#بسیجی_لر خاطرهای است از یک پیرمرد دست فروش ترک زبان که سردار کاجی نقل میکند. این بزرگ مرد تنها فرزندش محمد که طلبه بوده قبل از آمدن او به جبهه در کردستان شهید شده و پیکرش قطعه قطعه و سوزانده شده و همسر نابینایش بدون هیچ قوم و خویشی در منزلی استیجاری در حاشیه قم تنهاست. در کربلای۵ برغم ممانعت فرماندهان به خط مقدم میرود و شهید میشود و پیکرش در معرکه میماند. سردار وقتی برای دادن خبر شهادت پیرمرد به قم میآید متوجه میشود تنها بازمانده خانواده یعنی همسر نابینای شهید و مادر شهید هم از دنیا رفته... .
کوچکترین میرزا: هر وقت نقل این خاطره میشود همه میگویند چگونه مسئولین جواب خون این خانواده را خواهند داد و من فکر میکنم من چگونه در قیامت جواب خواهم داد... .
#جواب_خدا