eitaa logo
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
397 دنبال‌کننده
765 عکس
308 ویدیو
46 فایل
▫️ته تغاری اهل کتاب ▫️قائل به خمینیسم و خامنه ایسم سیاسی 🔸️سردبیر صراط ۱۳۵۷ | چند رسانه ای دین و مطالعات فرهنگی 🔸️عضو کانون نویسندگان حوزوی | مداد الفضلا 🔺گرد آوری محتوای تبلیغی صراط 👇👇👇 @mohtavatablighSerat
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
● راهی که طی شد .... ■قسمت سوم : خمینی شهر و حال وهوای آن 🔺پس از ساعتها پی نمودن مسیر الحمد لله ب
روایت بیست و هشتم ⭕️مجموعه عکس های خمینی شهر ... از نمای کلی خمینی شهر تا مسجد ، گلزار شهدا ، باغ و.... ✅@Serat1357talabe | صراط
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
● راهی که طی شد .... ■قسمت سوم : خمینی شهر و حال وهوای آن 🔺پس از ساعتها پی نمودن مسیر الحمد لله ب
روایت بیست و نهم درخت نخل و سرو ی که حاج عبد الله برای اولین بار در خمینی شهر کاشت تا بفهماند در خاک بشاگرد می‌شود چیزی کاشت ... ✅@Serat1357talabe | صراط
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
● راهی که طی شد .... ■قسمت سوم : خمینی شهر و حال وهوای آن 🔺پس از ساعتها پی نمودن مسیر الحمد لله ب
● "راهی که طی شد" ...قسمت چهارم : روز اول 🔺در اسکان ، استراحتی کوتاه کردیم و پس از آن مقرر شد که فضای داخلی محل اسکان کمی مرتب و حال و هوای محرم را داشته باشد . حاج‌آقای استاد حسینی به بنده فرمودند که بروم مداحی در بلندگوی دستی بگذارم تا کمی حال وهوا عوض شود .. 🔺یادم هست زمینه شب دوم‌ هیئت ریحانه الحسین در محرم ۹۲ گذاشته بودم ، به اذعان برخی از دوستان کمی خواب آور بود 😉، دیگر نوبت، نوبتِ حاجقای ذوالفقاری بود که به میدان آمد و نوای "حسین مولا" جناب حسین طاهری را در دل محل اسکان پیچاند .... ، با خود گفتم خوب شد آنچه مورد سلیقه خود بود را برای بچه ها نگذاشتم یعنی حضرت "حاج منصور" ، "جناب میرزا" و "حاج مهدی" ، و ءاِلاّ ...😂 🔺بعد از آن ، همه یاعلی گفتند و هرکسی به گونه ای مشغول شده بود ، قرار شده بود که بخشی از محل اسکان بشود حسینیه ی محل اسکان و محل تجمع هر روز ی ما در آن ... 🔺عده ای از بچه ها مشغول چنین کاری شده بودند و عده ای دیگر نیز مشغول بریدن کتیبه های تهیه شده برای محل تبلیغ بودند . 🔺حال و هوای محل اسکان مثل شب اول محرم بود و همه به گونه ای درگیر آماده کردن خود برای آن بودند ... علی بختیاری 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد @Serat1357talabe | صراط
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
● "راهی که طی شد" ... ■قسمت چهارم : روز اول 🔺در اسکان ، استراحتی کوتاه کردیم و پس از آن مقرر شد ک
"راهی که طی شد"...قسمت پنجم : اعزام به منطقه ی تبلیغ ... 🔺پس از مدتی استراحت کردن ، نوبت، نوبتِ شُور کردن سر انتخاب شدن محل تبلیغ بود، در بشاگرد گروه ۳۵ نفره ی ما حدود ۱۵ روستای محروم وبعضا صعب العبور بشاگرد را برای تبلیغ پیش بینی کرده بود، از جمله روستا ها : بهتیش ، خمینی شهر ، کهناب بالا و پایین ، در کلاهو ، پوسمن ،گازُم بَز و.... 🔺طبق اعلامی که به ما کردند قرعه ما به نام ما روستای "درکلاهو" بود ، روستایی محروم و از جمله روستا هایی بود که مسافتش با خمینی شهر که محل اسکانمان بود بیشتر بود . 🔺درکلاهو نزدیک امامزاده ای است به نام "امامزاده نجم الدین" ، امامزاده نجم الدین محل تجمعی بشاگردی ها در سال در آنجا بود و همین مسئله موجب شده بود که وقتی حاج عبدالله وارد منطقه بشاگرد شد ، بدنبال محل "تجمع" بشاگردی ها می‌گشت،و چه بهتر است اینکه حاج عبد الله در این مکان با اهالی بشاگرد صحبت های خودش را بزند و در اوایل سال ۶۰ که به این منطقه حضور یافت و وسخنان اساسی اش را درجمع اهالی بشاگرد گفت: 🔺«ما به خاطر تأکید و دستور حضرت امام خمینی به اینجا آمده ایم. تمام مشکلات شما به خاطر ظلم و فساد رژیم طاغوت و شاههای ظالم قدیم است که همه فقط به فکر خوش گذرانی و عیش و نوش خودشان بودند و هیچ توجهی به مناطق دورافتاده و محروم مثل بشاگرد نداشتند. اما انقلاب به دست خود مردم مستضعف پیروز شد و ان شاء الله "با کمک خود شما این وضع عوض میشود" (تاخمینی شهر ص ۷۳۹) 🔺همراه بنده در روستای در کلاهو کسی نبود جز حاجقا محسن حسنی ، فردی خوش رو و خوش سفر ، که همان روز عازم درکلاهو شدیم .... 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد @Serat1357talabe | صراط
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
● "راهی که طی شد"... ■ قسمت پنجم : اعزام به منطقه ی تبلیغ ... 🔺پس از مدتی استراحت کردن ، نوبت، نوبت
روایت سی و یکم ⭕️حضور حاج عبد الله در تجمع مردم بشاگرد در روستای درکلاهو ، امامزاده نجم الدین ... 📗صفحه ۷۳۹ کتاب تاخمینی شهر ✅@Serat1357talabe | صراط
اختتامیه ی ششمین دوره اسلام ناب کرج ، اردوگاه شهید حقانی مرداد ۱۴۰۳ ✅@Serat1357talabe | صراط
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
● "راهی که طی شد"... ■ قسمت پنجم : اعزام به منطقه ی تبلیغ ... 🔺پس از مدتی استراحت کردن ، نوبت، نوبت
"راهی که طی شد" ■ قسمت ششم : "در کلاهو روز اول" (۱) 🔺لباس را پوشیدیم با "بسم الله الرحمن الرحیم" ، همه در لباس طلبگی جور دیگری شده بودند ، بار دومی بود که ملبس میشدم ، اما اینبار خیلی تفاوت می‌کرد گویی برایم دیگر تفاوتی نمی‌کرد و برایم عادی شده بود که لباس میپوشیدم و آن بخاطر تجربیات تبلیغی قبل از این تبلیغ است که بنده الحمدلله این چهارمین مرتبه ای تبلیغ بنده بود، و این نکته را می‌رساند که "تعدد تجربیات تبلیغی" چقدر می‌تواند اثر گذار باشد و مسیر طلبه را در ارتباط با اجتماع هموار میکند ... 🔺وسیله ی رفت و آمد ما "یک عدد کاپرا بود" که ماشین مخصوص کمیته بود ، وراننده ی آن کسی نبود جزء "حاج حسن" که رانندگی بولدزر ، خاور ، و... را در کارنامه ی خود دارد . 🔺هوا کم کم در حال تاریک شدن بود و غروب آفتاب در حال رخ دادن بود و بایدسریع روستای های محل تبلیغ می‌رسیدیم،پس از مدتی همگی سوار در کاپرا شدیم و به سوی مناطق تبلیغی سفر کردیم.اول سفر خیلی آرام وخیلی جاده خوب بود ولی رفته رفته جاده خاکی شد ک مسیر صعب العبور، درکلاهو جزو آخرین روستا های درمسیر بود ، هرچه جلو میرفتیم خاک بیشتر می‌شد، جاده کوهستانی تر و همین مسئله همچنان ادامه داشت ... 🔺تک به تک و نفر به نفر از دوستان در هر روستایی که بودند وقتی می‌رسیدیم پیاده می‌شدند.کمی مانده به اذان که به مقصد رسیدیم،آری، اسم آن بود روستای درکلاهو ، وقتی وارد فضای روستای درکلاهو شدم دیدم که متاسفانه این روستا مسجد نوساز دارد و مسجد هنوز تکمیل نشده بود،واینکه نماز زا اهالی درکلاهو در حسینیه می‌خواندند، در کلاهو دو حسینیه دارد ،یکی حسینیه جدید و یکی حسینیه قدیم،ومن و آقای حسنی برنامه ای که چیده شده بود درحسنیه ی قدیم بود که پانصد متر با حسینیه ی جدید فاصله داشت ... ادامه دارد ... علی بختیاری 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد @Serat1357talabe | صراط
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
● "راهی که طی شد" ■ قسمت ششم : "در کلاهو روز اول" (۱) 🔺لباس را پوشیدیم با "بسم الله الرحمن الرحیم"
"راهی که طی شد"... ادامه قسمت ششم : "در کلاهو روز اول (۲)"رسم ادب ... 🔺وقتی می‌خواستیم وارد حسینیه بشویم دیدم در حسینیه را رنگ تازه زده بودند ،بچه ها را دیدم که به احترامی که عزای امام حسین دارند اول در حسینیه را میبوسیدند وسپس وارد حسینه می‌شدند، ،که این مسئله بزرگی آنها می‌رساند نه کوچکی آنها را ، آنها سن‌شان کم است لیکن دلهایشان بزرگ است و حسین ( علیه السلام ) را طور دیگری معنا می‌کنند، این ها همه ازبزرگی آنهاست نه کوچکی آنها ... ● "شروع مراسم و ابر بحران" ! .... 🔺پس از وارد شدن به حسینیه مراسم ها هم شروع شد ، هوا گرم و رطوبت در و دیوار حسینیه را به خود گرفته بود . 🔺به بالای سرم نگاه کردم و به "حاجقا گوهری" (مبلغ حسینیه جدید درکلاهو ) یک اشاره ای کردم که به بالای سرش نگاهی بکند ، به او گفتم امشب بیشتر از مستمعین جلسه این عنکبوت ها هستند که بالای سرمان به میزبانی ما آمدند 😂، اول کمی خندید و بعد از کمی فاصله گفت این هایی که در سقف ما حضور دارند عنکبوت نیست ، "روتیل " است ... 🔺اولش باور نکردم ولی واقعیت بود ، بعد از آن بود که هردقیقه یا هر ثانیه به اندازه چند ساعت برایم می‌گذشت... روتیل نیش نمی‌زند بلکه یک گزیدگی دردناک دارد و این گزیدگی از لحاظ تماس با آن منتقل می‌شود نه اینکه گزیدگی را منتقل کند، وبه خاطر همین "روتیل" بتواند گزیدگی خود را منتقل کند از بالای سقف یا بلندی به طور ناخود آگاه به زمین خود را می اندازد تا بتواند تماسی را با انسان و یا هرچیزی برقرار کند . بخاطر همین مسئله دائم دلهره این را داشتم که مستمعین جلسه که بیشتر بچه ها بودند در معرض روتیل قرار بگیرند ، ولی این مسئله بیشتر خود بنده را رنجش میداد نه بچه ها را 😂 . 🔺در همین لحظه بود که دیدم تعدادی از همان روتیل ها به زمین افتادند و همان بچه هایی که بنده غصه ی آنها را میخوردم ، همان ها با آنها بازی می‌کردند و با آنها خو گرفته بودند ، بچه ی روستا همین است ، با محیط خود خو گرفته است ، رفیق شده است وهمین مسئله باعث شده که زندگی برای روستایی ها از این جهت ساده باشد .... 🔺جلسه تمام شد و در حال آماده شدن برای برگشت به سمت مقر اسکان یعنی خمینی شهر ، مجتمع فرهنگی هنری خمینی بودیم ، این داستان مرا یاد حاج عبد الله انداخت که در این مناطق صعب العبور، هوای گرم و شرجی و... چگونه صبری در برابر این گونه سختی ها داشته است ؟ ، این داستانی که گفته شد روایتی از رویارویی ما در مقابل جناب "روتیل" بود ، به یاد دارم که از جهادی هایی که با حاج عبد الله بودند نقل می‌کردند و می‌گفتند حاج عبد الله در این منطقه جناب "مالاریا" حاج عبد الله عزیز را نزدیک به ۱۱ مرتبه مورد عنایت قرار داده بود و عوارض همین گزیدگی ها بود که در مرگ او تاثیر گذاشته بود .... علی بختیاری 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد @Serat1357talabe | صراط
۱۳۵۷صراط | علی بختیاری
● "راهی که طی شد"... ■ ادامه قسمت ششم : "در کلاهو روز اول (۲)" ●رسم ادب ... 🔺وقتی می‌خواستیم وارد
● "راهی که طی شد " ... ■ قسمت هفتم : "در کلاهو روز دوم" 🔺امروز با مبلغ همراه جناب محسن حسنی به سمت روستای درکلاهو (نجم الدین ) حرکت کردیم و برنامه حقیر و آقا محسن عزیز این بود که بازدیدی کنیم از حسینیه ی قدیم روستای درکلاهو... 🔺حسینیه ی قدیم روستای درکلاهو از جمله ی قدیمی ترین حسینیه ها در سطح شهرستان بشاگرد است که قدمت آن به نقل اهالی روستا به دوران پدر رضا خان برمی‌گردد. 🔺ویژگی این حسینیه این است که این مکان برای جماعت اطراف این حسینه دارای تقدسی ویژه شده و ظرفیتی عظیمی برای تجمع اهالی بشاگرد به حساب می آید . 🔺مهم ترین مشکلات این حسینیه نداشتن برق و قدری دور بودن مکان این حسینیه از مکان فعلی روستا است به اندازه ی ۵۰۰ متر این مسئله باعث شده است که نبودن برق و نداشتن امکانات اولیه ی در آن حسینیه انعکاس بیشتری داشته باشد . ⭕️وقتی با اهالی کمی بیشتر پای صحبت آنها نشستیم اعظم مشکلات آنها پیدا شد و آن "به وجود آمدن روحیه ی ناتوانی و وابستگی به دیگران است" و این همان مسئله ای است که مرحوم مجاهد حاج عبدالله والی عزیز بدون هیج منتی به این منطقه آمد و آن را به گونه ای ریشه کن کرد ، لیکن رفته رفته بعد از مدت ها آن روحیه در حال بازگشت به این مسئله است و این مسئله اگر گسترش زیادی داشته باشد ، می‌توان این مسئله را به عنوان خطر جدی برای این منطقه دانست و قطعا این مسئله مشکلات اهالی شهرستان بشاگرد را بیشتر می‌کند. علی بختیاری 🗓فهرست مجموعه راهی که طی شد @Serat1357talabe | صراط