گاز شیمیایـی و عشــق هر دو می سوزانند
یکی پـوست را و چشم را و جسم را
و دیگری #دل را و جان را...
هر دو سوختن ناله ها دارد و نشانها
خوب که نه، بد هم نگاه کنی نشـانِ هر دو #سوختن را در او می بینی ولی این سوختن کجا و آن سوختن کجا....
#جــــانبـــازان🌷
#مردان_بی_ادعا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Shahidmohammadhadizolfaghari
🦋🍃
🍃
.
.
| #جانبازان :)
.
| در فڪر خودش یڪ رزمنده استـ
از درد پر ستـ و لبانش خنده استـ |
.
|با این کہ همیشہ سر بلند استـ ولے
پیش زن و فرزند خودش شرمندهاستـ |
.
.
[ #صادق_غریب ]
[ #شهداییمـ ]
#جانبازها_شرمندهایم😔
@shahidMohammadHadiZolfaghari❤️
#رمان_واقعے
#بہسوےاو ✨
🌹قسمت چهل وششم
📲شماره خونه لیلا اینا رو گرفتم شوهرش گوشی برداشت و گفت بله بفرمایید.
-سلام آقامهدی خوب هستید؟ لیلاجان هست؟
+بله یه لحظه گوشی دستتون
لیلا: الو سلام حنانه جان خوبی؟
-سلام لیلا گلی من مدارکمو گرفتم
+إه خب میام دنبالت بریم ثبت نام
😒-لیلا! الان ساعت ۱۰-۱۱است تا برسی میشه ۲-۳ دیگه تایم نیست.
+ای بترکی که بچه مایه داری اون کله شهر میشینی
-خخخخ فردا بیا بریم
+خوبه گفتیا وگرنه یادم نبود😁😒
🔰فرداش منو لیلا رفتیم حوزه ثبت نام
بعدشم رفتیم پایگاه ثبت نام دیدار از #جانبازان
کلاسای حوزه شروع شده بود، درس حوزه خیلی سخت بود. روزا از پس هم میگذشت ما دوروز دیگه باید بریم آسایشگاه دیدار جانبازان.
⚠️شک دارم برم یانه. گوشیمو برداشتم شماره زینب گرفتم.
-سلام زینب خوبی؟
+مرسی تو خوبی حنانه جان؟
-مرسی زینب میگم میشه من نیام دیدار
+چرااااا
-حس میکنم لایق نیستم
+الله اکبر یعنی چی؟ نخیر نمیشه نیایی
خداحافظ
📵نذاشت حرف بزنم روسری و چادر معمولیم سر کردم جانمازم پهن کردم
دو رکعت نماز خوندم بعدش #زیارت_عاشورا
🌹روبرو عکس حاج ابراهیم همت گفتم : حاجی این حس لایق نبودن ازم دور کن
انگار نمیخواستم آروم بشم چادر معمولیم با چادرمشکی عوض کردم از خونه زدم بیرون تا ایستگاه مترو پیاده رفتم اونجا سوار مترو شدم تا بهشت زهرا.
💫مستقیم رفتم قطعه #سرداران_بی_پلاک
پیش شهیدگمنامی که همیشه میرفتم پیشش فقط گریه میکردم تا غروب مزار بودم.
💞نمازمو خوندم به سمت خونه حرکت کردم بدون خوردن شام رفتم بخوابم.
ادامه دارد...
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️