داستان چنارها و پاجوشها
این روزها تقابل چنار ها و پاجوش ها ، به ادبیات محاوره ای انتخابات دوازدهم بدل شده است. پاجوشها سرمست از قد کشیدن در برابر چنارها، جشن شادی به راه انداختهاند و این را پیروزی بزرگی برای خود قلمداد میکنند و به تحقیر چنارها مشغولند!
این مدعیان انقلابی، آن روی سکه رادیکالهای اصلاحطلبی هستند که بر طبل تنش و درگیری میکوبند و حیات سیاسی خود را در التهاب و هیجان جستجو میکنند. همانهایی که در دوران دوم خرداد بدنبال شکستن کاخ شیشهای سیاستمداران و انداختن نور چراغ بر تاریکخانه_اشباح بودند و هر روز در روزنامههای_زنجیرهای شان به فراخور مذاق و عطش خوانندگان افشاگری میکردند و شارلاتانیسم مطبوعاتی را تا آنجا به اوج بردند که دستور بر شورش علیه خدا دادند و خمینی را به موزهها سپردند!
این دو فرقه، دو تیغه قیچی رادیکالیسم هستند که به تدریج نور عقلانیت و تدبیر را در این سرزمین کم فروغ کرده و کشور را به وادی انحطاط خواهند کشاند!
پاجوش های درازقد بیریشه، سلبریتیهای_سیاسی هستند که با ادعای انقلابیگری و با سلاح افشاگری دل جمعیتی را میربایند! همچون سلبریتیهای_هنری دوزاری، که با سلاح اباحیگری دل جمعیت دیگری را برده اند! و در این میان این عقلانیت است که روز به روز به #قربانگاه نزدیکتر میشود و حکیمان منفعل و حاشیه نشین!
پاجوش ها هر چند زود قد کشیده و درازی قامتشان را به رخ چنارها خواهند کشید، اما دورانشان زود پایان خواهد یافت. چرا که بقای درخت به قد نیست به ریشه است و اینها ریشه در خاک عقلانیت ندارند و بر احساسگرایی و مردم_فریبی و پوپولیسم لانه کرده اند! و با اولین زمستان خواهند خشکید!
پاجوش ها میآیند و میروند، و #چنار های اصیل میمانند. همانطور که #احمدی_نژاد ها در طول یک دهه؛ متولد شدند، قد کشیدند، آفت زده شدند، از درون پوکیدند و در نهایت به مردابها پیوستند!