عشقدیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #183 دعا دعا میکردم که هر چه زود تر بره آرشام به طرف لپتاپش رفت
🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق
#184
دیگه کم مونده بود که آرشام متن گزارش کار رو تموم کنه
ساعت ۱۲ شب بود و من به شدت خسته بودم و خوابم میومد
کم کم چشام گرم میشد که یهو آرشام گفت:
_عزیزم بریم بخوابیم .....
با چشایی از حدقه بیرون زده بهش خیره شدم
رو لباش لبخند خبیثانه ای بود ....
تو دلم گفت نکنه بخواد از این فرصت سواستفاده کنه
برای همین اخم کردم و بهش خیره شدم
خندید و از جا برخاست و دستم رو هم گرفت
به طرف تخت خواب میرفت و من رو هم پشت سرش میکشوند
همونطوری که از کنارش رد میشدم .......
با صدای خیلی آرومی گفتم:
_داری با دستای خودت قبر خودت رو میکنی
خندید و سری تکون داد که یعنی اشکال نداره
از کاراش حرصم گرفته بود
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀