eitaa logo
اشعار برگزیده
75 دنبال‌کننده
21 عکس
3 ویدیو
1 فایل
🍁 برگی از اشعار معاصران ارتباط با ادمین ⬇️ @Akhavan_e_thaleth
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌رود سوی کجا ایل پرستوهای دریایی؟ گوش کن! انگار در راه است یک‌فصل معمّایی از شمالِ غرب، از شهریورِ دریاچه می‌کوچند با من امشب را به دیدار پلیکان‌ها نمی‌آیی؟ ماهیِ آزاد اقیانوس! می‌دانم دلت تنگ است مثل یک‌ایرانی آواره در شهری اروپایی خسته‌ام از آسمانِ طوسیِ این شهر لامذهب کاش می‌رفتیم تا بالای گنبدهای مینایی □ پیله‌ی افتاده پای برگ‌های توت باور کن! عاقبت یک روز از این روزها پروانه می‌زایی @Selectedpoems
دلتنگی دیگری رقم زد باران دیدار من و تو را به‌هم زد باران تا صبح به‌روی سر من چتر گرفت جای تو، کنار من قدم زد باران @Selectedpoems
در این همه رنگ، آنچه می‌خواهی نیست در این همه راه، غیر گمراهی نیست در شهر، خیابان به خیابان گشتم آنقدر که آگهی ست، آگاهی نیست @Selectedpoems
من به غم‌های تو محتاج‌تر از لبخندم من به این ناله به این اشک، ارادتمندم کوچه پس کوچه خیابان به خیابان همه تو قطره‌ام باز به دریای تو می‌پیوندم دائماً ذکر تو‌ را زیر لبش می‌گوید هم‌صدا با همۀ سینه‌زنان سربندم عشق دنیای عجیبی‌ ست؛ که با بودن آن از غم و سوختن و آه شدن خرسندم پای داغت همه‌ی هستی من می‌سوزد و چه خوش‌بختم اگر دانه‌ای از اسپندم «یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست با همین آیه چه خوب‌ است که بشناسندم @Selectedpoems
پس از هزار مصیبت که سربه راه شدم دوباره مضحکه‌ی خلق رو سیاه شدم دوباره عشق و همان قصه‌ای که می دانی دوباره وسوسه‌ی اولین نگاه شدم نه من پلنگ قدیمم نه کوه، کوه من است که ریشخند طمع کردنم به ماه شدم به هر دری که زدم، در سرم هوای تو بود اگر مقیم خرابات و خانقاه شدم نکش به رخ، صف مژگان که خود اگر شاهم هزار مرتبه مغلوب این سپاه شدم چرا گلایه کنم از برادران حسود؟! من از زیادی مهر پدر تباه شدم ▪️ امیدِ یک نفس آسایش از جهان دارم چقدر من سرِ پیری زیاده خواه شدم برشی از یک @Selectedpoems
گره می‌خورد اگر مویت به یال اسب‌ها در باد نسیم ترکمن‌صحرا فقط بوی تو را می‌داد تو با چشمان خونریزت اگر آشوب می‌کردی به دنبالت قشون ترکمن‌هاراه می‌افتاد خروش مادیان‌ها دشت را در خویش می‌رقصاند خروش مادیان‌ها بود و هی فریاد... هی فریاد... مسیر کوچ را گم کرده‌ام در چشم‌های تو نگاهت می‌برد این ایلیاتی را به عشق‌آباد جنون صحرا به صحرا می‌برد با خود مرا چون عشق جنون صحرا به صحرا می‌برد، تا هر چه باداباد... طنین نام تو پیچیده در آواز کولی‌ها مگر آوازهای بومی‌ام را می‌برم از یاد!؟ کنار آتش این کولیان با من شبی سر کن اگر ‌چه فال تو خاکسترم را می‌دهد بر باد @Selectedpoems
کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی درخت‌های بهشتی به پایت افتادند همان شبی که هوای انار می‌کردی فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت تمام عالمیان را دچار می‌کردی دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟ چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی! تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد شبی که پشت به این روزگار می‌کردی چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟ @Selectedpoems
جا مانده‌ام در این شب یلدا بدون تو راهم نمی‌دهند به فردا بدون تو @Selectedpoems
زمین حسینیه‌ی کوچک حسینی هاست غمش قشنگ ترین اتفاق این دنیاست به جای عالم و آدم به خویش زحمت داد کسی نخواست از او، او خودش چنین می‌خواست برای هیچ کسی آرزوی مرگ نداشت «هوالکریم» یکی از صفات این آقاست خودش تمام جهان را سوار کشتی کرد بگو به نوح که آقای ما دلش دریاست دلیر بود ولی جنگ را شروع نکرد حریف مرد نباشد، جدال بی معناست حریف آمد و جای حسین، خود را کشت حسین علت هستی، حسین روح بقاست سرش به نیزه علم شد که بعد اینهمه سال به یاد او سر عشاق تا ابد بالاست و با شهادت خود آنچنان قیامت کرد که تا قیام قیامت عزای او برپاست ازآن زمان که لباس حسین غارت شد الی الابد به تن شیعیان لباس عزاست نگو دلیل ندارد به سینه کوبیدن دلیل، سینه مجروح سید الشهداست به یاد حاجی شش‌ماهه شور باید داشت چنانکه هروله از واجبات سعی و صفاست حسین غایت دین است و عالِم شیعه اگر حسین شناس است صاحب فتواست غبار قبر بروجردی ام همانکه نوشت گل عزای لرستان به درد چشم شفاست مرید «شاخسیِ» پرشور آذری هایم خروش غیرت آنان زبانزد دنیا ست ببین چه روضه‌ی داغی ست نخل یزدی‌ها که یاد یک تن عریان میان یک صحراست جریده و کتل و چلچراغ و طوق و علم ...علم بزرگترین یادگار عاشوراست علم نماد قیام است مثل سرو، رشید علم به یاد علمدار،خوش قد و بالاست لوای زاده‌ی مرجانه سرنگون گردید ولی هنوز علم مثل کوه پا برجاست @Selectedpoems
پرواز هرچند کوتاه، یک لذت بی بدیل است درکی ندارند از عشق، پروانه‌های خمیری @Selectedpoems
دوباره می‌رسد از راه، نغمه‌خوان، اتوبوس پر است از هیجان مسافران، اتوبوس تمام پنجره‌هایش ستاره دارد و ماه شبانه آمده انگار از آسمان، اتوبوس! برای دیدن رؤیای جاده‌ها دارد؛ دوتا چراغ، دوتا چشم مهربان، اتوبوس تمام مردم این شهر نیز می‌گویند؛ همیشه داشته لبخند بر دهان، اتوبوس غروب، پلک به هم می‌گذارد و آرام؛ به خواب می‌رود از دیدنِ جهان، اتوبوس و از تصور یک خواب، اشک می‌ریزد و سرفه می‌کند و می‌خورد تکان، اتوبوس که پیر می شوم و جَرثقیل می خورَدم و لاشه ای لب جاده ست، بعد از آن، اتوبوس... سپیده چشم که وا می‌کند، هوا سرد است؛ و می‌شود پی پروانه‌ها روان، اتوبوس چراغ‌های خطر را ندید، یک لحظه؛ و پرت شد ته یک دره ناگهان اتوبوس و زیر یک پل متروک، با تنی خزه‌پوش شده ست لانه برای پرندگان، اتوبوس @Selectedpoems
قرار نیست که با مرگ خود تمام شویم جهان دری ست که درهای دیگری دارد @Selectedpoems
غمی نو مرزهای شادی ام را جا به جا کرده ببین این عشق تاریخی چه با جغرافیا کرده @Selectedpoems
می‌توانم به هوایت بزنم قید هوا را می‌توانم نفسی باشم و در سینه بمانم @Selectedpoems
رد می‌کنی شاید پس از زنگ دبستان طفل کلاس اولی را از خیابان شاید که دلداری دهی راننده‌ای را وقتی شکایت می‌کند از راهبندان می‌آوری تا کوپه کیف مادری را که ناتوان راهی شده سوی خراسان شاید صدامان کرده‌ای با نام کوچک در غربت یک‌ریز شهری نامسلمان شاید تو را یک صبح جمعه دیده باشیم که چای می‌ریزی برای ندبه‌خوانان گاهی می‌اندیشم در این سرما کجایی؟ شاید کنار آتش یک مرد چوپان شاید تو را هر جای دنیا دیده باشیم در زیر باران...زیر باران... زیر باران... @Selectedpoems
هرکجای خاک من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است ایران حسین بن علی @Selectedpoems
از همه دلسردم اما در دلم با یاد تو آتشی دارم که تا روز مبادا روشن است @Selectedpoems