eitaa logo
سیاست و فرهنگ | شعبانی سارویی
1.3هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
956 فایل
🌱 کانال سیاست و فرهنگ به ارائه چالش ها و ظرفیت های دو حوزه سیاست و فرهنگ می پردازد. 🔹️ ارتباط با ادمین : @Shabaniesaroui
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺سومین ترور در بیروت! اسرائیل امروز حمله‌ای هوایی به ساختمانی در ضاحیه جنوبی بیروت پایگاه حزب‌الله انجام داده که هدف آن ترور ابراهیم عقیل فرمانده عملیات‌های ویژه حزب‌الله و طراح طرح سیطره بر الجلیل در جنگ احتمالی بوده است. هنوز حزب‌الله بیانیه رسمی درباره این حمله صادر نکرده است. همچنین گفته می‌شود که فرمانده عملیات‌های ویژه حزب‌الله در جلسه‌ای با تعدادی دیگر از فرماندهان نیروی الرضوان ‌بوده که هدف این حمله قرار گرفته است. هر چند حضور این تعداد فرمانده حزب‌الله در یک مکان‌ واحد در این وضعیت جنگی و پس از انفجار پیجرها و بی‌سیم‌ها یک اشتباه امنیتی بزرگ است، این پرسش کانونی نیز مطرح شده است که چرا از قبل ترتیبات امنیتی پیچیده‌ای برای چنین مواقعی همچون احداث تونل‌های عمیق مانند غزه در ضاحیه برای چنین نشست‌های حساسی لحاظ نشده است. حمله امروز به بیروت در بحبوحه تشدید حملات به حزب‌الله واجد دلالت‌های جدیدی است، اما در همین جنگ غزه مسبوق به سابقه بوده و در صورت صحت ترور ابراهیم عقیل سومین حادثه ترور در نوع خود در بیروت پس از ترور ابراهیم العاروری نایب رئیس حماس و فواد شکر فرمانده ارشد حزب‌الله است. از این رو، از قبل از موج جدید حملات، اسرائیل با اولین ترور در بیروت ژانویه گذشته قواعد درگیری متعارف با حزب‌الله را شکسته و با ترور دوم و سوم در صرافت تثبیت این معادله در چارچوب راهبرد جدید خود در جبهه شمالی است. تکرار ترور رهبران و فرماندهان عالی در بیروت از گستردگی شبکه نفوذ در لبنان و احتمال دستیابی اسرائیل به اطلاعات حساس امنیتی درباره مقامات و نیروهای حزب‌الله از طریق کار گذاشتن ادوات شنود و ردیابی در سیستم‌های ارتباطی حکایت دارد و نیز تاکیدی بر این است که پاسخ به دو ترور قبلی در سطحی بازدارنده برای جلوگیری از تکرار ترورها نبوده است. مساله دیگر این که در جنگ فراگیر ۲۰۰۶، اسرائیل نتوانست این تعداد فرمانده عالی حزب‌الله را ترور کند و عماد مغنیه هم دو سال بعد از آن در دمشق ترور شد، اما در جنگ غیر فراگیر کنونی چند فرمانده کلیدی را ترور کرده است و این پرسش نیز مطرح می‌شود که آیا این امر به دستیابی تل آویو به بانک اطلاعاتی مهمی از طریق همان پیجرها و بی‌سیم‌ها مرتبط است؟ به نظر می‌رسد که حزب‌الله با هدف جلوگیری از وقوع جنگ فراگیر از واکنش‌های سنگین به ترورهای قبلی پرهیز می‌کرد و در کنار سطحی از واکنش می‌خواست با تداوم فرسایشی کردن جبهه شمال برای اسرائیل و به تبع آن انباشت تدریجی دستاوردهای میدانی راهبرد خود را پیش ببرد. اما در مقابل دولت اسرائیل از یک طرف تداوم وضعیت فرسایشی بی‌سابقه در شمال را در آستانه یک سالگی برای خود به ویژه در سایه اعتراضات مستمر شهر‌ک‌نشینان کوچ کرده از شهرک‌های مرزی غیر قابل تحمل دانسته و تصویر تخلیه بخشی از مناطق شمالی بدون تغییر این معادله فرسایشی را مکمل هفتم اکتبر می‌دانست. از دیگر سو، دولت اسرائیل پس از تداوم یک‌ ساله بن‌بست در غزه و شکست مذاکرات، با درک نگرانی طرف مقابل نسبت به وقوع جنگی تمام عیار و پرهیز آن از افزایش متقابل سطح تنش و همچنین وجود فرصتی برای کسب دستاوردهای امنیتی تصمیم گرفته که تمرکز خود را به جبهه شمالی برای متوقف کردن جنگ فرسایشی حزب‌الله منتقل کند. اکنون حزب‌الله در کنار ادامه حملات فرسایشی، احتمالا خود را ناچار به پاسخ شدید به اسرائیل برای جلوگیری از تغییر تصاعدی قواعد درگیری و موازنه ببیند، اما جدا از این که با وضعیت پیش آمده تا چه اندازه چنین پاسخی هم اکنون میسر است، اما انجام آن ممکن است موجب شعله‌ور شدن همان جنگ تمام عیاری شود که حزب‌الله پاسخ‌های قبلی خود را معطوف به عدم وقوع آن تنظیم می‌کرد و اگر هم واکنشی درخور نشان داده نشود، اسرائیل جری‌تر از قبل شده و جلوتر می‌آید؛ در حالی که به گفته برخی ناظران اگر قبلا به اولین اقدام قاعده‌شکن اسرائیل در جبهه شمالی همان پاسخی که اکنون حزب‌الله بیش از هر زمانی ناچار به آن است، داده می‌شد، احتمال این که موجب جنگی گسترده شود، کمتر از امروز بود و از سوی دیگر، احتمالا اسرائیل را در حرکت به جلو به درنگ و توقف وا می‌داشت. شرایط و لحظات خطیر و حساسی است.
🔺ایران و سوریه قدیم و جدید! اکنون با پایان نظام اسد در سوریه به عنوان متحد ایران این پرسش مطرح می‌شود که این اتفاق چه تاثیری بر آینده و موقعیت منطقه‌ای تهران خواهد داشت و سوریه پسااسد چگونه سوریه‌ای خواهد بود. چنان که ورود ایران به بحران سوریه در حمایت از یک طرف ماجرا با توجه به دریافت متناقض تهران و بیشتر کشورها و ملت‌های عربی و اسلامی نسبت به آن، پیامدهای خاص خود را برای قدرت نرم ایران در منطقه داشت، در وهله اول سقوط اسد نیز ضربه‌ای به نفوذ منطقه‌ای سخت ایران و به تبع آن بلوکی وارد می‌کند که تحت عنوان «محور مقاومت» راهبری می‌کند و اکنون همزه وصل آن یعنی دمشق قطع شده است. به هر حال، ایران حضور خود در سوریه و جایگاه آن در این محور را به نوعی امری حیثیتی کرده بود و از این منظر حذف اسد پیامدهای روانی خاصی نیز در کنار دیگر تبعات ژئوپلیتیک دارد. ایران سیاست خود در سوریه و حضور در آن به ویژه در 13 سال اخیر را در چارچوب تقابل با اسرائیل و تداوم «کانال امن» ارسال سلاح برای حزب الله لبنان تعریف کرد. اما جدا از دگرگونی ژئوپلیتیک شام و قطع ارتباط زمینی محور از تهران به بغداد و دمشق و بیروت، واقعیت هم این است که سوریه با شروع جنگ داخلی و آزادی عملی که اسرائیل در آن پیدا کرد، سال‌هاست که آن جایگاه قبلی خود را نه تنها در تقابل با این رژیم از دست داده است، بلکه به پاشنه آشیلی هم برای ایران و محور در این زمینه تبدیل شد؛ به نحوی که دیگر نه مانند گذشته امکان ارسال سلاح به حزب‌الله از کانال سوریه میسر بود و نه تنها مدام کاروان‌های ارسال تسلیحات به لبنان بلکه خود حضور نظامی تهران و حزب‌الله در این کشور هدف حملات مستمر اسرائیل و بعضا آمریکا قرار می‌گرفت. در همین حال، الزامات وضعیت داخلی بحرانی سوریه و بی‌رغبتی دولت اسد و قید و بندهای روسیه امکان پاسخ به این حملات را از آنجا سلب کرده بود. این حملات ابتدا به سوله‌ها بود و جنبه صوری داشت، اما به مرور زمان رفته‌رفته نیروها و افسران بلندپایه ایرانی هدف حمله و ترور اسرائیل قرار گرفتند و کار تا بدانجا پیش رفت که حملات به امری روتینی تبدیل و موجب تغییر ادراک اسرائیل و همچنین آمریکا نسبت به ایران شد و ترور سردار سلیمانی در بغداد تا هنیه در تهران محصول تغییر این ادراک بود. همین وضعیت حضور ایران در سوریه را از لحاظ مالی و انسانی بسیار پرهزینه کرده بود و در مقابل نیز به نوعی فرصتی برای تجدید قوا و آماده شدن مخالفان برای چنین روزهایی ایجاد شد. در کنار آن نیز اسرائیل، با رصد اطلاعاتی تحرکات نیروهای ایران و حزب‌الله در سوریه توانست بانک اطلاعاتی قابل توجهی ایجاد کند که آثار آن را می‌توان در ترور رهبران و فرماندهان ارشد حزب‌الله در ابتدای جنگ لبنان دید. اما جدا از وضعیت امنیتی شکننده سوریه، پایان جنگ لبنان و تبعات آن، اولویت‌های کاری دیگری را در برابر ایران و متحد لبنانی آن برای بازسازی ضاحیه و جنوب لبنان و ساماندهی مجدد امور داخلی حزب‌الله و حفظ موقعیت آن در لبنان قرار داد که به تبع آن به نوعی تسلیح حزب از سوریه به امری ثانویه تبدیل شد و در کنار آن نیز ناامن شدن بی‌سابقه کانال زمینی سوریه به حزب‌الله لبنان و عزم اسرائیل و آمریکا برای هدف قرار دادن هر نوع تسلیحات ارسالی در راستای اجرای قطعنامه 1701 نیز به گفته‌ای باعث توجه بیشتر ایران به «بومی‌سازی تسلیحات» این حزب شده است. البته در کنار آن با توجه به ماهیت ضداسرائیلی جریان‌ اسلامگرای سوریه و نزدیکی طیفی از آن‎ها به حماس چه بسا از این کانال فرصتی برای نوعی نقش‌آفرینی تهران در این باره در آینده شکل گیرد. تداوم حملات اسرائیل به سوریه و قرار گرفتن مخالفان در موضع تقابلی با تل‌آویو می‌تواند شانس خلق این فرصت را برای ایران افزایش دهد؛ اما در مقابل نیز اولویت‌های داخلی سوریه در سایه اقتصاد ورشکسته و تشکیل نظام سیاسی جدید ممکن است سوریه جدید را و لو موقتا با پیشران ترکی به سمت دیگری سوق دهد. در همین حال اما تحولات کنونی از لبنان تا سوریه و به احتمال زیاد توقف جنگ در غزه در دو سه ماه آتی، و احتمالا سرایت اوضاع به یمن و عراق، ممکن است تهران برای عبور از این مرحله و لو موقتا به بازتعریف اولویت‌های منطقه‌ای خود و تقویت مناسبات با بازیگران دولتی سوق یابد. همچنین چه بسا این فرصت در سایه شرایط فراهم ‌شود که حکومت ایران بیشتر به تقویت جبهه داخلی خود و حل مشکلات آن و مذاکرات برای رفع تحریم‌ها متمرکز شود. البته قبل از شکل‌گیری چنین مذاکراتی نیز بعید نیست که اسرائیل با چراغ سبز آمریکا دست به اقدامی علیه برنامه هسته‌ای ایران بزند که جدا از اهداف کلان مرتبط با این برنامه، چه بسا هدف دیگر از حیز انتفاع خارج ساختن اهرم هسته‌ای ایران برای امتیازگیری در مذاکرات باشد. در یادداشت‌های بعدی بیشتر به پیامدهای تحولات سوریه می‌پردازم.
🔺کودکانی که گرسنه کشته می‌شوند! جغرافیای کوچک غزه، این روزها صحنهِ خلق فجیع‌ترین و در عین حال شرم‌آورترین مناظر آخر الزمانی سورئالی، آن هم در قرن بیست و یکم و در روزگار اوج مانور نگرش‌های انسانگرایی و حقوق بشری است! مدت سه هفته است که اسرائیل با گردنکشی و گستاخی تمام و با بی‌اعتنایی به همهِ ارزش‌های حقوقی و تمدنی، همهٔ گذرگاه‌ها را به روی مردمان گرسنه و بی‌خانمان نوار غزه بسته است و اجازهِ ورود هیچ نوع مواد غذایی و دارویی را نمی‌دهد! این در حالی است که اندک کالاهای موجود در انبارها نیز، به رغم صرفه‌جویی شدید، رو به اتمام است و گرسنگی در این منطقه، وارد مرحله بسیار خطرناک قحطی شده است؛ اما کشورها همگی در قبال رقص شوم ددمنشان و خون‌آشامان و درماندگی رقت‌انگیز و جگرسوز کودکان و زنان غزه، دچار نوعی بیهوشی و انفعال حیرت‌انگیز گشته و فقط نظاره‌گرند و جز محکومیت لفظی، هیچ فشاری بر اسرائیل برای باز کردن گذرگاه‌ها و اجازهِ ورود مواد غذایی نمی‌آورند! دیشب هم، تروئیکای اروپایی (فرانسه، آلمان و انگلیس)، بیانیهٔ شدید اللحنی در محکومیت مرحلهٔ تازهٔ یورش بر غزه و بستن گذرگاه‌ها صادر کرد، اما معطوف به اقدامی عملی نیست و در این فضای محرک سوءاستفاده، اسرائیل خیالش هم از جانب شرق و هم از غرب، بیش از هر زمانی آسوده گشته است و با افسار گسیخته و آبروی ریخته، کار خود را می‌کند! مظلومستان غزه، اکنون نه فقط قتلگاه کودکان و زنان بی‌گناه، بلکه مسلخ انسانیت و قربانگاه اخلاق، حقوق، تمدن و نمایشگاه اهریمن مجهز به فناوری نیز شده است! عمق، حجم و نوع جنایات هولناکی که باند اهریمنی راستگرایان تندرو اسرائیلی در غزه و بر ضد اهالی بی‌پناه و فروکوفتهِ آن انجام می‌دهد، در تاریخ بشر بی‌سابقه است و دشوار بتوان در دوران باستان و قرون وسطی نیز، نمونه‌ای برای آن یافت؛ چه رسد به تاریخ معاصر و عصر تمدن، توسعه و پیشرفت! کودکان، قربانیان اصلی این کشتار کور و ویرانگری بی‌نقاب و رقت‌بارند: یا همانند برگ‌های پاییزی به تاراج خزان می‌روند و پیکرهای خون‌آلود و تکه پاره‌شان در اوج مظلومیت بر زمین می‌افتد ــ چنان که در این سه روز 200 کودک خردسال قتل عام شده‌اند ــ یا یتیم و بی‌سرپرست و آواره می‌شوند و یا گرسنه، تشنه، مجروح و بیمار، ثانیه‌های زندگانی زهرگونه را در میانهٔ انواع رنج‌ها و مصیبت‌ها تجرع می‌کنند! دیدن چهره تکیده و غمبار کودکان پابرهنه غزه در جستجوی دلهره‌آور غذا و آب دل هر دردمندی را به درد می‌آورد. دیروز هم آخرین پناهگاه کودکان سرطانی نوار غزه، یعنی بیمارستان الصداقه در مرکز این منطقه آنلاین بمباران و منفجر گشت! قطع غذا و دارو از بیش از دو میلیون نفر به ویژه کودکان و زنان، بمباران بیمارستان‌ها، چاه‌های آب و چادرهای آوارگان پس از 16 ماه جنگ ویرانگر و ریختن 90 هزار تن بمب (معادل 4 بمب اتم)، از این منطقهِ بسیار کوچک، بزرگ‌ترین کشتارگاه و شکنجه‌گاه را ساخته است که ساکنان آن پس از کاربست انواع شکنجه جسمی و روحی و روانی، سرانجام با بمباران و حملات توپخانه‌ای به کشتار سپرده می‌شوند! این نسل‌کشی آشکار، در ماه رمضان شکل جدیدی به خود گرفته است و حملات و قتل‌عام‌ها غالباً یا هنگام سحری اتفاق می‌افتد یا افطار، تا اگر احیاناً تکه نانی یا اندک غذایی برای گرفتن روزه یا شکستن آن یا کم کردن آه و ناله کودکان گرسنه پیدا می‌کنند، یا جانشان ستانده شود و به شکم نرسد یا در فضای زوزهٔ هراس‌انگیز توپ‌ها و غرش موشک‌ها و انفجارها و در حالت آغشتگی به خون و باروت، مصرف شود. این سطح از توحش و محاصره، حتی در 16 ماه جنگ هم سابقه نداشت؛ اما هم اکنون با حمایت دولت ترامپ اتفاق می‌افتد و هدف از آن نیز صرفاً آزاد کردن گروگان‌ها یا فشار بر حماس برای تسلیم نیست؛ بلکه راضی کردن تندروهای فاشسیت امثال بن گویر، ابقای نتانیاهو در قدرت، به حاشیه بردن بحران‌های داخلی و در نهایت، فراری دادن غزه‌ای‌ها از این منطقه است. اما گویا ایستادگی و تحمل این همه فاجعه و گرسنگی و کشتار، برای مردم غزه آسان‌تر از جلای وطن و خروج از آن است! البته در روزهای اخیر، درخواست‌هایی در فضای مجازی عربی از حماس مطرح شده است که در واکنش به قطع غذا و دارو از ساکنان غزه، تصمیم مشابهی درباره بقیه گروگان‌های اسرائیلی که نظامی هم هستند، اتخاذ کند تا طرف اسرائیلی، مجبور به بازگشایی گذرگاه‌ها شود؛ اما حماس همچنان در مقابل این فشارها و درخواست‌ها مقاومت کرده است. حال اگر چنین تصمیمی، چه در واکنش به محاصره غذایی غزه و یا مجبور ساختن اسرائیل به توقف حملات ‌گرفته می‌شد که البته تصمیم درستی هم نیست، آیا باز جهانِ قدرت، همین گونه ساکت می‌نشست؟! گویا اگر در برخی کشورها، شهروندان درجه دوم و سوم داریم، در عرصهٔ بین‌المللی اساساً برخی ملت‌ها را انسان هم به حساب نمی‌آورند!