#همراه_با_کاروان
_سخنان امام در شب عاشورا
برگرفته از کتاب #مقتل_الحسین
نوشته علامه عسکری (ره)
#کتاب
#مقتل_الحسین
#علامه_عسکری
@Serat0 | صِراط
🔺شرح حال شب عاشورا :(۱)
حسین مهلت میخواهد....
راوی نقل میکند که عباس (ع) به پیشنهاد عمر بن سعد، نزد ام آمد و حسین عالم به او فرمود: «نزد آنها برگرد و اگر حسین توانستی اقدام آنها را تا فردا به تأخیر بینداز و امشب را از ما دورشان کن تا شاید این شب را برای پروردگارمان نماز برپا داریم و او را بخوانیم و استغفارش کنیم که خود میداند من نماز خواندن برای،او تلاوت قرآن دعای بسیار و استغفارش را خیلی دوست دارم عباس عام بازگشت و به آنها گفت ای ،قوم ابا عبدالله از شما می خواهد که امشب را بازگردید تا درباره ی این موضوع بحث و بررسی کند؛ زیرا هیچگونه گفت وگوی از پیش تعیین شده ای بین شما و او در این باره انجام نشده است. فردا که شد، إن شاء الله با هم دیدار میکنیم و آنچه را که میخواهید و پیشنهاد میکنید طلبید انجام میدهیم ،یا نمی پسندیم و همان کاری را که مینمیپسندیم و رد میکنیم.
هدف عباس آن بود که دشمن را در آن شب باز گرداند تا امام اسلام به کارهای خود بپردازد و سفارشهای لازم را به خانواده ی خویش بفرماید.
خلاصه، عباس عالم خواسته ی امام ام را بیان داشت و عمر بن سعد :گفت ای ،شمر نظر تو چیست؟ شمر گفت: «هر چه توبگویی چون فرمانده تویی و رأی رأی توست عمر :گفت تصمیم گرفته ام که فرمانده نباشم.» سپس رو به سوی مردم کرد و گفت نظر شما چیست؟ عمروبن حجّاج :گفت سبحان الله به خدا قسم اگر آنها از اهل دیلم بودند و این خواسته را از تو داشتند، شایسته بود که خواسته شان را بپذیری و قیس بن اشعث :گفت «خواسته ی : آنها را بپذیر که به جانم ،قسم صبح با تو میجنگند عمر بن سعد :گفت: «به خدا قسم اگر میدانستم که چنین کاری میکنند همین امشب هم مهلتشان نمیدادم از علی بن الحسین یا روایت شده است که گفت فرستاده ای از سوى عمر بن سعد نزد ما آمد و گفت: «ما تا فردا مهلتتان دادیم اگر تسلیم شدید شما را به نزد امیر عبیدالله بن زیاد میفرستیم؛ و اگر نپذیرفتید رهایتان نمیکنیم .
📗مقتل الحسین ،علامه عسکری، ص ۱۱۱، ۱۱۲
#همراه_با_کاروان
#کتاب
#مقتل_الحسین
#علامه_عسکری
✅@Serat1357talabe | صراط
🔺شرح حال شب عاشورا: (۲)
⭕️سخنان امام در شب عاشورا
از علی بن الحسين نقل شده است که پس از بازگشت عمر بن سعد، نزدیک غروب امام یارانش را جمع کرد و من که در حال بیماری بودم نزدیک رفتم و شنیدم که به آنان می فرمود:
«خدای تبارک و تعالی را با برترین ستایشها می ستایم و در حال راحتی و سختی سپاس میگویم خداوندا تو را حمد میکنم که ما را با نبوت گرامی داشتی و با قرآن آشنا کردی و در دین فقیه گرداندی و برای ما گوش و چشم و قلب قرار دادی و ما را از مشرکان قرار ندادی اما بعد، من یارانی برتر و نیکوکارتر از یاران خود و اهل بیتی بهتر و همراه تر از اهل بیت خود نمیشناسم. خدا از سوی من به همگی
شما پاداش خیر دهد.
آگاه باشید من یقین دارم که آنچه امروز از این دشمنان دیدیم فردا عملی خواهند کرد. لذا مـن بـرای شما تدبیری اندیشیده ام؛ همگی شما آزاد و رها بروید که پیمانی از من به عهده ندارید این شب شما را فرا گرفته است آن را مرکب خویش سازید و هر یک از مردان شما دست مردی از اهل بیت مرا بگیرد سپس در صحراها و شهرهای خود پراکنده شوید تا خداوند گشایش دهد؛ زیرا این قوم تنها من را میخواهند و اگر مرا بکشند، شاید که از غیر من دست بردارند.
📗مقتل الحسین ، علامه عسکری، ص ۱۱۲ . ۱۱۳
#همراه_با_کاروان
#کتاب
#مقتل_الحسین
#علامه_عسکری
✅@Serat1357talabe | صراط