eitaa logo
علی بختیاری | صراط۱۳۵۷
825 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
379 ویدیو
63 فایل
▫️ته تغاری اهل کتاب ▫️قائل به خمینیسم و خامنه ایسم سیاسی 🔸️صراط ۱۳۵۷ | چند رسانه ای دین و مطالعات فرهنگی 🔸️ | مداد الفضلا ⭕نشر محتوا بدون لینک جایز نمی‌باشد 🔺گرد آوری محتوای تبلیغی صراط 👇👇👇 @mohtavatablighSerat
مشاهده در ایتا
دانلود
علی بختیاری | صراط۱۳۵۷
● "راهی که طی شد"... ■ قسمت پنجم : اعزام به منطقه ی تبلیغ ... 🔺پس از مدتی استراحت کردن ، نوبت، نوبت
"راهی که طی شد" ■ قسمت ششم : "در کلاهو روز اول" (۱) 🔺لباس را پوشیدیم با "بسم الله الرحمن الرحیم" ، همه در لباس طلبگی جور دیگری شده بودند ، بار دومی بود که ملبس میشدم ، اما اینبار خیلی تفاوت می‌کرد گویی برایم دیگر تفاوتی نمی‌کرد و برایم عادی شده بود که لباس میپوشیدم و آن بخاطر تجربیات تبلیغی قبل از این تبلیغ است که بنده الحمدلله این چهارمین مرتبه ای تبلیغ بنده بود، و این نکته را می‌رساند که "تعدد تجربیات تبلیغی" چقدر می‌تواند اثر گذار باشد و مسیر طلبه را در ارتباط با اجتماع هموار میکند ... 🔺وسیله ی رفت و آمد ما "یک عدد کاپرا بود" که ماشین مخصوص کمیته بود ، وراننده ی آن کسی نبود جزء "حاج حسن" که رانندگی بولدزر ، خاور ، و... را در کارنامه ی خود دارد . 🔺هوا کم کم در حال تاریک شدن بود و غروب آفتاب در حال رخ دادن بود و بایدسریع روستای های محل تبلیغ می‌رسیدیم،پس از مدتی همگی سوار در کاپرا شدیم و به سوی مناطق تبلیغی سفر کردیم.اول سفر خیلی آرام وخیلی جاده خوب بود ولی رفته رفته جاده خاکی شد ک مسیر صعب العبور، درکلاهو جزو آخرین روستا های درمسیر بود ، هرچه جلو میرفتیم خاک بیشتر می‌شد، جاده کوهستانی تر و همین مسئله همچنان ادامه داشت ... 🔺تک به تک و نفر به نفر از دوستان در هر روستایی که بودند وقتی می‌رسیدیم پیاده می‌شدند.کمی مانده به اذان که به مقصد رسیدیم،آری، اسم آن بود روستای درکلاهو ، وقتی وارد فضای روستای درکلاهو شدم دیدم که متاسفانه این روستا مسجد نوساز دارد و مسجد هنوز تکمیل نشده بود،واینکه نماز زا اهالی درکلاهو در حسینیه می‌خواندند، در کلاهو دو حسینیه دارد ،یکی حسینیه جدید و یکی حسینیه قدیم،ومن و آقای حسنی برنامه ای که چیده شده بود درحسنیه ی قدیم بود که پانصد متر با حسینیه ی جدید فاصله داشت ... ادامه دارد ... علی بختیاری 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد @Serat1357talabe | صراط
علی بختیاری | صراط۱۳۵۷
● "راهی که طی شد" ■ قسمت ششم : "در کلاهو روز اول" (۱) 🔺لباس را پوشیدیم با "بسم الله الرحمن الرحیم"
"راهی که طی شد"... ادامه قسمت ششم : "در کلاهو روز اول (۲)"رسم ادب ... 🔺وقتی می‌خواستیم وارد حسینیه بشویم دیدم در حسینیه را رنگ تازه زده بودند ،بچه ها را دیدم که به احترامی که عزای امام حسین دارند اول در حسینیه را میبوسیدند وسپس وارد حسینه می‌شدند، ،که این مسئله بزرگی آنها می‌رساند نه کوچکی آنها را ، آنها سن‌شان کم است لیکن دلهایشان بزرگ است و حسین ( علیه السلام ) را طور دیگری معنا می‌کنند، این ها همه ازبزرگی آنهاست نه کوچکی آنها ... ● "شروع مراسم و ابر بحران" ! .... 🔺پس از وارد شدن به حسینیه مراسم ها هم شروع شد ، هوا گرم و رطوبت در و دیوار حسینیه را به خود گرفته بود . 🔺به بالای سرم نگاه کردم و به "حاجقا گوهری" (مبلغ حسینیه جدید درکلاهو ) یک اشاره ای کردم که به بالای سرش نگاهی بکند ، به او گفتم امشب بیشتر از مستمعین جلسه این عنکبوت ها هستند که بالای سرمان به میزبانی ما آمدند 😂، اول کمی خندید و بعد از کمی فاصله گفت این هایی که در سقف ما حضور دارند عنکبوت نیست ، "روتیل " است ... 🔺اولش باور نکردم ولی واقعیت بود ، بعد از آن بود که هردقیقه یا هر ثانیه به اندازه چند ساعت برایم می‌گذشت... روتیل نیش نمی‌زند بلکه یک گزیدگی دردناک دارد و این گزیدگی از لحاظ تماس با آن منتقل می‌شود نه اینکه گزیدگی را منتقل کند، وبه خاطر همین "روتیل" بتواند گزیدگی خود را منتقل کند از بالای سقف یا بلندی به طور ناخود آگاه به زمین خود را می اندازد تا بتواند تماسی را با انسان و یا هرچیزی برقرار کند . بخاطر همین مسئله دائم دلهره این را داشتم که مستمعین جلسه که بیشتر بچه ها بودند در معرض روتیل قرار بگیرند ، ولی این مسئله بیشتر خود بنده را رنجش میداد نه بچه ها را 😂 . 🔺در همین لحظه بود که دیدم تعدادی از همان روتیل ها به زمین افتادند و همان بچه هایی که بنده غصه ی آنها را میخوردم ، همان ها با آنها بازی می‌کردند و با آنها خو گرفته بودند ، بچه ی روستا همین است ، با محیط خود خو گرفته است ، رفیق شده است وهمین مسئله باعث شده که زندگی برای روستایی ها از این جهت ساده باشد .... 🔺جلسه تمام شد و در حال آماده شدن برای برگشت به سمت مقر اسکان یعنی خمینی شهر ، مجتمع فرهنگی هنری خمینی بودیم ، این داستان مرا یاد حاج عبد الله انداخت که در این مناطق صعب العبور، هوای گرم و شرجی و... چگونه صبری در برابر این گونه سختی ها داشته است ؟ ، این داستانی که گفته شد روایتی از رویارویی ما در مقابل جناب "روتیل" بود ، به یاد دارم که از جهادی هایی که با حاج عبد الله بودند نقل می‌کردند و می‌گفتند حاج عبد الله در این منطقه جناب "مالاریا" حاج عبد الله عزیز را نزدیک به ۱۱ مرتبه مورد عنایت قرار داده بود و عوارض همین گزیدگی ها بود که در مرگ او تاثیر گذاشته بود .... علی بختیاری 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد @Serat1357talabe | صراط