.
اگه #افکارمنفی داری😫
و هیچی حالت رو خوب نمیکنه💔
حتما یه سر به این #کانال بزن👇👇
زیباترین کلیپ های
#انگیزشی_ و #آرامش_بخش😍
بـیـا ایـنجا ذهـنت رو آروم کن
https://eitaa.com/joinchat/746652706C0565f85118
#پیشنهاد_فوق_العاده_ویـــــــــــــژه👆👆
۲۳ اسفند
۲۴ اسفند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام برهمه شما خوبان همیشه همراه
✨قرار روزانه...
💌اللهم عجل لولیک الفرج.
هدیه به اهلبیت (ع)
سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان (عج)
امام وشهدا؛شهیدبرزگر..
۸صلوات محبت کنید...
رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج
(الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید.
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
🆔@ShahidBarzegar65
ازتبلیغات دور ازشان کانال معذوریم.
۲۴ اسفند
عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود
تاامام زمان ع را زیارت کند؛
تمام روزها روزه بود.در حال اعتکاف.
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او
شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که میگفت: ساعت ۶ بعدازظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو امام زمان [ عج ]را زیارت خواهی کرد
عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان میگشت.
میگوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان میداد،
قصد فروش آنرا داشت.
به هر مسگری نشان میداد، وزن میکرد و میگفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن میگفت: نمیشه۶ریال بخرید؟
مسگران میگفتند:
خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار میچرخید و همه همین قیمت را میدادند.
بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ریال میفروشم، خرید دارید؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟
پیرزن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخهای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال میشود
مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی،
امّا اگر اصرار داری من آنرا به ۲۵ریال میخرم!
پیرزن گفت: مرا مسخره میکنی؟!
مسگر گفت: ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود،
دعاکنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.
من که ناظر ماجرا بودم
و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند،
آنگاه تو به ۲۵ ریال میخری؟!
مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانهاش را نفروشد، من دیگ نخریدم.
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که ندایی با صدای بلند گفت:
مزد چله گرفتن و عبادت کردن توهمین است.
کسی به زیارت ما خواهد آمد
که دست افتادهای را بگیرد و بلند کند،
بعدما خود به زیارتش خواهیم آمد!
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12888
۲۴ اسفند
51.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از کرامات
#شهید_جواد_الله_کرمی رو باهم میشنویم.
امروز مهمان لین شهیدبزرگوارهستیم
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12881
۲۴ اسفند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تا به حال از شهیدان حاجت گرفته ای؟
🔸 «زیارت مشکل گشا»
🎤آیت الله مصباح یزدی
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12888
۲۴ اسفند
💫پارت (70)
جلد دوم کتاب ازقفس تاپرواز
خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷
📝بوسۀ زیرگلــــو
🌷همۀ خواهر و برادرها برای بدرقۀ محمّد در منزل مادر جمع شده بودیم پس از کمی گفت و گو لحظۀ سخت جدایی فرا رسید، لبخند از روی لب ها پر کشید و کم کم جای خودش را به اندوه چهر ه ها داد، مردها بغض را در گلو می فشردند و زنان اشک می ریختند
ولی محمّد با دستانی حنا زده، موهایش را شانه می کرد و رویمان عطرافشانی می کرد، مثل جوان داماد شده رفتار می کرد
🌷مادر با اخم گفت. تو پنج بار به جبهه رفته ای، از آن گذشته برادرانت یک در میان سنگر را خالی نگذاشته اند و به جبهه رفته اند، می شود نروی؟
محمّد گفت :مادرجان
مگه جبهه رفتن کوپنیه؟!!!!
آنها جای خود رفته اند و بنده جای خودم،
هرکس مسئول عمل خودش است
🌷همه برخاستیم که تا محمّد را چند متر بدرقه کنیم، مادر او را از زیر قرآن ردّ می کرد و داداش هم صدقه ای دور سرش چرخاند و من هم سراسیمه پارچی را از چشمۀ جلوِ در منزل پرکردم تا پشت قدمش بریزم
ولی قبل از ریختن آب مانع شد و گفت. آبجی... چرا می خواهی آب پشت قدمم بریزی؟
گفتم: داداش جان. آب پشت قدم مسافر مبارک است، می ریزم تا ان شاءالله زود به خانه برگردی.
🌷محمّد چشمانش پر از اشک شد و گفت. نریز خواهرم.....
چون هر وقت آب پشت قدمم ریخته ای برگشته ام . بس است دیگر،
من این بار دوست دارم که شهید شوم
بعد جلو آمد و پارچ آب را از دستم گرفت وقدری خوردوسلامی برامام حسین (ع)دادو گفت:آب نطلبیده مراد است
آبجی...این دفعه اجازه ندادم
چون بازگشتی در کار نیست
🌷 گریه امانم نمی داد، صورتم را بوسید. من بارها شاهد سجده های طولانی محمّد بودم و آن سجده ها در لحظۀ وداع یادم آمد و گفتم:بگذار تا سجده گاهت را ببوسم
محمّد متواضعانه سرش را پایین آورد،
با تمام وجود پیشانیش را بوسیدم و گفتم. خدا به همراهت برادر جان.
🌷محمّد لبخندی زد و گفت:
بنده روسیاه تر از این صحبت ها هستم که سجده گاهم را ببوسی، سؤالی دارم، چرا زیر گلویم را نبوسیدی؟
این بار در حالی که با صدای بلند گریه
می کردم،گفتم. جان به لبم رساندی،
چرا این سؤال جان سوز را لحظۀ آخر می پرسی؟
🌷پاسخ داد.لحظۀ وداع باید از خواهر سیّدالشهدا الگو بگیری
به خواهش برادرم زیر گلویش را بوسیدم و آن لحظه فهمیدم که حضرت زینب چه مصیبتی را تحمّل کرد و این بوسه سخت ترین بوسۀ عمرم بود.
🌷محمّد رفت ومثل امام حسین (ع) درخاک کربلا به شهادت رسید وپیکرش مدتها گمنام شدو زینب وار درفراقش سوختم وآنجا دانستم که مقصودش ازآن بوسه آخر چه بود .....
راوی: خواهرِ شهید؛ بانو مَه اَفروز برزگر
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12889
۲۴ اسفند
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قطعا تلاش کردن به تنهایی مارو به موفقیت نمی رسونه
شکرگزاری رمزی هست که
تمام انسان های موفق از اون با خبرند...
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12890
۲۴ اسفند
19.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه حدیـث کساء..🙃🤍
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12891
۲۴ اسفند
12.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هممون اینو تجربه کردیم 👌
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12892
۲۴ اسفند
🌹 شهیدی که سر بی تنش سخن گفت!
حجت الاسلام صادقی سرایانی از راویان دفاع مقدس نقل می کند:
در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد.
در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید
سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد یاحسین یاحسین سر می داد
همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند.
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود:
🌹ألسلام علی الرأس المرفوع
🌸خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم اینگونه شهید بشوم
خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود
خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام ذکر "یا حسین" بگوید.
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12893
۲۴ اسفند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ خیری به ما نمیرسه، و هیچ شری از ما دور نمیشه، الا به برکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ❤️
اللهم عجل لولیک الفرج❤️
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12894
۲۴ اسفند