🍃می گویند سحرها مناجات های #عاشقانه را خدا خوب خریداری میکند♡
🍃گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک هایش میان #نمازشب را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش میشود
🍃گویا زمزمه های #استغفار های سحرگاهی اش فرشتگان را نیز بی تاب کرده بود و سفارشش را نزد #اباعبدالله کرده بودند❣
🍃اخر میدانی، شب #عاشورا همه ارباب را رها کردند اما #محمد شب عاشورا را آغاز شهادتش دانست. عهد بست، وفا کرد و چشم هایش را به روی دنیا بست و عاشقانه به سمت #اربابش روانه شد🕊
یک روز که کنارش نشسته بودم به من گفت: «معنای «حُسن مأب» در قرآن چیست»؟
گفتم: چرا؟
گفت: «دلیل سوالم را برایت میگویم، ولی
دوست ندارم تا زندهام برای کسی نقل کنی.
اگر لایق بودم و رفتم که هیچ، اگر نه تا در زمان حیاتم به کسی نگو».
گفتم: بگو رفیق چشم.
بعد ادامه داد «در سفری که به قم داشتم به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و کنار قبر آیتالله بهجت نشستم.
قرآن دستم بود و استخارهای گرفتم.
این آیه آمد «الذین آمنو و عملو الصالحات طوبی لهم و حُسن مأب»
(همان کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته بجا آوردند، خوشی و سرانجام نیک از آن آنهاست.
آیه شریفه 29 سوره رعد)».
بعد اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
«حُسن مأب» یعنی همان شهادت؟
گفتم بله رفیق، یعنی بهترین جایگاه که فقط شهدا به آن درجه میرسند».
#شهیدمحمدجاودانی🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
🍃مدتهاست طنین صدایشان آسمان در آسمان دنیا پیچیده اما آنقدر مشغول زیباییهای آن شدهایم و آنقدر صدای این شلوغی ها اوج گرفته که دیگر قادر به شنیدن صدای آنها نیستیم.
🍃شهدا را صدا زدیم. آنجا که گرهای که به کارمان افتاده بود را نتوانستیم خودمان باز کنیم؛ جواب ندادند. نه بهتر است بگویم ما لایق شنیدن آن نبودیم. شاید هم جوابشان را قبول نداشتیم. به هرحال از آن پس، دور رفاقت با آنها را خط کشیدیم. این رسم رفاقت و عاشقی نبود.
🍃بیایید از حاج محمود شیوه پیمودن این راه را بیاموزیم...
ارادت و #غیرت را با نائب امام زمان(عج) در
طول انقلاب و جنگ تجربه کرد.
در عملیاتهای مختلف شرکت کرد.
کمکم تا پایان جنگ، دوستانش از بند اسارت دنیا آزاد شدند
اما او ماند و آثاری که از این رفاقت و رشادت بر تنش جا خوش کرده بودند.
🍃بعد از آن ۸سال، خاکهای گلگون به خون شهدا را در ایران و #عراق زیر و رو کرد
تا اثری از پیکر مطهر رفقایش پیدا کند.
در یکی از همین کاوش ها در عراق بود که بیل مکانیکی به یک مین برخورد کرد.
ترکشهایش در بازو و قلبش آرام گرفتند.
🍃او پای عشقش به #خدا و شهدا ماند و پس از
قریب به سی سال، از همانجایی که خودش آن
را اتوبان شهادت نامیده بود، به جمع رفقایش پیوست.
#شهیدحاجمحمودتوکلی🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸اجری که کمتر از اجر شهادت نیست...
#استادعالی
@ShahadatNameOshagh
✍ادب فرمانده گردان
▫️دم اذان صبــح آمدم نماز بخونـم، دیـدم از دم در صدا میآد.
در رو بــاز کردم، دیدم اصغر روی پله نشسـته.
بغلش كردم و دیدم داره یخ میزنـه.
آوردمش پای بخـاری. گفتـم: ننـه، كجـا بودی؟ چـرا در نزدی؟
گفـت: نصـف شـب بـا آقاسـید آمـدم.
دیـدم شـما خـواب هسـتید؛ در نـزدم که مزاحم خـواب شـما شوم. صبر كردم تـا وقـت نمـاز كـه بیـدار شـوید، در رو بـاز كنیـد...
📚 کتاب کوچه نقاشها، برشی از زندگی شهید اصغر ارسنجانی فرمانده محبوب گردان میثم
🦋🍃🦋🍃🦋
موقع بیرون رفتن از سوله، دیدم شهید ارسنجانی روی دو تا جیب و پشت پیراهن و جیب شلوارش نوشته است «علی اصغر ارسنجانی، اعزامی از تهران».
به او گفتم «حاجی، تابلو اعلانات درست کردی!»
او هم خندید و گفت: «میدانم که برویم جلو،
برگشتی نداریم و همانجا میمانیم؛ بعدها که
بچهها آمدند برای برگرداندن جنازههایمان از این اسامی، جنازه را شناسایی کنند.»
همین هم شد.
شهید ارسنجانی و خیلی ازدوستان همرزم ما در این عملیات به شهادت رسیدند؛
و وقتی مدتها بعد بچهها برای
شناسایی و بازگرداندن پیکر شهدا به منطقه رفتند،
پیکر شهید ارسنجانی را از روی همان نام و نشانی که روی لباسش نوشته بود، شناسایی کردند.
🦋🍃🦋🍃🦋
#شهیداصغرارسنجانی🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه مدینه....
یه بقیعه....
🏴رحلت پیامبر اکرم (ص)
🏴شهادت جانسوزِ امام حسن مجتبی علیهالسلام را محضر مقدس آقا امام زمان و تمام محبین ایشان تسلیت عرض مینماییم.🏴
#امام_حسن
@ShahadatNameOshagh
هدایت شده از 💞 نماز شب 💞
https://EitaaBot.ir/counter/gdby
هدیه ما به این خاندان با ذکر صلوات ☝️
بفرمایید 🖤
علی اصغردر هنگام وداع، بلباسی را در آغوش گرفته بود و رهایش نمی کرد.
در بین خداحافظی بچه ها، وداع آن دو نفر از همه تماشایی تر بود.
دقائقی قبل از عملیات والفجر8، علی اصغر چهره ای متفکرانه به خود گرفته بود.
وقتی قایق ها بسمت فاو حرکت کردند، در میان تلاطم خروشان اروند، اصغر ناگهان ازجا برخاست و گفت:
🌸
بچه ها! سوگند به خدا من کربلا را می بینم... آقا اباعبدالله را می بینم... بچه ها بلند شوید کربلا را ببینید.
از حرفهایش بهت مان زده بود. سخنانش که تمام شد، گلوله ای آمد و درست نشست روی پیشانی اش.
آرام وسط قایق زانو زد. خشک مان زده بود.
بصورتش خیره شدم، چون قرص ماه می درخشید و خون موهایش را خضاب کرده بود.»
#شهیدعلی_اصغر_خنکدار
شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
🌹مادرش میگفت:
محمد یک هفته قبل از شهادتش رفت لباس خرید گفت: این لباس خاص، لباس شهادت است🕊️
پدرش گفت: کو شهادت کو جنگ؟
گفت: خدا بخواهد باب شهادت را باز کند میکند
یک شب محمد میگفت:
هرکه را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش دوختند🍂
گفتم خدایا چرا این حرف را میزند
گفت: مامان فکر نکن، چون در خانه ات کلاس قرآن و مراسم داری💫
و با خدا دوست هستی خدا با تو کاری نداردها!
نه هر چه به خدا نزدیکتر بشوی بلاها بیشتر است»
در مورد شهادت و حضرت زینب (س) صحبت میکرد بعد گفت: مامان من مستجاب الدعوه شدم
هر چیزی از دلم گذر میکند سریع اجابت میشود🍃
حالا نمیدانم جزو آن عدهای هستم که خدا به
فرشتهها میگوید زود دهانش را ببندید که دیگر
صدایش را نشنوم یا اینکه خدا به من لطف کرده
که هر چه از او میخواهم زود به من میدهد »
🦋🍃🦋🍃🦋
🍃محمد هر روز غسل شهادت میکرد
شب شهادتش هم غسل کرد محمد در حسینیه همیشه اول دسته میایستاد اما آن شب، آخر دسته ایستاد لحظاتی بعد در آخر دسته انفجار بمب همه را ترساند او با آسیب دیدن پهلو و سرش توسط منافقین به مقام شهادت نائل شد.
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
#شهیدمحمدمهدوی
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
🌹راوی← در اولین روزهای نبرد سخت فاو بود که سنگرش توسط گلوله توپ دشمن هدف قرار گرفت💥
پس از خارج کردن پیکرش از زیر آوار و مشاهده شکاف بزرگ جمجمه اش،، همه با او به عنوان اولین شهید از جمع دوستان وداع کردند. و او را به گروه تعاون یگان سپردند
اما اراده ی الهی چیز دیگری بود،
اینکه او با جسم مجروح بماند
و سال ها علمدار زنده ی انقلاب برای مردم دوران پس از جنگ باشد...
تقدیر چنین بود که خانواده، نوذر را در بیمارستان در کمای عمیق و پس از چند بار عمل بزرگ روی مغز ملاقات کنند
یک سال و اندی با این زخم های عمیق و هزاران درد دیگر سپری شد....
پس از سه سال یعنی حدود سال 1367، توانست دوباره راه بیفتد، اما سمت چپ بدنش فلج بود(چشم چپ، نابینا
و دست و پای چپ، فلج بود)
هیچ خاطره ای از گذشته نداشت
جز چند نفری که در دوران سه ساله ی اول مجروحیت با او همراه بودند
هیچکس را نمی شناخت
به سختی صحبت می کرد و به سرعت فراموش می کرد....
سرانجام این جانباز والامقام سال 1391 پس از سال ها رنج و مشقت
در یکی از بیمارستان های تهران به خیل عظیم یاران شهیدش پیوست🕊️
#شهیدنوذرشاهولیکوهشوری
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
#لبخند_آخر
➕شهیدانی که بعد از شهادت لبخند زدند...
ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ میکرﺩ.
ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭُﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﺵ.
ﺩﺍﺷﺖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷﻮ میزﺩ.
ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ آﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮفی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭی.
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗتی ﺑﺮﺍی ﺧﻂ مقدم ﮐُﻤﭙُﻮﺕ میفرستن،
ﻋﮑﺲ ﺭُﻭی ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﻧَﮑﻨﻦ!
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻳﻪ ﺣﺮﻑِ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﮕﻮ.
ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯی ﮔﻔﺖ: آﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭنی، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ، ﺭُﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓتاده...!
و لحظاتی بعد چشمانش را بست، لبخندی زد و شهید شد............"
✍فرازهایی از وصیتنامه شهید
▫️اگر تکه تکه هم بشوم دست از دین اسلام بر نمیدارم... بترسید از اینکه هر هفته نامه اعمال ما دو مرتبه پیش امام زمان(عج) باز میشود. نکند خدای ناکرده امام زمان(عج) از دست ما ناراحت و شرمنده شود...
شهادت: مصادف با شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
#شهید_رضا_قنبری🕊⚘
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 دعا کنید نمیرید ....
راوی : #حاج_حسین_یکتا
@ShahadatNameOshagh
سال 64 بود که محمد حسن از جبهه مرخصی اومد قم.
بهم گفت: بابا!
خیلی وقته حرم امام رضا(علیه السلام) نرفتم دلم خیلی برای آقا تنگ شده.
گفتم: حالا که اومدی مرخصی برو، گفت:نه، حضرت امام که نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است گفته جوان ها جبهه ها را پر کنند.
زیارت امام رضا(علیه السلام) برام مستحبه، اما اطاعت امر نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لازم و واجبه.
من باید برگردم جبهه؛ نمی توانم؛ ولو یک نفر، ولو یک روز و دو روز!امر امام زمین می مونه.
گفتم: خوب برو جبهه؛ و او رفت.عملیات والفجر هشت با رمز یافاطمة الزهرا (سلام الله علیها) شروع شدو محمدحسن توی عملیات به شهادت رسید.
به ما خبر دادندکه پیکر پسرتون اومده معراج شهدای اهواز ولی قابل شناسایی نیست. خودتون بیایید و شناسایی کنید.
رفتیم معراج شهدا و دو روز تمام گشتیم اما پیکر پیدا نشد.نشستم و شروع به گریه کردن کردم که یکی زد روی شونه ام
و گفت: حاج آقای ترابیان عذرخواهی می کنم،ببخشید؛ پیکرمحمدحسن اشتباهی رفته مشهد امام رضا(علیه السلام)دور ضریح آقا طواف کرده و داره برمی گرده.
گفتم: اشتباهی نرفته، او عاشق امام رضا(علیه السلام) بود.
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضاالمرتضی علیه السلام
#شهیدمحمدحسنترابیان🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤یا امام رضا ... قربون کبوترات
یه نگاهی هم بکن به زیر پات 😭
@ShahadatNameOshagh