eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
14.1هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
8.6هزار ویدیو
2 فایل
صاحبِ کتاب از قفس تا پرواز(شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 تعرفه https://eitaa.com/Barekatkhaneh/ کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
مرگ نه انقدر ترسناک است، ونه زندگی انقدر شیرین که انسانی شرف خود را بدان بفروشد... "شهید نوربخش مرادزاده"  "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
روزی سردار برای دیدن نوه‌های دو قلویش که تازه به دنیا آمده بودند به بیمارستان رفت. پرستاران از دیدن سردار خیلی خوشحال شدند، اما رویشان نمی‌شد جلو بروند. سردار خودش پیش پرستارها رفت و خیلی گرم با آنها سلام و احوال‌پرسی کرد. پرستارها که صمیمیت حاج قاسم را دیدند، خیلی زود یکی‌یکی به سراغ ایشان رفتند. بعد از سلام و احوال‌پرسی، دکترها و پرستارها دور سردار جمع شدند تا عکس یادگاری بگیرند. همه آماده بودند و با لبخند منتظر گرفتن عکس بودند. اما ناگهان سردار سرش را برگرداند و به نظافتچی که سالن را نظافت می‌کرد اشاره‌کرد. سردار او را صدا کرد و گفت: «شما هم در عکس یادگاری ما باشید.» سردار سلیمانی هیچ وقت مغرور نشد. او قدرت، ثروت، سواد و زیبایی را نشانه‌ی بهتر بودن آدم‌ها نمی دانست و به همه احترام می گذاشت. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
🌹همیشه لباس کهنه می‌پوشید. سرآخر اسمش پای لیست دانش‌آموزان کم بضاعت رفت. مدیر مدرسه دایی‌اش بود. همان روز عصبانی به خانه خواهرش رفت‌. مادر عباس بابایی، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباس‌ها و کفش‌های نو را نشانش داد. گفت: عباس می‌گوید دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد.💐 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
✍شهیدی که پیکرش در قبر سالم و از آن عطر خوشی به مشام رسید انگار همین تازه او را دفن کرده باشند. 🟢شهیدی که لات بود حضرت زهرا سلام الله در خواب به او گفت بیاید جبهه در سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله به شهادت رسید. 🌹شهید سید حمید میر افضلی سید پابرهنه 🔹در هنگام شهادت نه چشم داشت، نه دست، نه پهلو... 🔸همانند جدش  آخر مادر هرکار کند بچه هایش یاد می‌گیرند... 🔹حسین باقری شهید شد که می خواستیم کنار شهید سید حمید خاکش کنیم. 🔸وقتی قبر را کندیم و رسیدیم به لحد شروع کردیم به کندن پایین پای سید حمید. 🟢یک لحظه آنجا سوراخ شد و من دیدم یک بوی عطری آمد من دیگر نفهمیدم چی شد. 🟠فردی که مسئول تدفین شهید حسین باقری بود گفت: این بوی عطر از کجا آمد؟ گفتم: از اینجا. 🔹گفتم: برود بالا بعد دست کردم در آن حفره که ببینم بدن آن سید اولاد پیغمبر سالم است. 🟢حس کردم انگار همین یک ساعت پیش او را دفن کرده‌اند به این تازگی بود. ✅راوی بردار شهید میرافضلی "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
گونی بزرگی رو گذاشته بود روی دوشش و تو سنگر ها جیره پخش میکرد! بچه ها باهاش شوخی میکردن. -اخوی دیر اومدی! -برادر میخوای بکشیمون از گشنگی؟ -عزیز جان! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برا خودشیرینی دیگه.. گونی بزرگ بود و سر اون بنده خداپایین. کارش که تموم شد. گونی روگذاشت زمین .. همه شناختنش! سردارشهیدکاوه؛فرمانده شهیدبرزگر درعملیات کربلای ۲ بود که هر دو درهمین عملیات به شهادت رسیدند... اما شهیدبرزگر مدتی بعد تفحص شد... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
‍ ✍شهیدی که مزارش دارالشفاست 🌹شهید سید غلامرضا مصطفوی 🟢مزار این شهید امروز به زیارتگاه و دارالشفا مبدل شده به گونه‌ای که از سراسر کشور زائران و ارادتمندان خود را به زادگاه و قبر منور وی می‌رسانند تا با واسطه قرار دادن شهید حاجات خود را از درگاه احدیت طلب کنند. 🔸یک زوج زنجانی که در حسرت فرزند بود متوسل به شهید مصطفوی شد خداوند به آنها فرزندی عطا کرد و خانواده آن زوج برای شهید جایگاه و بارگاه درست نمودند. 🔹شهیدی که چوپان بود و به دلیل اینکه همیشه در صحرا همراه گوسفندان بود نمی توانست جایی برود. 🟢همیشه آرزو داشت برای یکبار برود مشهد پابوس امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام 🔸زمانی که جنگ شد به جبهه رفت و به برادرش گفت این خداحافظی و وداع آخر است. 🔹سال ۶۵ در جبهه سومار شهید شد و پیکرش مفقود شد. 🔸همانگونه که آرزوی زیارت امام رضا علیه السلام را داشت پیکرش بعد از تفحص اشتباهی به مشهد رفت. 🔹و پس از تشییع در حرم مطهر متوجه شدند که شهید اهل زرند استان کرمان است و پیکرش برای دفن به زادگاهش انتقال داده شد. 🔸شهیدی که بیماران به وی متوسل شدند و شفا گرفتند. 🔹دختر بچه ای که تومور مغزی داشت تومور روی یک رگ قرار گرفته بود و امکان عمل مساوی با مرگ وی می شد. 🔸پدر و مادرش متوسل به شهید مصطفوی شدند که برای دخترشان دعا کند بعد از چند وقت تومور جابجا شد و در کمال شگفتی پزشکان متحیر و شگفت زده شدند و عمل را انجام دادند. ✅شهیدی که مشاهده نمودند نوری از قبر شهید به طرف آسمان‌ بلند شده و محوطه را نورانی کرده و وقتی در کنار قبر شهید رفتند بوی عطر عجیبی به مشام رسیده است. "کانال رسمی شهیدبرزگر"💫 🆔@ShahidBarzegar65
راز عدد 6⃣ و شهیدمدافع حرم فاطمیون از شیراز 🌷🌹🌷🌹 1⃣تولد: میلاد امام صــادق ع (‌ششمین امام شیعیان) 2⃣ ششمیـن فرزند خانواده 3⃣ شـهادت :ایام شهادت امام صادق ع (امام ششم شیعیان) 4⃣قبر شهید : ششمین قبر در ردیف شهدای مدافع حرم فــاطمیون شیراز 5⃣اسمش همنام: امام ششم شیعیان ◾️🌷◾️ شهید مدافع حرم 🆔@ShahidBarzegar65
💛 💛 🌷پیکرش به طور کامل سوخته بود و اسـتخوان هایش درهم شـکسـته بود، بعد از دیدن پیکرش دیگر آرام و قرار نداشتم. در خواب به سراغم آمد و دلسـوزانه گفت؛ چرا این قدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شـدی ناراحتم.! 🌷بعد با حالتی خاصی گفت، باور کن قبل از شـهادت تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه ی شـهادت هیچ چیز نفهمیدم. چرا که حضرت اباالفضل علیه السلام در کنارم بود و آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشـریف در بالای سـرم نشستـه بودند. ✍ راوی: همسر شهید 🆔@ShahidBarzegar65
📌 «مادر است ؛ عادت به دل بستن دارد نه دل بریدن .... » 🔹 حاجیه خانم خدیجه حسنخانی ، مادر شهید حق وردیان می‌گوید: داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود آنقدر به خدا نزدیک بود و در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید وبه همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد. ◇ شب‌ها هر از گاهی که بیدار می شدم می‌دیدم زمزمه‌ای از داخل اتاق داود به گوش می‌رسد وقتی در را آهسته باز می‌کردم می‌دیدم فرش را کنار زده روی خاک نشسته و گریه می‌کند، می‌گفتم داوود جان تو این راه رو میروی مدرسه و میای آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت: مادر جان برای شما دعا می‌کنم…! 📎 پ.ن تصویر: گیلان_تصویر وداع مادر با فرزندش چند روز قبل از شهادت 🆔@ShahidBarzegar65
🕊ماجرای خواندنی از کرامت شهید غواص حسینعلی بالویی حسینعلی 13 ساله را به خاطر کم سن و سال بودن کسی به این راحتی جبهه راه نمی‌داد. اما پدر واسطه شد و از سپاه شهرستان خواست او را به خاطر علاقه‌اش به جبهه ببرند. کرامت شهید بالویی غواص: پدر شهید بالویی نقل کرد که روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار شهدای بهشهر رفته بودم. دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشسته‌اند و به شدت گریه می‌کنند. رفتم نزدیک قبر و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این سنگ قبر پسر من است اما در این قبر شهیدی نیست که شما اینقدر برایش گریه می‌کنید. پسر من مفقود الجسد است. در ضمن من اصلا شما را نمی‌شناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند خانمی که گریه می‌کرد در جواب من گفت:  فرزند مریضی دارم که از ناحیه دو پا فلج بود. دوا و درمان‌های ما نتیجه نداد و از سلامتی‌اش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده است و به او می‌گوید که از جایش بلند شود. پسرم در پاسخ جوان می‌گوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم. جوان می‌گوید برخیز تو شفا یافته‌ای من شهید بالویی از مازندران هستم. فرزندم از خواب بلند شد درحالی که شفا گرفته بود.من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم. تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر(اینجا) این سنگ قبر را پیدا کردم. پدر شهید می‌گفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است و براستی شهدا صاحب  حیات طیبه‌اند. 🆔@ShahidBarzegar65
⭐️ می گفت: همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون داشته باشید پرسیدیم: چرا؟ گفت: اینا چشماشون معجزه میکنه! هر وقت خواستید گناه 🔥 کنید، فقط کافیه یه نگاهتون بهشون بخوره 🖐🏻 می گفت: بنده ها فراموش کارن، یادشون میره یکی اون بالا هست که همه چیز رو میبینه 😓 ولی این شهدا انگار انعکاسِ نگاه خدا هستن 🤩 انگار با نگاهشون بهت میگن: ما رفتیم که تو با گناهات ظهور رو عقب بندازی؟ 😥 ما رفتیم که تو یادت بره خدایی هست؟ میگی جوونم؟ منم جوون بودم شهید شدم بهتر نیست یه بهونهٔ بهتر بیاری؟! می گفت: خیلی جاها جلوتونو میگیرن 🌹🕊 🍁🇮🇷 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12714
مسافـــر کـربــلا 🌷شهید علیرضا کریمی تاریخ تولد: ۲۲ / ۶ / ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱ /۱۳۶۲ محل تولد: اصفهان ، سیچان محل شهادت: فکه *🌷 از کودکی بیماری داشت، کلی دوا و درمون اما فایده نداشت، دکترا گفتن دیگه زنده نمیمونه، در ۴ سالگی کبد وی از بین رفته بود، خانواده علیرضا را نذر حضرت ابوالفضل علیه‌السلام می‌کنند و به طور معجزه آسایی شفا پیدا کردبه طوری که سال‌ها بعد قهرمان ورزش‌های رزمی می‌شود. علیرضا بزرگتر که شد به جبهه جنگ رفت و در عملیات محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره سر و دست و پای او مجروح شد اما دوباره به جبهه بازگشت، و مسئولیت دسته دوم از گروهان حضرت ابوالفضل(ع) را به او می‌دهند در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر می‌گوید: ما مسافر کربلائیم تا راه کربلا بازنگردد باز نمیگردیم🕊️در پایان آخرین نامه ای که فرستاد نوشته بود: به امید دیدار در کربلا. 🕊 او در منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغُریب هر دو پایش مورد هدف تیرهای دشمن قرار گرفت در جواب فرمانده اش که می‌خواهد او را به عقب بیاورد می‌گوید: شما فرمانده ای برو بچه ها منتظرت هستند.» علیرضا در حالیکه روی زمین افتاده و به سختی می‌خواست خودش را به سمت تپه ها بکشاند ناگهان یکی از تانک های دشمن به سرعت به سمت او رفته و از روی پاهایش رد می‌شود او فقط ۱۶ ساله بود که شهید و پیکرش مفقودالاثر شد ۱۶ سال بعد راه کربلا باز شد، طبق حرفش درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا شدند پیکرش پیدا شد🌱و شب تاسوعای حسینی به شهرش بازگشت.*🕊️🕋 🖤🌷 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16925