eitaa logo
اشعار برگزیده
68 دنبال‌کننده
21 عکس
3 ویدیو
1 فایل
🍁 برگی از اشعار معاصران ارتباط با ادمین ⬇️ @Akhavan_e_thaleth
مشاهده در ایتا
دانلود
دو جلوه‌ی ابدی از درخششی ازلی به خلق و خو دو محمد، به رنگ و بو دو علی نه آسمان؛ که زمین مملو از ارادتشان دوشنبه‌های جهان تشنه‌ی زیارتشان چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت؟! دو سروِ باغ بهشتند، خوش به حال بهشت! دو سر گذاشته بر شانه‌های پیغمبر و در مباهله «ابناءنا»‍ی پیغمبر به عزت و عظمت داده‌اند نام و نشان دو باوقار، که خون علی ست در رگشان نگاه روشن‌شان آیه آیه الرحمان و در تلاقی بحرین، لؤلؤ و مرجان چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان؟! که مهربانِ خدا فاطمه است مادرشان به یک نگاه، هزاران کمیت می‌سازند دو مصرع‌اند که یک شاه‌بیت می‌سازند اگر شتاب کنند و اگر درنگ کنند اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند به یک نماز شبیه است عمر این دو امام که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام شده ست زندگی ما زیارت حسنین شب بقیع حسن، صبح کربلای حسین @Selectedpoems
به شوق دیدنت طفل دبستان، پیش از اردویم همه آماده؛ کفش و کوله، حتی گیره‌ی مویم... به گوشَت می‌رسم از دورها از دورهای دور ببین من هم صدای کوچکی در این هیاهویم "الابیکم... هلابیکم..." نمی‌دانم چه می‌گوید غذاهای بهشتی را تعارف می‌کند سویم ببین انگشت پایم تاولی کوچک زده اما به یاد کودکان کربلا چیزی نمی‌گویم ▪️ "کسی در بین جمعیت ندیده مادر من را؟" زنی با مهربانی می‌نشیند _آه! پهلویم... @Selectedpoems
همین که خلق شدیم ابتدا علی گفتیم نداشتیم دهان، بی‌صدا علی گفتیم شبیه زلف به خود پیچ خورده بود جهان گشوده شد گره از کار، تا علی گفتیم هزار آینه چیدند در برابر هم در آن تجلی بی‌انتها علی گفتیم خدا به خلقت حیدر، تبارک الله گفت و ما به خلقت خود مرحباعلی گفتیم فرشته گفت که عشق است و بارِ سنگینی است به روی دوش گرفتیم و "یاعلی" گفتیم به هر دلیل که باشد به نفع ما شده است در آن سحر -چه بدانم؟- چرا علی گفتیم نه جبر بود نه تفویض شرح قصه‌ی ما «قدر» که سخت گرفت، از «قضا» علی گفتیم به روی آب نوشتیم مرتضی و سپس به گوش آتش و خاک و هوا علی گفتیم نمانده است زمان خالی از ارادت ما همیشه با یکی از انبیا علی گفتیم شدیم شاخه‌ی طوبی و چیدمان موسی و قبل معجزه‌اش با عصا، علی گفتیم به شکل باد گذشتیم از دهانه‌ی غار و با رسول خدا در حرا علی گفتیم دعا به چشمه بدل کردمان زلال و طهور بدون دغدغه سر تا به پا علی گفتیم و اهل خاک بگویند هرچه می‌گویند نظر به غیر نکردیم؛ ما علی گفتیم @Selectedpoems
نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت خدا را یاد کرد، از خلقت انسان برایم گفت «الم اعهد الیکم یا بنی آدم» برایم خواند از آن عهدی که آدم بست - آن پیمان - برایم گفت برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق می‌زد به یاد نوح بود، از کشتی و طوفان برایم گفت به ابراهیم و موسی و به اِل‌یاسین سلامی کرد به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت «محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک» زمین را زیر و رو کرد، از غم پنهان برایم گفت سپس «ان الذین آمنوا» را بر زبان آورد نگاهی سوی مولا کرد، از ایمان برایم گفت مرا خوف و رجای حرف‌هایش جذب خود می‌کرد که آیه آیه از تکویر و الرحمان برایم گفت هزار و چندصد سال است در دل حرف ها دارد شکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالم را سراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت @Selectedpoems
آفتاب از پشت کوه آمد هدیً للمتقین می‌روم نعنا و آویشن بچینم از «میلین» باز آب از چشمه آوردم بیا دستی بشوی باز چای تازه دم کن زندگی یعنی همین عشق در این خانه هردم دارد اسم تازه‌ای ماه بانو، حاج خانم، ام احمد، نازنین حبذا قندانِ خالی! -از کمین بچه ها- مرحبا شامی که تو سوزانده باشی! آفرین! زندگی یعنی دو قطره اشک روضه روز عقد عکس لبخند من و تو لای دیوان «حزین» روی پایت کودکی خوابیده باشد؛ تا سحر هی بخوانی: "زینت دوش نبی روی زمین..." بگذرد عمر و ببینی یک به یک قد می‌کشند آرزوهایت کنار سفره‌ی ام البنین عشق یعنی پُرزهای چادر چل‌سالگی عشق یعنی وصله‌های کوله‌بار اربعین باز هم شکر خدا نان و نمک در سفره هست عمر شیرین است با عشق امیرالمومنین @Selectedpoems
ای بزرگ خاندان آب‌ها آشنای مهربان آب‌ها در مقام شامخ سقایی‌ات بند می‌آید زبان آب‌ها... بر ضریح دست تو پیچیده‌اند التماس گیسوان آب‌ها بعد لب‌های تبسم‌ریز تو گریه افتاده به جان آب‌ها از وداع تو حکایت می‌کند دست‌های پرتکانِ آب‌ها... برشی از یک @Selectedpoems
مثل همیشه از همه سرها سری حسین! بر نیزه دیدمت، چقدر محشری حسین! «کهف الرّقیم...» نغمه‌ی داوودی است این! قرآن بخوان که از همه دل می‌بری حسین! از هرکجای دشت شمیم تو می‌وزد عطر گل محمّدی پرپری حسین! تو قبل قتله‌گاه علی اکبری، ولی تو بعد قتله‌گاه علی اصغری حسین! تا گفت: «یا أخا...» به خدا مطمئن شدم عبّاس را به خیمه نمی‌آوری حسین! من که هنوز هم کمرم درد می‌کند حالا بگو تو از کمرت... بهتری حسین؟ چشمم به توست ای سر بی تن! که سال هاست تنها پناه بی کسی خواهری حسین! حتّی به شمر و عاقبتش فکر می‌کنی تو جلوه‌گاه رحمت پیغمبری حسین! برشی از یک @Selectedpoems
من به غم‌های تو محتاج‌تر از لبخندم من به این ناله به این اشک، ارادتمندم کوچه پس کوچه خیابان به خیابان همه تو قطره‌ام باز به دریای تو می‌پیوندم دائماً ذکر تو‌ را زیر لبش می‌گوید هم‌صدا با همۀ سینه‌زنان سربندم عشق دنیای عجیبی‌ ست؛ که با بودن آن از غم و سوختن و آه شدن خرسندم پای داغت همه‌ی هستی من می‌سوزد و چه خوش‌بختم اگر دانه‌ای از اسپندم «یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست با همین آیه چه خوب‌ است که بشناسندم @Selectedpoems
کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ @Selectedpoems
زمین حسینیه‌ی کوچک حسینی هاست غمش قشنگ ترین اتفاق این دنیاست به جای عالم و آدم به خویش زحمت داد کسی نخواست از او، او خودش چنین می‌خواست برای هیچ کسی آرزوی مرگ نداشت «هوالکریم» یکی از صفات این آقاست خودش تمام جهان را سوار کشتی کرد بگو به نوح که آقای ما دلش دریاست دلیر بود ولی جنگ را شروع نکرد حریف مرد نباشد، جدال بی معناست حریف آمد و جای حسین، خود را کشت حسین علت هستی، حسین روح بقاست سرش به نیزه علم شد که بعد اینهمه سال به یاد او سر عشاق تا ابد بالاست و با شهادت خود آنچنان قیامت کرد که تا قیام قیامت عزای او برپاست ازآن زمان که لباس حسین غارت شد الی الابد به تن شیعیان لباس عزاست نگو دلیل ندارد به سینه کوبیدن دلیل، سینه مجروح سید الشهداست به یاد حاجی شش‌ماهه شور باید داشت چنانکه هروله از واجبات سعی و صفاست حسین غایت دین است و عالِم شیعه اگر حسین شناس است صاحب فتواست غبار قبر بروجردی ام همانکه نوشت گل عزای لرستان به درد چشم شفاست مرید «شاخسیِ» پرشور آذری هایم خروش غیرت آنان زبانزد دنیا ست ببین چه روضه‌ی داغی ست نخل یزدی‌ها که یاد یک تن عریان میان یک صحراست جریده و کتل و چلچراغ و طوق و علم ...علم بزرگترین یادگار عاشوراست علم نماد قیام است مثل سرو، رشید علم به یاد علمدار،خوش قد و بالاست لوای زاده‌ی مرجانه سرنگون گردید ولی هنوز علم مثل کوه پا برجاست @Selectedpoems
رد می‌کنی شاید پس از زنگ دبستان طفل کلاس اولی را از خیابان شاید که دلداری دهی راننده‌ای را وقتی شکایت می‌کند از راهبندان می‌آوری تا کوپه کیف مادری را که ناتوان راهی شده سوی خراسان شاید صدامان کرده‌ای با نام کوچک در غربت یک‌ریز شهری نامسلمان شاید تو را یک صبح جمعه دیده باشیم که چای می‌ریزی برای ندبه‌خوانان گاهی می‌اندیشم در این سرما کجایی؟ شاید کنار آتش یک مرد چوپان شاید تو را هر جای دنیا دیده باشیم در زیر باران...زیر باران... زیر باران... @Selectedpoems
هرکجای خاک من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است ایران حسین بن علی @Selectedpoems