌اند و این تمرین در صبح به ایجاد ابتکار و خلاقیت در شما، کمک بیشتری می‌کند. ✅ آزادانه بنویسید؛ چون رعایت محدودیت‌ها و قیدها، به‌مثابه طنابی ماند که می‌خواهد قلم شما به دار بیاویزد. پ.ن: ✍️ این تمرین را انجام دهید اما من یک پیشنهاد دیگری هم دارم که ان‌شاءالله در یاداشت بعد، به آن اشاره خواهم کرد. ✍️ علی فراهانی 💠 بیایید : 🆔 @behtarbenevisim
هدایت شده از بهتر بنویسیم
📌گامی مؤثر برای ✍️دوره مقدماتی ✍️ 👈در کانال 🌺در این دوره، با شناخت مهارت‌هایی، می‌آموزیم که چگونه: ✔️دقیق و ریزبین شویم؛ ✔️ارتباط‌ها را کشف کنیم؛ ✔️سوژه‌ای نو بیابیم؛ ✔️موضوعی مفید انتخاب کنیم؛ ✔️با ترکیب و پردازش؛ ✔️نادیدنی‌ها را دیدینی کنیم؛ ✔️و اثری زیبا بیافرینیم. ✏️نوشتن، گوشه‌ای از کار ما است، ولی آفریدنِ اثری زنده، گویا، زیبا و جذاب، مسیر ما و و به شکل هنرمندانه، هدف ما است. ما را در دنبال کنید:👇 🌺https://eitaa.com/behtarbenevisim👈 🌸https://eitaa.com/behtarbenevisim👈 💠 بیایید : 🆔 @behtarbenevisim
خیلی اتفاقی وقتی تصاویر خردسالان گریان در منتشر میشه وقتی سوز و غیرت خانواده‌های ایرانی نمایش داده میشه خیلی اتفاقی تصاویر یک علف هرز با دوتا قارچ سمی دورش، در فضای مجازی پخش میشه @Fanus_AliFarahani
رئیس سابق موساد: بزرگ‌ترین تهدید برای اسرائیل خودمان هستیم نه ایران! 🔹«تامیر پاردو» با اشاره به عدم وجود راهبرد مشخص در رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۶۷ تاکنون، گفت بزرگترین تهدید برای این رژیم، ایران یا فلسطین نیست. 🔹رئیس سابق موساد گفت: سیستم خودتخریبی بزرگترین تهدید برای اسرائیل است. اسرائیل در حال از هم پاشیدن است و دوره‌ای حساس را تجربه می‌کند که مربوط به وجود اختلافات داخلی است. پ.ن: انگار این‌ها کم‌کم دارند می‌فهمند که چرا رهبر حکیم ایران، فروپاشی رژیم صهیونیستی را زودتر از این‌ها پیش‌بینی کرده بود؛ 🔸بزرگترین تهدید برای اسرائیل، خودشانند. @Fanus_AliFarahani
استاد اخلاق و معرفت و دانشمند متواضع ، استاد فاطمی نیا نقل می کنند از زبان علامه جعفری و او از زبان آیت‌الله‌خویی رحمه‌الله علیهما، که: 🍀 در شهر خوی حدود 200 سال پیش دختر ماهرخ و وجیهه و مومنه‌ای زندگی می‌کرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق می‌ترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد مومنی (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت. عاقبت به فردی به نام علی باباخان متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او می‌ترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور. این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید. مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد. خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا حق ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد. مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه می‌کنی؟ علی باباخان گفت: از روزی که همسرت را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در امانتی که به من سپرده بودی خیانت کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیده‌ام و اینجا خانه‌ای اجاره کرده‌ام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی. ❖زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک ❖ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد ❀اللهم اهدنا الصراط المستقیم❀ ___
صریر
#مرواریدهای_مشکی5️⃣ 🌹دختران، رحمت‌اند، مادام که دختری کنند. 🌹دختران، زیبایند، مادام که زیبا بیندیش
️⃣ 🍭 از اینکه بر سر من و دوستانم روکشی نیست، تعجب نکنید. این تقصیر ما نیست. مدیریت کارخانه‌مان تصمیم گرفته که مدتی آب‌نبات‌های چوبی کارخانه را بدون عرضه کند. 🍭 مدیران می‌گویند، این کار به خاطر جلب مشتری‌هایمان است. چون آب‌نبات بیش‌ازحد در بازار زیاد شده است. طبیعتاً در این رقابت، تنها کارخانه‌ای موفق‌تر است که بتواند سرعت رسیدن مشتری را به طعم خوشمزه آب‌نبات، بیشتر کند. 🍭 الآن من در قفسه یک فروشگاه و بافاصله‌ای مشخص از دوستانم، روی پایه خودم ایستاده‌ام. 🍭 مشتری زیاد می‌آید و بیشترشان من و دوستانم را لیس می‌زنند و طعم ما را امتحان می‌کنند. البته تعداد کمی از آن‌ها ما را می‌خرند. 🍭 همه ما تقریباً شبیه هم هستیم. چشم و بینی و گونه‌هایمان، مثل هم است، ولی نمی‌دانم چرا این مشتری‌ها اصرار دارند، طعم همه ما را امتحان کنند. این خیلی بده. 🍭 بدتر اینکه با هر بار لیسیدنِ این گرسنه‌ها، هم عمر من کم می‌شود و هم شانس خریده شدنم. 🍭 جالب است! این روزها همه کارخانه‌های آب‌نبات‌سازی، محصولاتشان را بدون روکش عرضه می‌کنند. جالب‌تر اینکه همه ما، لیسیده می‌شویم؛ چه آن آب‌نبات‌هایی که مثل من، فقط در ویترین، برای جلب‌توجه مشتری‌ها، لیسیده می‌شوند و چه آب‌نبات‌های دیگر داخل جعبه؛ چون برخی از مشتری‌ها از لیسیدن آب‌نبات چند بار لیسیده شده، بدشان می‌آید، ترجیح می‌دهند که از داخل جعبه یکی را بردارند و طعم دلخواه خودشان را امتحان کنند. 🍭 افسوس! گاهی صاحب فروشگاه از یک پیرزن که آب‌نبات محلی درست می‌کند، محصولاتی می‌آورد. گاهی حسودی‌ام می‌شود، بااینکه آن آب‌نبات‌ها، قیافه‌های معمولی و گاه نامیزانی دارند، ولی پیرزن روکش‌دارشان می‌کند و این باعث شده، مشتری‌هایی که به پاکیزگی اهمیت می‌دهند، فقط آن‌ها را بخرند. 🍭
پرحرفی بس است، فعلاً منتظر یک خریدار واقعی‌ام.

✍️علی فراهانی @Fanus_AliFarahani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدید طرف تا کمر موهاشو باز میکنه و توی این آلودگی هوا هر ده دقیقه‌ای، دوسه بار سرش رو چپ و راست میکنه تا کاملا اکسیژن به زیر تار و پود موهاش بره و بعد روی شونه‌هاش هم یه جُل جلوباز نازک تر از بال مگس میندازه و یه شلواری هم به تن میکنه که خود چگونگی پوشیدنش، دو تا واحد دانشگاهی نیاز داره... هر دو سه متری هم که راه میره، سر شلوارش رو میگیره تا جناق سینه میکشونه بالا😬 وقتی بهش میگه: ببخشید شکفته خانم! شما که نداری، لااقل رو بذار رو سرت، هم که نداری، دست‌کم جلوی اون لیف حموم از هم وا رفته رو دوشت رو ببند، میگه برید اختلاس‌گرها بگیرید😳 یعنی فکر کنم تنها کسانی که تو دنیا آرزوی بقای اختلاسگری رو داشته باشند، همین‌هایند.🙄 اونیکه هوار میزنه و میگه باید آن مامور وَن گشت ارشاد توبیخ بشه، نمیفهمه که داره اصل قانون‌مداری رو ذبح میکنه... با طناب تذکر درست لسانی، ضرورت قانون‌مداری را خفه نکنیم. @Fanus_AliFarahani
📌 مربیان بدانند که آن‌ها مربی نیستند! 🔰 داشتن دانش تربیت نمی‌تواند تمام علت برای یک تربیت صحیح باشد؛ همچنان که مهارت زیاد یک راننده، ضامن تصادف نکردن او نیست. 💠 شیخی بزرگوار، دارای کرسی تدریس و شاگردهای فراوان، روزی دلش گرفت. برای گشایش غمش، به مشهدالرضا، پابوس امام رئوف علیه‌السلام رفت. گوشه‌ای نشست و نجوا کرد: 🌱 یا امام رضا جان، مولای من، این پسرم، در روز ولادت شما به دنیا اومده، براش خیلی وقت گذاشتم، گفتم نظرکرده است، ولی الآن یه کفتربازه. پای رفیق‌های نابابش هم شده وبال آبروی من. خسته‌ام کرده. آخِ چرا؟! پسر من گمراه و پسر اوس محمد مکانیک سربه‌راه، پسر من در عشق لاتی و پسر اون، نماد حزب‌اللهی... شیخ همان‌جا خوابش برد و در عالم رؤیا، مولایش 🌷علی بن موسی‌الرضا🌷 علیه‌السلام را دید. آقا فرمود: 🌺 شیخ! خاطرت هست که پسر تو و پسر همسایه‌ات، در یک روز به دنیا آمدند؟ آن روز وقتی تو از بیمارستان خارج شدی، پسرت را در آغوش گرفتی و گفتی: «جان پدر، خودم جوری تربیتت می‌کنم که مایه فخر اسلام بشی» ولی اوس محمد مکانیک وقتی از بیمارستان خارج شد و نوزادش را به آغوشش دادند، گفت: یا امام رضا، چهارتا بچه قبلی رو خواستم خودم بارشون بیارم، هیچ نشدند، آقاجان این‌یکی را خودت تربیتش کن» آشیخ! راز غم تو، «خودم» تو است. او پسرش را به ما سپرد، و تو به «من» خودت سپردی، ما هم کنار کشیدیم تا ببینیم «من» تو چند من است... . کی و کو، چندوچون و چیست، چرا هست از اوصاف «انتم الفقرا» این‌همه وصفها ز امکان است علت احتیاج و نقصان است @Fanus_AliFarahani