📜 اکنون میخواهم
❞ هنگامی که مشعلها سیاه بودند
و خورشیدها سیاهی میپاشیدند
همراه یک غروب
به جاده تاریکی رسیدم
و با تاریکی، به «بلوغ»
و خون عصیان در رگهای خستهام دوید
آنگاه، با پای بلند «بلوغ»
در اوج گرفتهی «عصیان»
از تاریکی گذشتم
دلم باور کرد تاریکی، تنهایی است
و تنهایی، مرگ است
اکنون می خواهم
این دلم را
این جام شکسته را
در جویبار قدس، شست و شو دهم
اکنون میخواهم این سرم را
این لالهی شکفته را
با نور سفید، آشتی دهم
اکنون می خواهم
در حِجله سپیده ابرها
با خورشید، هم نشین شوم
و به این زمین
و به این کرانه اندوه، بازگردم
تا مشعلها و خورشیدها شعلهور شوند
بهمن ۴۸
✍🏻 عینصاد
📚 #مجموعه_اشعار | ص ۸۴
#️⃣ #متن #بریده_کتاب #هنر
❋ستاره مبین، کانال تخصصی مشاوره
◣@Setare_mobin ◢
࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘