#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_چهل_وچهارم
#فتنه
یکی از دوستانش می گفت: یک بار شعاری را در گوشه ای از پل عابر دیده بود. به من اطلاع داد که یک شعار را در فلان جا فلان قسمت نوشته اند و من دارم می روم که پاکش کنم.❌
گفتم: آخه تو از کجا دیدی که اونجا شعار نوشته اند!؟🧐
گفت: من هر شب این مناطق را چک می کنم، الان متوجه این شعار شدم.
بعد ادامه داد: کسی نباید چیزی بنویسد، حالا که همه مردم پای انقلاب ایستاده اند ما نباید به ضد انقلاب اجازه جولان دادن و عرض اندام بدهیم.🤫
هادی خیلی روی حضرت آقا حساس بود. یک بار به او گفتم اگر شعاری ضد حکومت روی دیوار بنویسند و ما برویم پاکش کنیم چه سودی داره، چرا این همه وقت می گذاری تا شعار پاک کنی؟ این همه پاک می کنی، خُب دوباره می نویسند!
گفت: نه، این کسانی که می نویسند زیاد نیستند. اما می خوان اینطور جلوه بدهند که خیلی هستند. من اینقدر پاک می کنم تا دیگر ننویسند.👊🏻
در ثانی اینها دارند یه مسئله که به قول خودشون به رییس جمهور مربوط می شه رو به حساب رهبری و نظام میگذارند. اینها همه برنامه ریزی شده است! 👀
@ShahidMohammadHadizolfaghari
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_چهل_وچهارم
#دستگیری_قاچاقچیان1💪🏻
ایام فتنه بود و هر روز اتفاقات عجیبی در کشور رخ می داد. خبر رسیده بود که بسیجیها برنامه ای ایست بازرسی را فعال کنند، بچه های بسیج مسجد میدان شهید محلاتی برنامه ایست بازرسی را آغاز کردند.
هادی با یکی از دیگر بسیجی ها که مسلح بود با یک موتور به ابتدای خیابان شهید ارجمندی آمدند آن خیابان ۲۰۰ متر قبل از محل ایست بازرسی بود.
استدلال هادی این بود که اگر مورد مشکوک متوجه ایست و بازرسی شود، یقینا از این مسیر میتواند فرار کند و اگر ما اینجا باشیم می توانیم با او برخورد کنیم! 👊🏻
ساعات پایانی شب بود که کار آغاز شد. من هم کنار بقیه نیروها اطراف میدان محلاتی بودم که یک خودروی سواری قبل از رسیدن به این ایست بازرسی توقف کرد. بعد هم یک دفعه دنده عقب گرفت و خواست از خیابان شهید ارجمندی فرار کند.
به محض ورود به این خیابان یکباره هادی و دوستش با موتور مقابل او قرار گرفتند....
#ادامه_دارد
#پلیسی_جذاب😁
@ShahidMohammadHadizolfaghari