نویسنده تربیتی، با تکیه بر آموزههای دینی و اخلاقی، میتواند نقش مهمی در تربیت نسلی آگاه، متعهد و مسئولیتپذیر ایفا کند و به این ترتیب، به ساختن جامعهای سالم، پویا و متعالی کمک کند.
#نویسندگی_تربیتی
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
"هر نویسندهای در ابتدا یک خواننده است. پس هرگز از خواندن دست نکشید. کتابها، معادن ارزشمندی از کلمات، ایدهها و الهامات هستند که میتوانند به شما در مسیر نویسندگی کمک کنند."
#انگیزه_نویسندگی
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
با تواضع تمام بگویم، ادبیات که از چشم و جان خواننده به نظر زندگیبخش و دلنشین میآید، در جاری شدنش از جان و دست نویسنده، بسی که جانفرسا و هلاکتبار است.
دستِکم در تجربه شخصی میتوانم بگویم آنچه مرا از پای درمیآورد، ناممکن بودن نوشتن است.
...گاهی به صرافت میافتم که دورش بریزم یا که بسوزانمش!
اما عمری که در پای آن ریختهام چه میشود؟
بنابراین با بیرحمی به جراحی و تراشیدن و ساییدن همانچه میپردازم که در لحظات نوشتن، شوقی جانسوز به آن همه داشتهام...
📖 سلوک
✍️ محمود دولتآبادی
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
در دنیای نویسندگی، ابزارهای متعددی برای جان بخشیدن به داستان و شخصیتهایتان در اختیار دارید. یکی از این ابزارهای قدرتمند، "مونولوگ" یا "تکگویی" است.
مونولوگ، گفتاری است که یک شخصیت بهتنهایی انجام میدهد، بدون اینکه مخاطب دیگری حضور داشته باشد و به او پاسخ دهد؛ گویی شخصیت با خود یا با دنیای اطرافش در حال راز و نیاز است.
اما مونولوگ صرفاً به معنای پر کردن صفحه با کلمات نیست. این فرصتی است برای غواصی در اعماق وجود شخصیت، آشکار کردن افکار و احساسات پنهان او، و برقراری ارتباطی عمیق با خواننده یا مخاطب.
✍️ ادامه دارد...
#مونولوگ
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
❓ چرا مونولوگ بنویسیم؟
▫️ دلایل متعددی برای استفاده از مونولوگ در داستان وجود دارد:
1️⃣ شخصیت را عمیقتر میکند:
مونولوگها میتوانند پنجرهای به دنیای درونی شخصیت باز کنند و به خواننده اجازه دهند تا افکار، احساسات، انگیزهها و درگیریهای او را از نزدیک ببینند.
2️⃣ داستان را پیش میبرد:
مونولوگها میتوانند برای ارائه اطلاعات به خواننده در مورد وقایع گذشته، شخصیتهای دیگر یا دنیای داستان استفاده شوند.
3️⃣ تنش و هیجان ایجاد میکند:
مونولوگها میتوانند لحظات نفسگیر و پرالتهابی را در داستان رقم بزنند؛ بهخصوص زمانی که شخصیت در حال تقلا با یک تصمیم دشوار یا روبرو شدن با خطر باشد.
4️⃣ خواننده را مجذوب میکند:
مونولوگی که خوب نوشته شده باشد میتواند خواننده را مجذوب خود کند و او را به سفری در دنیای ذهن شخصیت ببرد.
✍️ ادامه دارد...
#مونولوگ
#داستان_نویسی
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
🔻 نکاتی برای نوشتن مونولوگ:
1️⃣ هدف خود را مشخص کنید:
قبل از شروع نوشتن، از خود بپرسید که میخواهید با این مونولوگ به چه چیزی دست پیدا کنید. آیا میخواهید افکار درونی شخصیت را آشکار کنید؟ اطلاعاتی به خواننده بدهید؟ تنش ایجاد کنید؟
2️⃣ صدای شخصیت را پیدا کنید:
هر شخصیت لحن و شیوه بیان منحصر به فرد خود را دارد. سعی کنید لحنی را پیدا کنید که با شخصیت و پیشینه او مطابقت داشته باشد.
3️⃣ از زبان و لحن مناسب استفاده کنید:
زبان و لحن مونولوگ باید با حال و هوای داستان و موقعیتی که شخصیت در آن قرار دارد، همخوانی داشته باشد.
4️⃣ از کلیشهها پرهیز کنید:
مونولوگهای کلیشهای و تکراری نهتنها خواننده را جذب نمیکنند، بلکه میتوانند به شخصیت شما نیز آسیب بزنند.
5️⃣ آن را ویرایش و بازنویسی کنید:
مانند هر نوشته دیگری، مونولوگ شما نیز به ویرایش و بازنویسی نیاز دارد. از خواندن آن با صدای بلند و دریافت بازخورد از دیگران نترسید.
✍️ ادامه دارد...
#مونولوگ
#داستان_نویسی
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
🔻 انواع مونولوگ:
↙️ دو نوع اصلی مونولوگ وجود دارد:
1️⃣ مونولوگ درونی:
در این نوع مونولوگ، شخصیت با خود صحبت میکند و افکار و احساسات خود را به زبان میآورد. خواننده یا تماشاگر میتواند افکار شخصیت را بشنود، اما شخصیتهای دیگر داستان آنها را نمیشنوند.
2️⃣ مونولوگ بیرونی:
در این نوع مونولوگ، شخصیت با مخاطب دیگری صحبت میکند، اما این مخاطب حضور فیزیکی ندارد. این مخاطب میتواند یک شخص واقعی، یک شخصیت خیالی، یا حتی یک شیء بیجان باشد.
#مونولوگ
#داستان_نویسی
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
اصول اولیه نویسندگی
شخصیتپردازی (قسمت اول)
#آموزش_نویسندگی
شخصیتها، قلب تپنده هر داستان هستند. آنها باعث میشوند خواننده با داستان ارتباط برقرار کند، با آنها همذاتپنداری کند و در ماجراجوییهایشان غرق شود. اما چگونه میتوان شخصیتهایی خلق کرد که واقعی و باورپذیر باشند؟ در این قسمت، به برخی از اصول اولیه شخصیتپردازی میپردازیم:
۱. پیشینه: به گذشته شخصیت خود فکر کنید. او کجا بزرگ شده است؟ چه تجربیاتی داشته است؟ این موارد بر شخصیت او تأثیر میگذارند.
۲. انگیزه: هر شخصیت باید انگیزهای برای انجام کارهایش داشته باشد. این انگیزه میتواند عشق، انتقام، ترس یا هر چیز دیگری باشد.
۳. نقاط ضعف و قوت: هیچ شخصیتی کامل نیست. شخصیتهای شما باید نقاط ضعف و قوت داشته باشند تا واقعی به نظر برسند.
۴. تغییر و تحول: شخصیتهای شما باید در طول داستان تغییر کنند و رشد کنند. این تغییر میتواند در نتیجه تجربیات آنها یا تعامل با شخصیتهای دیگر باشد.
۵. گفتار و کردار: نحوه صحبت کردن و رفتار شخصیتهای شما باید با شخصیت آنها هماهنگ باشد. یک شخصیت خجالتی و درونگرا نباید با صدای بلند و پرشور صحبت کند.
۶. ظاهر: ظاهر شخصیتهای شما میتواند اطلاعات زیادی در مورد آنها به خواننده بدهد. به لباس، مدل مو، حالت چهره و زبان بدن آنها توجه کنید.
در قسمتهای بعدی، به بررسی تکنیکهای پیشرفتهتر شخصیتپردازی و نحوهی استفاده از آنها در داستانهای مختلف خواهیم پرداخت.
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
آیا هنوز قلم به دست نگرفتهاید؟
#خلاقیت_در_نویسندگی
شاید بارها به خود گفتهاید "وقتی بیشتر یاد گرفتم، شروع میکنم به نوشتن"، یا "هنوز آماده نیستم، باید بیشتر بخوانم و تمرین کنم". اما حقیقت این است که هیچوقت زمان کاملی برای شروع وجود ندارد. نویسندگی، مهارتی است که با تمرین و ممارست به دست میآید.
منتظر آموختن تمام فوت و فنهای نویسندگی نباشید. بهترین راه برای یادگیری، نوشتن است. با نوشتن، میتوانید سبک خود را پیدا کنید، نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید و به مرور زمان پیشرفت کنید.
پس همین حالا یک دفترچه بردارید و شروع کنید به نوشتن. یک پاراگراف، یک صفحه، یک داستان کوتاه... مهم نیست چقدر مینویسید، مهم این است که شروع کنید.
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
زندگی پر از جرقههای الهامبخشی است که میتوانند به خلق آثاری بینظیر منجر شوند. این جرقهها را در هر لحظه و هر کجا میتوان یافت: در یک کافه شلوغ، در یک پیادهروی آرام، یا حتی در رویاهای شبانه.
همیشه آماده باشید تا این ایدههای ارزشمند را ثبت کنید. یک دفترچه یادداشت یا اپلیکیشن در دسترس داشته باشید تا بتوانید این لحظات گذرا را به دام بیندازید. حتی چند کلمه یا جمله کوتاه میتواند سرآغاز یک شاهکار باشد.
به یاد داشته باشید، نویسندگی یک سفر است، نه یک مقصد! پس از هر فرصتی برای نوشتن استفاده کنید و از این سفر لذت ببرید.
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
"چشمان تیزبین، ذهن خلاق را تغذیه میکنند. هر آنچه در اطرافتان میبینید، میتواند سرآغاز یک داستان باشد. خوب دیدن، اولین قدم برای خوب نوشتن است."
#خلاقیت_در_نویسندگی
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
.
قلم را برداشت و آغاز کرد:
به نام او که برای لحظهای تنهایم نگذاشته...
به همین سادگی!
#نویسندگی #خلاقیت #الهام
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
بهتر بنویسیم
. قلم را برداشت و آغاز کرد: به نام او که برای لحظهای تنهایم نگذاشته... به همین سادگی! #نویسندگی
"به نام او که برای لحظهای تنهایم نگذاشته..."
شروعهای ساده، گاهی عمیقترین و تأثیرگذارترین شروعها هستند. این جمله کوتاه، دریایی از احساسات و معانی را در خود جای داده است. سپاسگزاری، توکل، عشق و وابستگی، همگی در این چند کلمه موج میزنند.
شروع داستان یا نوشته با نام خداوند، سنتی دیرینه در ادبیات ماست. این کار، علاوه بر معنویت و زیبایی، میتواند به خواننده آرامش و اطمینان خاطر ببخشد.
شروعهای ساده را دست کم نگیرید. گاهی یک جمله کوتاه، میتواند کلید ورود به دنیایی شگفتانگیز باشد.
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
📝 حشو یا زائدنویسی را بشناسیم
⚪️ از واژههایی که هیچ تأثیری در نوشته و مفهوم متنتان ندارد دوری کنید. این واژهها و حتی حروف اضافه، نهتنها باعث زیبایی متن نمیشود بلکه حوصله خواننده را هم سر میبرد.
❌ مثلاً بهجای اینکه بگویی:
«داشتم میرفتم کتابی بخرم که مسعود را سرکوچه دیدم»
✅ اینگونه بنویس:
«میرفتم کتابی بخرم که مسعود را دیدم.»
🔸 همانطور که مشاهده کردید، هیچ تغییری در معنای جمله اتفاق نیفتاد؛ فقط واژهها و افعال اضافی حذف شد.
#زیبا_نویسی
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
.
سلام به همه نویسندگان عزیز و همراهان همیشگی کانال! 😊👋
امروز روز نوشتن است، روزی برای خلق داستانها، شعرها، و جملاتی که از اعماق وجودتان برمیخیزند.
بیایید با هم به اشتراک بگذاریم:
امروز چه نوشتهاید؟
چه چیزی در ذهن دارید که میخواهید بنویسید؟
چه چالشها و موفقیتهایی در مسیر نویسندگی داشتهاید؟
منتظر خواندن نوشتهها، ایدهها و تجربیات شما هستیم. ✨
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
.
📝 نظر شما درباره برگزاری دوره آموزشی نویسندگی در کانال چیست؟ 🎯
✍️ به نظر شما از چه سطحی شروع کنیم؟ مقدماتی، متوسط یا پیشرفته؟
✍️ چقدر زمان برای شرکت در این دوره دارید؟
✍️ آیا دوره به صورت کارگاهی (با تمرین و رفع اشکال) باشد یا به صورت آزاد (فقط ارائه مطالب آموزشی)؟
نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید تا بتوانیم دوره ای متناسب با نیازها و علایق شما طراحی کنیم. 😊
🆔 @behtarbenevisim
محفل تضارب آراء 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2345402427C9c718687c3
هدایت شده از کِلک صافی 🪶
یکهو وارد اتاق شد، دستگیره در هم نامردی نکرد و در آن سکوت عصرگاهی رایج در ادارات، از آن شترقهای کلاشینکف واری کرد که مرده و زنده آدم را جلو چشمش میآورد.
چنان از جا پریدم که هنوز مهره چهار و پنجم تیر میکشند. خواستم در حال چرخشی تاکتیکال به سمت در کمی از ادبیات شیوای کوچه بازاری بارش کنم که خدارا شکر قبل از جاری شدن کلمات، مغزم تحلیل درستی از آنچه نصفه نیمه میدید ارائه کرد.
بزرگواری بود که رودربایستی داشتم با سر تا پای دیلاقش. با همان لبخند ملیح و به غایت بلاهت بار همیشگی و چنان که انگار تازه با موفقیت از مناظرهای بیرون آمده، پرسید: گلیمباف دیگه؟ (اسامی در جهت حفظ حریم شخصی تغییر داده شده، هیچیک و به هیچوجه حقیقی نیستند!) و خودش را ول داد روی صندلی.
گفتم (یا حداقل میخواستم بگویم): البته مسئله این نیست، بلکه... که حرفم را با حسرتی خاص و لحنی پدرانه که انگار برای فرزند کوتهفکرش دلسوزی میکند قیچی کرد: پس خلیلی... و به گشتن در کشوها به دنبال شیئ موهومی ادامه داد.
گفتم: ببخشید، چیز درخوری برای پذیرایی نداریم. دستش را در هوا تکان داد که (ان شاء الله) یعنی فدای سرت.
ادامه دادم حضرت آقا فرمودهاند اولویت اول... درحالی که تخمهای که ته کشو یافته بود را زیر دندان میفشرد با سر و دست اشاره کرد و احسنت مبهمی گفت و باز قیچیمان کرد که: اصلح آقا! انتخاب اصلح! اصلا گیریم خلیلی صالح باشد ولی گلیمباف اصلح است و همه آنچه درباره فسادش گفتهاند از حقد و حسد و کینه بوده و فقط ببین چه بزرگانی اعلام حمایت کردند و در شرایط حساس کنونی کشور مجری با سابقه مشخص میخواهد و... خلاصه تلیتمان کرد. مغز من هم خسته تر از آن بود که تقلایی برای نجات جانش از این مهلکه کند لذا به لبخندی از روی ناچاری بسنده کرد.
خوب که کوبید، رو کرد به بغلدستی و گفت شما که دیگه... و بغلدستی قیچیش کرد: دکتریان!
بهتش زد، آمادگیش را نداشت انگار که با مخالف روبرو شود.
بعد مکثی طویل رو کرد به من: گفتی خوراکی چیزی ندارید؟ و بدون آنکه منتظر جواب بماند بلند شد و رفت. در را هم پشت سرش بست، البته اینبار به آرامی.
بغلدستی رو کرد به من که: نباید بحث کرد، و هرجا از بحث خسته شدی کلید نجات همین است.
درست میگفت، دست را درست بر آن نقطه باید گذاشت که طرفت باید به آن بیندیشد، ولی نمیخواهد.
پ.ن.
به تاریخ ۲۹ خردادماه ۱۴۰۳ قلمی شد تا آیندگان بدانند چه کشیدیم از خودیها در انتخابات پسا شهیدی.
⚜️ @kelkesafi
هدایت شده از دیمزن
امروز از بچه ها خواستم چشمهایشان را ببندند. بروند توی بیابان کربلا بایستند و قبل از رسیدن کاروان امام حسین هرکاری که بلدند بکنند. شاید تاریخ جور دیگری رقم خورد. کاغذهای مربعی کوچک را پخش کردم بین شان. تا آنها مسیر تاریخ را تغییر بدهند، برای خودم چای ریختم. بعضی ها هنوز دست به قلم نشده بودند و بعضی با ولع می نوشتند. وقت تمام شد. به ردیف خواستم که برایم بخوانند.
ـ من یک تابلوی بزرگ قبل از کربلا می زدم و می نوشتم: «ورود هر گونه کاروان به کربلا ممنوع است. مخصوصا آنها که زن و بچه همراهشان باشد.»
ـ من زمین را می کندم و داخلش کلی قمقمه و کلمن پر از آب قایم می کردم. کاروان که می رسید، راهنمایی شان می کردم خیمه بچه ها را در آن قسمت برپا کنند.
ـ من توی غذای لشکر حر پودر لباسشویی می ریختم که همه شان مسموم شوند و نتوانند امام حسین را مجبور کنند که توی کربلا بایستد.
با شنیدن این جمله تخیل خودم هم شروع به کار کرد. ایستادم کنار اسب حر. چکمه های خاکی اش را بوسیدم. التماسش کردم. گفتم من که نقطه ضعفت را بلدم. نگاهی عصبانی به من انداخت که یعنی مردجنگی چه نقطه ضعفی می تواند داشته باشد. گفتم: «سردار! آن که می خواهی معطلش کنی تا سپاه ابن زیاد برسد و با او درگیر شود پسر فاطمه است. کمی به جمله ام فکر کن.» گرهی به ابروهایش افتاد و اسبش را هی کرد. من هم یک قلپ از چایم را نوشیدم. کاش آدم ها تصمیم های درستشان را قبل از این که دیر شود، می گرفتند.
#داستانک
#خیالبازی
#روز_دوم
#ورود_کاروان
#یکی_جلوی_تاریخ_را_بگیرد
دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://eitaa.com/dimzan
https://ble.ir/dimzan
هدایت شده از ماهیتنهایتنگ | فرزانه زینلی
مانع اول، حر بود. شاید هم ذوالجناح. آنجایی که سوارش هرکاری کرد، جلوتر نرفت. ذوالجناح اسب معمولی نبود، گاهی بیشتر از آدمها میفهمید. پایش که به کربلا رسید، دیگر حرکت نکرد. آنقدر مقاومت کرد تا سوارش پرسید اینجا کجاست؟ و گفتند کربلا. گفت اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء. این، مانع اول بود، که شخصیت اصلی را، امام را، در کربلا ماندگار کرد. همانجایی که دربارهش گفت اینجا همان قتلگاه ماست. کم قصهای است که شخصیت اصلی، بداند انتهایش چیست و با این حال قصه را ادامه بدهد، و کم شخصیتی است همچون حسینبنعلی. مانع بعدی حر بود. وقتی سپاهش را جلوی امام چید و گفت نمیگذارم از اینجا حرکت کنی. حر، مانع کوچکی نبود، امام خواست از او بگذرد، نصیحت کرد، روایت گفت، گفت مادرت به عزایت بنشیند. اما حر گفت مادر تو بهترین زن عالم است، من جسارت نمیکنم. حر خودش مانع بود، اما همینجا یک پیرنگ فرعی جذاب را باز کرد و داستان را به یک مضمون بینظیر رساند. حر، در داستان نماد ادب شد و بعدها، از مانع شدنش پشیمان بود. اما داستان، تقابل مانعها و خواستههاست و تردیدها هم همینجا خودشان را نشان میدهند. پیرنگ فرعی همیشه پایانش بسته نیست اما داستان حر، پایان بندی درجه یکی داشت، ختم راه یک مانع اولیه در داستان، به شهادت شد، اما پرده دوم، جای مانعهای بسیاری است...
#حسینیه
#پرده_دوم
هدایت شده از مرتضی رجائی
📌روایت یک فرسته؛
راز یک متن معمولی که در دو روز، فقط در ایتا یک میلیون بار خوانده شد!
قسمت منفیِ یکم: پیشاروایت ۱
من فقط یک #نویسنده نیستم؛ جان به جانم کنید، #معلم هم هستم و بهدنبال فرصت و بهانهام تا چیزهایی را که بلدم، #آموزش بدهم. راستش فقط بحث عمل به #وظیفه هم نیست؛ بیشتر وقتها از این کار #لذت هم میبرم.
وقتی دیدم چیزی که بینالطلوعین یکی دو روز پیش خیلی سریع نوشتم و در کانالم گذاشتم، فقط در #ایتا بیش از #یک_میلیون_بازدید داشته و در حدود ۵۰۰ کانال دارد دستبهدست میشود، حس کردم دوست دارم راز آن را به شما هم بگویم؛ شاید شما هم خواستید و توانستید چنین متنی با بازدید میلیونی بنویسید.
میپرسید از کدام متن حرف میزنم؟
درست است؛ حق دارید که بخواهید قبل از شروع این #سلسله_روایت_آموزشی، یک بار این متن را که بعد از نماز صبح روز چهارشنبه سوم مرداد ۱۴۰۳ نوشتم و ساعت ۵:۱۱ در کانالم گذاشتم، ببینید. پس نوشته آبی بالا را لمس کنید.
قبل از اینکه شروع کنیم، بهنظرم به بقیه هم #اطلاعرسانی کنید تا بیایند و این روایت آموزشی را در این کانال بخوانند. البته یک پیشاروایت دیگر هم داریم و بعد از آن، اصل روایت یک فرسته.
پ.ن: "فرسته" معادل فرهنگستان برای واژه "پُست" است.
#روایت_یک_فرسته
#آموزش
https://eitaa.com/tarbiat_hokmrani
هدایت شده از مرتضی رجائی
📌روایت یک فرسته؛
راز یک متن معمولی که در دو روز، فقط در ایتا یک میلیون بار خوانده شد!
قسمت صِفر: پیشاروایت ۲
شاید بپرسید واقعاً این متن👆 در بیش از ۵۰۰ کانال ایتایی دستبهدست شده؟ مثلاً در کدام کانالها؟
مثلاً اینجا در کانال حسین دارابی؛
یا مثلاً اینجا در کانال روابط عمومی پلیس؛
یا اینجا در کانال رسمی نسیم قزوین.
اینها فقط کانالهای رسمی و نشانداری هستند که این مطلب را منتشر کردند؛ وگرنه تا دلتان بخواهد کانالهای مختلف خبررسانی و تحلیلی، کانالهای مردانه و زنانه، کانالهای طلاب و دانشگاهیان، در استانها و شهرهای مختلف آن را منتشر کردهاند.
اگر میخواهید فهرست کاملترش را ببینید، یک عبارت آن (مثل " حالا دیگر خود دانیم") را در بخش جستوجوی بالای #ایتا وارد کنید و نتیجهاش را در لبه "#سراسری" ببینید.
بعد از این دو پیشاروایت، دیگر وقتش است که برویم به سراغ اصل #روایت_یک_فرسته. البته باز هم توصیه میکنم خوب است به بقیه هم #اطلاعرسانی کنید تا بیایند و این روایت آموزشی را در این کانال بخوانند.
#روایت_یک_فرسته
#آموزش
قسمت منفی یکم روایت
https://eitaa.com/tarbiat_hokmrani
هدایت شده از انسان فلسفی
مقاومت (اگر به عنوان یک مفهوم فلسفی به آن بنگریم)، ارتباط عمیقی با انسان و تجربه او از جهان دارد. این مفهوم را میتوان به عنوان واکنشی به نیروهای بیرونی یا درونی که به شکلی معین بر فرد، جامعه یا وضعیت اعمال میشوند، در نظر گرفت. مقاومت، نشاندهندهٔ ارادهای است که در برابر انقیاد، تسلیم یا تحمیل قدرت ایستادگی میکند.
در سطح فردی، مقاومت ممکن است به شکل خودشناسی و خودسازی ظاهر شود. فردی که در برابر وسوسهها، عادات نامطلوب، یا فشارهای اجتماعی مقاومت میکند، در واقع در حال تقویت خودآگاهی و خودارزشمندی خویش است. این نوع مقاومت نه تنها پاسخی به چالشها و تهدیدات بیرونی است، بلکه به فرآیندهای درونی نیز مربوط میشود؛ فرایندی که در آن فرد برای حفظ اصالت و هویت خود تلاش میکند.
در سطح اجتماعی، مقاومت اغلب به شکل جنبشهای اجتماعی یا اعتراضات سیاسی ظاهر میشود. این نوع مقاومت، تلاشی است برای تغییر وضعیتهای ناعادلانه، دفاع از حقوق بشر، یا حفظ هویتهای فرهنگی و اجتماعی. چنین مقاومتی، برخاسته از درک مشترک از عدالت و حقیقت است، و اغلب نیازمند همبستگی و همکاری میان افراد جامعه است. تاریخ نشان داده است که مقاومتهای اجتماعی میتوانند به تحولات عمیق و پایدار در جامعه منجر شوند.
اما در نگاهی عمیقتر، مقاومت را میتوان به عنوان بخشی از ذات هستی انسانی در نظر گرفت. انسان همواره در مواجهه با محدودیتها، رنجها و ناملایمات به نوعی مقاومت دست زده است. این مقاومت، نه صرفاً به معنای ستیز یا مبارزه، بلکه به معنای تابآوری و پایداری است. حتی در مواجهه با مرگ و فناپذیری، مقاومت به شکل تلاش برای معنا بخشیدن به زندگی و گذر از مرزهای مرگ جلوه میکند.
به طور کلی، مقاومت، چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی، نشاندهندهٔ تلاش انسان برای حفظ و احیای انسانیت خویش است. این تلاش، اگرچه ممکن است گاه دشوار و پرهزینه باشد، اما نهایتاً به تقویت اراده، آگاهی و خلاقیت انسان منجر میشود.
مقاومت، در واقع، همان نیرویی است که از طریق آن انسان خود را تعریف میکند و مرزهای خویش را گسترش میدهد.
✍🏼 حافی
🧩@ensanefalsafi
هدایت شده از گفتارهای محمدرضا بابایی
روایت جهاد میخواهد!(1)
✍️ محمدرضا بابایی
من دوست ندارم قلم رو کانالیزه کنم، طبع باید خودش روان باشد برای نوشتن!
این را از نویسندگانی میشنوم که بسیار مستعد و دغدغهمند هستند، اما حاضر نیستند برای اسلام جمعی نویسندگی کنند!!!
مثل اینکه لشکری به منافع و مرزهای اسلامی حمله کرده باشد و ما بگوییم من در جنگ فردی خوب عمل میکنم! شما برید من خودم هر از گاهی یک تیر میاندازم.
از این پاسخ چه مقدار تعجب میکنید؟
عقلای عالم آیا اینچنین فرد را توبیخ نمیکنند؟
حال چه شده است که نویسندگان، خطباء، هنرمندان و سایر اقشار اثرگذار، جریان ساز و گفتمانساز در کشور بدنبال کار جزیرهای و فردی هستند؟
بله؛ بواسطه اندک تجربهای که دارم تنهایی و به قول امروزیها برند شخصی خیلی راحتتر ایجاد شده و اشاعه پیدا میکند ولی در کار جمعی با توجه به صبر، تحمل و تمرین گوهر وجودی انسان صیقل پیدا کرده و آدمی پخته میشود.
در هر نقطه از کشور اگر کوچکترین دغدغهای در نوشتن دارید به ما ملحق شوید.
برای ارتباط در خدمتم.
@Mohammad_reza_babaie
#جهاد_روایت
#پویش_تبیین
#پویش_نوشتن
این یک درخواست ملی از همه نویسندگان دغدغهمند است.