خاطره ای از شهید بی سر #مدافع حرم
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🌿تو روضهها #اشک امانش نمیداد، عاشق #مناجات و #روضه بود.
گاهی اوقات حتی آهنگ زنگ موبایلش هم صدای حاج منصور و روضه حضرت رقیه بود.
من در تمام عمرم کسی رو به اندازه سید #عاشق اهل بیت ندیدم.
🍃خودم چندین مرتبه دیده بودم که در عزاداری #بی_هوش شد، چند بارش رو من براش روضه خوندم.
🌹 رفتیم اروند کنار، اونجا آب رو که میدیدیدم، دلهامون هوای روضه میکرد.
اون هم #روضه_مادر😭.
🌸🌹 سید گفت: شیخ بریم یه گوشه برای من روضه حضرت زهرا(س) بخون، اینجا عملیات با رمز مقدس یا فاطمه زهرا(س) بوده.
بریم به عشق شهدا توسل داشته باشیم.
🌸رفتیم گوشهای نشستیم.
آب بود و #غربت #اروند.
هنوز هم بوی #شهدا رو براحتی میشد از اون فضای معنوی حس کرد.
بسم الله گفتم و روضه رو شروع کردم.
روضه به اوج خودش که رسید سید از خود #بیخود شد. حال خیلی منقلبی داشت.
مثل عادت همیشگی که من دیده بودم، تو روضه دستش رو میگذاشت روی #قلبش.
آنجا هم داد میزد و میگفت: آخ #مادر_جان... خیلی جان سوز ناله میزد.
مثل #مار_گزیدهها به دور خودش میپیچید.
کمکم بیحال شد و افتاد. من #روضه رو قطع کردم. سرش رو گذاشتم روی زانوهام مقداری از #آب اروند روی صورتش #پاشیدم تا کمی حالش بهتر شد
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
#به_روایت_دوست_شهید
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺🍂
🌺
خاطره ای از شهید بی سر #مدافع حرم
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
روايات زيادي در خصوص خريد کفن قبل از مرگ آمده است.
از جمله امام صادق (ع) ميفرمايند: هر کس کفنش را در خانه اش داشته باشد، نام او جزو #غافلان نوشته نميشود. هر گاه بدان نگاه کند ثواب و پاداش خواهد داشت.
يک بار رفته بودم مشهد مقدس.
بنا بر توصيه بزرگان از اونجا يک کفن تهيه کردم. بردم حرم مطهر آقا علي ابن موسي الرضا(ع)و کفن رو متبرکش کردم. تو جمعي نشسته بوديم صحبت که شد من گفتم: سيد جان من براي خودم يک کفن از مشهد تهيه کرده ام سيد نگاه عجيبي به من انداخت و گفت: شيخ، مگه ما قراره با مرگ از اين دنيا بريم که کفن احتياج داشته باشيم؟!!
مگه خود شماها به ما ياد نداديد که #شهيد غسل و کفن نداره؟! ما بايد با #شهادت از دنيا بريم که احتياجي به کفن نباشه.
اينقدر اين حرفش رو قرص و محکم گفت که مو بر بدنم راست شد!! حسابي از خودم خجالت کشيدم. سيد کجا بود و ما کجا بوديم؟!
#برگرفته_از_کتاب_مهمان_شام
#گروه_نشر_شهید_ابراهیم_هادی
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
﷽
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
#شهید_مدافع_حرم
#راوی_خواهر_شهید
🌷 عادت خیلی خوبی داشت معمولا برای هر کار خیری که می خواست انجام بده دو رکعت نماز می خوند.
با این کارش می خواست اثر وضعی روی مخاطب و کارهاش بزاره و همین طور هم می شد. 👌
من برای ازدواجم خیلی سخت گیر بودم
🌷 دوست نداشتم از کانون پر مهر خانواده و سایه پدر و مادر جدا بشم.
تا اینکه یکی از دوستان سید میلاد به خواستگاریم اومد.
هر چقدر با هام صحبت کرد مجاب نشدم. ☺️
تا اینکه یه روز اومد خونه ، آستیناشو بالا زد و رفت وضو گرفت سجاده اش رو پهن کد و الله اکبر گویان مشغول نماز شد.
🌷 دو رکعت نماز خوند نمی دونم چه نمازی خوند و به چه نیتی خوند اما حال عجیبی داشت.
بعد از اینکه نمازش تموم شد اومد نشست کنارم. 😇
خیلی با محبت شروع به صحبت کردن کرد، از علاقش به من گفت و اینکه من رو چقدر دوست داره و ...
کم کم دیدم چشماش پر از اشک شد.همینطور که داشت باهام صحبت می کرد از چشماش اشک میومد.😢
🌷 سید بامن که خواهرش بودم خیلی با محبت صحبت کرد و الحمدالله خیلی زود این مشکل حل شد.
نفس سید حق بود ... نسبت به خانواده خیلی با عاطفه بود. 😍✌️
در مراسم ازدواج من خیلی گریه کرد.
با اینکه ممکنه خیلی از هم سن و سال های میلاد از روی حیا و غرور و ... هیچوقت اینکار رو انجام ندن.
🌷 اما سید قلبش مثل آینه صاف صاف بود.
هنر تمامی شهدا و سید میلاد این بود که با این همه عاطفه از خانواده دل کندند و رفتنند... 👊
✍ برگرفته از کتاب : مهمان شام
#دو_رکعت_نماز_عشق
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
﷽
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
#شهید_مدافع_حرم
#راوی_خواهر_شهید
🌷 عادت خیلی خوبی داشت معمولا برای هر کار خیری که می خواست انجام بده دو رکعت نماز می خوند.
با این کارش می خواست اثر وضعی روی مخاطب و کارهاش بزاره و همین طور هم می شد. 👌
من برای ازدواجم خیلی سخت گیر بودم
🌷 دوست نداشتم از کانون پر مهر خانواده و سایه پدر و مادر جدا بشم.
تا اینکه یکی از دوستان سید میلاد به خواستگاریم اومد.
هر چقدر با هام صحبت کرد مجاب نشدم. ☺️
تا اینکه یه روز اومد خونه ، آستیناشو بالا زد و رفت وضو گرفت سجاده اش رو پهن کد و الله اکبر گویان مشغول نماز شد.
🌷 دو رکعت نماز خوند نمی دونم چه نمازی خوند و به چه نیتی خوند اما حال عجیبی داشت.
بعد از اینکه نمازش تموم شد اومد نشست کنارم. 😇
خیلی با محبت شروع به صحبت کردن کرد، از علاقش به من گفت و اینکه من رو چقدر دوست داره و ...
کم کم دیدم چشماش پر از اشک شد.همینطور که داشت باهام صحبت می کرد از چشماش اشک میومد.😢
🌷 سید بامن که خواهرش بودم خیلی با محبت صحبت کرد و الحمدالله خیلی زود این مشکل حل شد.
نفس سید حق بود ... نسبت به خانواده خیلی با عاطفه بود. 😍✌️
در مراسم ازدواج من خیلی گریه کرد.
با اینکه ممکنه خیلی از هم سن و سال های میلاد از روی حیا و غرور و ... هیچوقت اینکار رو انجام ندن.
🌷 اما سید قلبش مثل آینه صاف صاف بود.
هنر تمامی شهدا و سید میلاد این بود که با این همه عاطفه از خانواده دل کندند و رفتنند... 👊
✍ برگرفته از کتاب : مهمان شام
#دو_رکعت_نماز_عشق
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7