eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ما و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز باش ولی فاش نشدنی تو قفس باش ولی رام نشدنی ازنقشه های بشرنترسید. "شهیدبرزگر" @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدتی بود که زیارت عاشورای لشکر تعطیل شده بود. حاج قاسم مرا دید و پرسید: پس زیارت عاشورا چه شده؟ گفتم به علت نبود مداح خوش صدا تعطیل است. حرفم را برید و گفت: این هم شد دلیل. در جبهه اسلام، عَلَم زیارت عاشورا نباید بر زمین بماند. از آن به بعد، هر وقت می آمد و می دید که لنگ مداحیم، خودش میکروفون را بر می داشت و شروع می کرد : السلام علیک یا ابا عبد الله "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹تلنگر عاشقی 🌹 بعضیام فکر میکنن این مشکی همینطوری میاد میره رو‌ تن آدما نه بابا....این رزقه ...این روزیه... این سیاه پوش شدن برای محرم حساب کتاب داره مگه هر چشمی میتونه برای حسین گریه کنه مگه هرحنجره ای میتونه ازحسین بگه مگه هر قلبی میتونه برای حسین محزون بشه لیاقت میخواد.... مگه هردستی می تونی سینه بزنه مگه هرپایی میتونه واسه ارباب قدم برداره مگه هرکسی میتونه خادم مادی ومعنوی خیمه اش بشه. سعادت میخاد.... حتی غذای تبرکی نصیب کسی میشه که آقابخواد.... پس هرچیزیوباید آقابخواد... یادمون باشه مشکی مارو مادرمون حضرت زهرا برامون میفرسته... یادمون باشه اون گردوغباری که ازجاروکشی درخونه ارباب رومون میشینه ؛ غبار گناه وبلا رو برمی داره حواسمون باشه کارایی مثل نصب پرچم؛ ظرفشویی؛ پذیرایی وتدارکات ؛جفت کردن کفش پای عزادارا ؛روزی برامون عیان میشه که فکرشم نمیکنیم این خیرازکجابه دنیا آخرتمون رسیده؟! خوش بحال کسانیکه توی این راه با جان ومال وقدمشون به مهمونای ارباب خدمت میکنند. التماس دعاازهمه شماخوبان "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای سید علی اکبر کوثری از روضه خوان‌های قدیم قم و از پیرغلام‌های مخلص اباعبدلله علیه‌السلام در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه‌خوانی تشریف می‌برند بچه‌های آن محله به رسم کودکانه خود بازی می‌کردند و به جهت تقلید از بزرگترها با چادرهای مشکی و مقنعه‌های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه کودکانه و کوچکی در عالم کودکی در گوشه‌ای از محله برای خودشان درست کرده بودند مرحوم سید علی اکبر می‌گوید بعد از اتمام جلسه آمدم از درب مسجد بیرون بیایم یکی از دختر بچه‌های محله آمد جلو و گفت آقای کوثری برای ما هم روضه می‌خوانی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کرده‌ام و چون قول دادم باید عجله کنم که تأخیری در حضورم نداشته باشم هر چه اصرار کرد توجهی نکردم تا عبای مرا گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ می‌گوید پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش با عجله رفتم تا رسیدیم حسینیه کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمی‌شدند سر خم کردم و وارد حسینیه کوچک روی خاک‌های محله نشستم و بچه‌های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام عرضه کردم اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدالله ... دو جمله روضه خواندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان دعایی کردم و آمدم بلند بشوم با عجله بروم که یکی از بچه‌ها گفت تا چای روضه را نخورید امکان ندارد بزاریم بروی رفت و در یکی از استکان‌های پلاستیکی بچه‌گانشون برایم چای ریخت چای سرد که رنگ خوبی هم نداشت با بی‌میلی و اکراه استکان را آوردم بالا و برای اینکه بچه‌ها ناراحت نشوند بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم شام عاشورا، شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته آمدم منزل و از شدت خستگی فوراً به خواب رفتم وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه کبری در عالم رؤیا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه امروز قبول نیست گفتم چرا خانوم جان!!! فرمود: نیتت خالص برای ما نبود برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم و آن روضه‌ای بود که برای آن چند تا بچه کوچک دور از ریا و خالص گوشه محله خواندی آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده‌ای داریم! گفتم جانم خانوم بفرمائید چه خطایی از من سر زده؟ حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره فرمودند: آن چای را من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ می‌گوید از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم که توجه و عنایت آنها به مجالس با اخلاص و بی‌ریاست و بعد از آن هر مجلس کوچک و بی‌بضاعتی بود قبول می‌کردم و اندک صله و پاکتی که از آنها عاید و حاصلم می‌شد برکتی فراوان داشت و برای همه گرفتاری‌ها و مخارجم کافی بود بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند ✍برگرفته از خاطرات آن مرحوم "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ناگفته‌هایی از شهادت طلبه بسیجی آرمان علی‌وردی 🔹روز گذشته یکی از دوستان شهید آرمان علی‌وردی ناگفته‌هایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفته‌هایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است. روایت ماجرا از زبان دوست شهید علی‌وردی: 🔹حالا که داریم به روز عاشورا نزدیک می‌شویم یک سری از ناگفته‌های شهادت آرمان را بهتان میگویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد آرمان را زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند. 🔹آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود‌. صدای بسیجی‌ها را می‌شنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی می‌پیچد داخل کوچه می‌بیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت می‌افتد دست این جماعت. اینها شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند. ادامه در👇
🔹یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکی‌شان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده‌. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمه‌اش شکسته بود. اما یکی دیگه‌شان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگه‌دارین. رو به آرمان میکند و همزمان که داشته فیلم میگرفته به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنه‌ای فحش بده... آرمان چیزی نمیگوید. 🔹با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او میخواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند. 🔹وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمان‌های اطراف بوده می‌آید و زیر سر آرمان بالش می‌گزارد و روی بدنش پتو می‌اندازد اما زنگ نمیزند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید. 🔹وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستایش را به تخت بسته بودن، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما می‌ماند و آخر به شهادت میرسد. 🔹تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلم‌برداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلم‌های اصلی را منتشر نمیکنید گفت که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلم‌های اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ملت ایران.... حال رقیه را خوب می فهمد.... علمداری که....بیدارماند تاخواب خوش ملتش برهم نریزد وقتی چشم گشودیم مجری با صدایی لرزان انا لله وانا الیه راجعون را درگوشمان زمزمه می کرد. ما در ساعت ۱:۲۰ متوقف شدیم. واین ازتلخ ترین زمان عمرمان بحساب می آید. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: در آن هنگام که آقا اباعبدالله عليه‏السلام به شهادت رسيدند، يک نفر از لشکر عمر سعد، شخصي را ديد که به شدت فرياد مي زند. گفتند:اي مرد! بس کن اين همه ناله و فرياد براي چيست؟ ✨آن مرد گفت: چگونه ناله و فرياد نزنم در حالي که پيغمبر خدا را مي‏بينم که ايستاده و به آسمان نظر مي‏کند و مي‏ترسم که از خدا بخواهد و در حق ما نفرين کند و هلاک شويم.  بعضي از افراد لشکر به همديگر نگاه کردند. ✨گفتند: اين مرد: ديوانه شده و سخن بيهوده مي گويد. گروهي ديگر که به آن‏ها توابين مي‏گويند از اين کلام متنبه شدند و گفتند: به خدا قسم! ستم بزرگي بر خود کرديم و به خاطر خشنودي ابن‏ زياد، سيد جوانان اهل بهشت را کشتيم، سپس در آن جا توبه کردند و عليه ابن‏ زياد جنگيدند. به امام صادق عليه‏السلام عرض شد: صاحب آن ناله چه کسي بود؟ ✨حضرت فرمودند: ما او را کسي جز جبرئيل عليه‏السلام نمي‏دانيم و اگر خداوند به او اجازه مي‏داد، فريادي مي‏زد که روح آن‏ها از بدنشان خارج مي‏شد و وارد آتش جهنم مي‏شدند؛ ولي خداوند براي اين که بر گناهانشان بيفزايد و عذابشان بيشتر شود به آنان مهلت داد. ( منتهي الامال، ج 1، ص 727. ) 🕋 اللهم عجل لولیک لولیک الفرج "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
راست‌گفتہ‌اند ؛ عالم‌ازچهارعنصر‌تشڪیل‌شده : آب،آتش،خاك‌،هوا🥀 آبۍکہ‌ازتودریغ‌ڪردند آتشی‌کہ‌درخیمہ‌گاهت‌افتاد خاڪۍکہ‌شدسجده‌گاه‌ وطبیب‌دردها وهوایی‌کہ‌عمریست‌افتاده‌دردل‌ها🍂 ترڪیب‌این‌چھارعنصر مۍشود‌:ڪربلا💔…!' "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خودم دیدم.mp3
3.03M
میون همه دلها امون ازدل زینب... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍💎آدمی اگر بهترین هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا : اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است ! اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است! اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند! اگراهل اندوختن باشد، می‌گویند بخیل است! اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرحرف است اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکاراست! و اگر نکند میگویند کافراست و بی‌دین لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید. پس آنگونه که دوست دارید. زندگی کنید ؛ مهم نیست زیستن شما چگونه قضاوت شود. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کرامتی از حضرت رقیه سلام الله علیها طی نامه‌ای در تاريخ دوم جمادی الثانی ۱۴۱۸ هجری قمری دو كرامت به دفتر انتشارات مكتب الحسين سلام الله عليها ارسال نموده و مرقوم داشته‌اند: روزی وارد حرم حضرت رقيه سلام الله عليها شدم ديدم جمعی مقابل ضريح مقدس مشغول زيارت خواندن و عزاداری می‌باشند و مداحی با اخلاص به نام حاج نيكوئی مشغول روضه خوانی است از او شنيدم كه می‌گفت: خانه‌های اطراف حرم را برای توسعه حرم مطهر خريداری می‌نمودند يكی از مالكين كه يهودی يا نصرانی بود به هيچ وجه حاضر نبود خانهٔ خود را برای توسعه حرم بفروشد خريداران حاضر شدند كه حتی به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند ولی وی حاضر به فروش نشد! بعد از مدتی زن صاحب خانه باردار شده و نزدیک وضع حمل وی می‌شود او را نزد پزشک معالج می‌برند بعد از معاينه می‌گويد: بچه و مادر ‌هر دو در معرض خطر می‌باشند و خانم بايد زير نظر ما باشد قبول كردند ‌تا درد زايمان شروع شد صاحب خانه می‌گويد: همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيه سلام الله عليها و به ايشان متوسل شدم و گفتم: اگر همسر و فرزندم را نجات دادی و شفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه‌ام را به تو تقديم می‌كنم مدتی مشغول توسل بودم ‌بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روی تخت نشسته و بچه در بغلش سالم است همسرم گفت: كجا رفتی؟ گفتم رفتم جايی كاری داشتم گفت: نه، ‌رفتی متوسل به دختر امام حسين علیه‌السلام شدی!‌ گفتم از كجا می‌دانی؟ زن جواب داد: من در همان حال زايمان كه از شدت درد گاهی بيهوش می‌شدم ديدم دختر بچه‌ای وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت: ناراحت نباش ما سلامتی تو و بچه‌ات را از خدا خواستيم فرزند شما هم پسر است سلام مرا به شوهرت برسان و بگو نامش را حسين بگذارد!‌ گفتم: شما كی هستيد؟ گفت: من رقيه دختر امام حسين هستم بعد از روضه خوانی از مداح مذكور سؤال كردم اين داستان را از كه نقل می‌كنی؟ در جواب گفت: از خادم حرم حضرت رقيه نقل می‌كنم كه خود از اهل تسنن می‌باشد و افتخار خدمتگزاری در حرم نازدانه امام حسين علیه‌السلام را دارد و پدرش نيزاز خادمين حرم حضرت رقيه بوده است. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمد حسین زیارت عاشورا را زیاد می‌خواند و قرائت آن را از کودکی ترک نمی‌کرد و در کودکی سر خواندن زیارت عاشورا بعد از نماز جماعت به امامت پدرش با خواهرش دعوا می‌کرد. از او می پرسیدم که "محمد حسین چرا زیارت عاشورا می‌خوانی؟ در جوابم گفت که "هرکس زیارت عاشورا بخواند شهید می‌شود!" من گفتم "باب شهادت دیگر بسته شده چجوری شهید می‌شوی؟" گفت که " بالاخره شهید می‌شوم" وقتی در روز عاشورا خبر شهادتش را به‌من دادند, به یاد حرفش افتادم که گفت شهید می‌شوم. او غرق زیارت عاشورا بود و همان در زیارت عاشورا حاجتش را گرفت. راوی :مادرشهید "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ✘ با امام |  یا  |   بر امام این بحران انتخابی بود که مردم کوفه باهاش روبرو شدن!   "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
🖤 قلب‌هایمان به ۱۰ دلیل مرده است 🔹اول: خدا را شناختیم ولیکن حقش را ادا نکردیم. 🔹دوم: گمان بردیم که پیامبر خدا را دوست داریم سپس سنتش را آنچنان که اومی پسندد ادا نکردیم. 🔹سوم: قرآن را قرائت کردیم ولی کامل بدان عمل نکردیم. 🔹چهارم: نعمت خدا را خوردیم ولی شکرش را بجا نیاوردیم. 🔹پنجم: گفتیم شیطان دشمن ماست ولی با او در امور توافق کردیم. 🔹ششم: گفتیم بهشت حق است ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم. 🔹هفتم: گفتیم جهنم حق است ولی از آن نگریختیم. 🔹هشتم: دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم. 🔹نهم: به عیب مردم مشغول شدیم و عیب خویش را فراموش کردیم. 🔹دهم: مردگانمان را دفن کردیم ولی عبرت نگرفتیم. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدام این حرفا رو واسه خودتون مرور کنید به آرامش برسید ‌ ‌"شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
شـمر نمازش را میخواند، روزه‌اش را هم میگرفت، آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد، و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود... معاویه و ابن‌زیاد و عمربن‌سعد هم همینطور... امافقط نیت وعملی شیطانی آنهارا جهنم نشین کرد..... آن هم دنیاطلبی..... یادمان باشد، زیارت عاشورا که میخوانیم وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش؛ لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم: نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟ چون آدمهایی هم هستند که گاه خودشان را "ارزانتر" از شمر و عمر و ابن‌زیاد میفروشند... جمله ای بس سنگین از شهید آوینی: "کربلا"به رفـــتن نیست... به شـــدن است ...! که اگر به رفـــتن بود! شمر هم "کربلایی" است! "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
سلام. بنده شهیدبرزگر رو قبل ازاینکه کانالی بنامشون افتتاح بشه می شناختم. حقیقت من یک دختر امروزی بودم که مُدگرایی هدف اصلی زندگیم شد.از آرایش؛رقص؛جمع مختلط ؛وکارای اینچنینی لذت می بردم. تا اینکه قرارشد کنکور بدم... دوست داشتم رشته مهندسی قبول بشم برای همین خیلی تلاش میکردم. یک شب خواب دیدم... یک مردجوان روبروی من نشسته بهم گفت : من شهیدمحمدعلی برزگرم چه خواسته ای دردنیاداری؟ گفتم میخام مهندسی قبول بشم. گفت:من قول میدم کمکت کنم. اماتوهم بخاطرخدا کارایی که دل حضرت زهرا روخون کرده بزارکنار.... روزبعدکمی متاثرشدم ولی رفته رفته خوابمو فراموش کردم. دانشگاه قبول شدم.رشته ای که میخاستم. یک روزهمینطورکه بادوستم ازکلاس بیرون میومدیم.دیدم یه عده چسبیدن به برد دانشگاه. باکنجکاوی ماهم سراغ برد رفتیم. قراربود۲تا اتوبوس ازدانشجوهاروببرند راهیان نور.... ناخواسته به اصراردوستم ثبت نام کردم. هفته بعدباکمال تعجب اسمم بعنوان نفر۵ مسافرا دراومد.... خلاصه بادوستم راهی شدیم. چندشب ازحضورم در جنوب کشور می گذشت. یه شب دوباره همون جوان دوسال پیش سراغم اومد.... بهم گفت:فردا ۳راهی شهادت می بینمت.... من اصلا ازبرنامه فردا اطلاعی نداشتم. عصرفرداش رسیدیم ۳راهی شهادت. دنبال اون جوان بودم .یه گوشه ای راوی یک کاروانی ازشهدا صحبت میکردکه دلم‌پیش حرفاش گیرکرد. وقتی به خودم اومدم هوا کاملا تاریک بود وهیچکس از همسفرام رو نمیدیدم.... ترسیده بودم...مدام ازآدمای اونجا سوال می پرسیدم .... ناامیدانه بادل پر شهیدروصدازدم... که ناگهان شهیدرو باچشمای خودم توی بیداری در دل تاریکی دیدم.... سلام خواهرم.... تا خواستم گله کنم.... گفت:نترس تازه خودت روپیداکردی... ازفردا یه آدم دیگه ای میشی... گفتم:میشه منوبه کاروانم برسونی... گفت:واسه همین اومدم...گفتم که میام... پشت سرشهیدقدم برمیداشتم تارسیدم به اتوبوسای خودمون... شناختم کاروان خودم بود... بچه ها هنوزحرکت نکرده بودند. برگشتم وتا خواستم ازشهید خداحافظی کنم... هیچکسوندیدم.... همه اون اطرافو گشتم ...ولی شهید رفته بود. رسیدیم پادگان... شب که همه خوابیدن... لاک ناخنهامو ؛آرایشموپاک کردم . وضوگرفتم نمازخوندم...توبه کردم...که آرایشمو؛رقصمو؛گذشتمو برای همیشه بزارم کنار... فردای اون شب همه مات رفتارم بودند. وقتی به خونه برگشتم... تصمیم گرفتم حجابموکامل کنم... برای همین بامادرم رفتیم ویک چادرمشکی خریدم.... اوایل برام سخت بود... همه دوستای قدیممو ازدست دادم... ولی درعوض خدا دوستان جدیدبهتری مثل شهدا؛بچه های بسیج رو برام جایگزین کرد.... انتخابی که نه تنها ازش پشیمون نیستم که باعث رشدفردی واجتماعی خودم میدونم... واین تغییر و اعتبار رو مدیون شهیدم. این جریان مربوط به قبل کروناست. دوستان معجزات شهید؛تحقیق شده درکانال نوشته میشه... وگرنه ماهی چندین اعجاز وخواب ارسال میشه برامون..که مابعداز حصول اطمینان جریان رومی نویسیم. ماازوضعیت ظاهری گذشته وحال این دوستمون کاملا اطلاع داریم. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65