☑️#خاطرات_شهدا
🌡#شهید_هسته_ای
🥀🕊 شهید مصطفی احمدی روشن
مادر مصطفى گریه نمی کرد. همه فکر می کردند از شوک باشد.
دکترها به همسرش می گفتند: «کاری کند که به خاطر پسر گریه كند.»
چند بار به بهانه روضه #امام_حسین (ع) و گریزهایی که مداح به مصیبت مادر می زد، همه گفتند کار تمام شد، بغضش ترکید
اما مادر مصطفى یک هفته بود که گریه نمی کرد، باز هم نکرد.
معمایی شده بود برای خودش!!
مادر مصطفى در تشییع هم که برای مردم صحبت کرد همه گریه کردند. زار زدند. از ته دل سوختند، اما خودش گریه نکرد برخلاف مادرهای دیگر شهید
و همین بود تا وقتی که رهبری🧡 خواستند خداحافظی کنند. مادر مصطفى به نجوا و با بغضی که صدا را خشدار می کند گفت: آقا🖤 من تا امروز برای اینکه دشمن از اشک من شاد نشود، گریه نکردم. حالا هم....
که رهبری🧡 فرمودند: چرا؟! نخیر؛ گریه کنید! دشمن غلط می کند
و مادر خیالش که راحت شد، اذن را که گرفت، بند سد اشک شکست .
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
☑️#خاطرات_شهدا
⭐️#شهید_مدافع_حرم
🥀🕊 شهید سید اصغر فاطمی
🌀 به روایت: همسر شهید
چند روز مانده به اعزام زنگ زدم به مادرم و گفتم: سید می خواهد برود. 😢
مادرم گفت: ان شاءالله نمی برند
من چون می دانستم دعاهای مادرم پیش خدا مقبول می شود، گفتم: مامان این دعا را نکنید شاید قسمتش شهادت باشد.
اگر ما با دعاهایمان مانع رفتن و شهید شدنش بشویم، آن دنیا چطور جواب گوی سید اصغر باشیم؟
من به خاطر ارادتی که به مادرمان حضرت زهرا (س) داشتم، زبانم نمی چرخید که بگویم نرود.
به خودم می گفتم: این همه همیشه دم از محبت به اهل بیت (ع) می زنیم؛ در روضه ها گریه 😭 می کنیم که #امام_حسین (ع) تنها بود و کسی کمک حالش نبود، کاش آن موقع ما بودیم؛ ... خب الان وقت عمل بود و باید به آن شعاری که همیشه می دادیم، عمل می کردیم.💔
از جدایی سید بسیار درد می کشیم ولی توسل ما به حضرت زهراست و خود را آرام می کنیم
همه از وابستگی و علاقه میان یک زن و شوهر جوان خبر دارند اما با توسل به حضرت آرام می گیریم
زندگی مشترک ما بسیار کوتاه بود اما بهترین لحظات عمرم را در این مدت کوتاه طی کردم؛ سید اصغر هم در وصیت نامه اش نوشته بود که بهترین لحاظات زندگی ام را در کنار همسرم بودم
⚘️شهادت: چند ماه بعداز ازدواج
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
☑️#خاطرات_شهدا
🌨⚡️#شهید_دفاع_مقدس
🥀🕊 شهید محمدابراهیم همت
اولين دورهٔ نمايندگی مجلس 🔖 داشت شروع می شد.
بهش گفتم: «خودتو آماده كن، مردم میخوانت.»
قبلاً هم بهش گفته بودم اما جوابی نمی داد.
اون روز گفت: «نمیتونم خداحافظی شب عملياتِ بچه ها رو 🥺 با هيچی عوض كنم.»
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
☑️#خاطرات_شهدا
🌨⚡️#شهید_دفاع_مقدس
🥀🕊 شهید ناصر نجار رسولی
🌀به روایت: مادر شهید
روزی عکسی را آورد و به من داد
و گفت: مادر! می خواستم بزرگش کنم ولی وقت نشد، پيش خودت باشد.
عکس را گرفتم و روی طاقچه گذاشتم.
يک روز که دور هم نشسته بوديم، ديديم عکس ناصر خود به خود از روی طاقچه افتاد. دلم هری ريخت 🥺. حس عجيبی به من دست داد.
بعدها فهميدم که ناصر درست در همان موقع که عکسش بر زمين افتاد، شهيد⚘️شده است.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65