eitaa logo
شهید مدافع حرم محمد حسن قاسمی
246 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
9هزار ویدیو
32 فایل
کارشناس بیهوشی و مسئول راه اندازی بیمارستانهای میدانی در سوریه که در حین انتقال مجروحین به بیمارستان حلب در حمله تروریستهای تکفیری به آمبولانس به شهادت رسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 اینجا سنگری است که به سفارش شهید عزیزمان بنا کرده ایم، تا در آن به یگانه وصیتش عمل کنیم. اینجا، است؛ چرا که در جبهه فرهنگی، بصیرت حرف اول را می زند! عزیز! با تو پیمان می بندیم، در دفاع از آرمانهای عزیزمان و شکوهمندمان تا آخرین قطره خون پایداری کنیم! و تا جان در بدن داریم نگذاریم اماممان تنها بماند! به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
شخصيت محکمى داشت که مى‌توانستى به او تکيه کنى و توی گرفتاری ها روش حساب باز کنی. بعیده کسی در غیر روضه اشکش رو دیده باشه! که مى‌شد رخت عزا به تن مى‌کرد. بعد از شهادتش دوستانش گفتند که در عزاى خانم از ابتداى روضه گوشه‌اى کز مى‌کرد و با صداى بلند به پهناى صورت گريه مى‌کرد تا مجلس تمام شود. به کانال شهید مدافع حرم محمد حسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
‌﷽ خیالَت داند و چشمِ مَن و غَم که هر شَب در چه کارم با دلِ خویش... ‌‌‌‌‌‌‌-------*‌‌l 🍃🌺🍃l*------- فروردین ۶۹، وقتی چشم‌هایش را رو به این دنیای پرماجرا گشود، پدر و مادرش شاید هرگز فکر نمی‌کردند پسر دسته‌گلشان آمده، تا در شامگاه دهم مرداد ۹۵ جان خود را وقتی تنها ۲۶ سال و چند ماه دارد در دفاع از حریم اهل بیت تقدیم کند. دو تا از پسر عموهایش به نام‌های بهمن و اسماعیل قاسمی و دو پسر دایی پدرش، حسن و حسین قاسمی و دو تا از پسر خاله‌هایش، احمد کمال و محسن سراج زاده هم در جنگ تحمیلی شهید شده بودند. مادرش اهل اصفهان و از خانواده‌های متدیّن و معروف اصفهان است‌. پدر، منصور قاسمی، اهل اشکفتک و ساکن شهرکرد، از مبارزان قبل از انقلاب و بازنشسته اداره کل آموزش و پرورش و در حال حاضر مسئول موسسه فرهنگی قرآن و عترت علویون اشکفتک است. پدر از همان ابتدا مراقبت زیادی در تربیت فرزندش داشت، به همین خاطر بزرگترین دوست و هم بازی دوران کودکی بود. دوران دبستان را در مدرسه بهار آزادی شهرکرد و مقاطع راهنمائی و دبیرستان را در مدرسه شاهد همان شهر گذراند. در بسیج و انجمن اسلامی دانشگاه هم فعال بود. از دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در رشته کارشناسی هوشبری اتاق عمل با رتبه بالا فارغ التحصیل شد.🎓🗞 از فعالان بسیج دانشگاه بود، به همراه چند تن از دوستانش یک مجله علمی هم منتشر می‌کردند و با همکلاسی‌هایش وبلاگی فرهنگی🖥 با عنوان "هوشبری ۸۸ کلاسی برای همیشه" را نیز راه انداخته بودند؛ که از مطالب این وبلاگ می‌توان فهمید که از همان دوران دانشجویی سودای رفتن به سوریه را در سر داشته است. همه فن حریف بود. در بسیج محله فعال بود. معمولاً برای نماز مغرب و عشاء به مسجد امام‌ حسن مجتبی(علیه السلام) می‌رفت. هیئتی هم بود و از اعضای پای کار هیئت یا زهرا(سلام الله علیها) شهرکرد بود. دوره‌های بسیاری را در فنون نظامی دیده بود. از زمانی که هشت نه سال داشت عضو پایگاه بسیج محله شد و در پایگاه بسیج، هنرهای رزمی، شنا و اسلحه شناسی را به خوبی فرا گرفت. بیست ساله بود که غریق نجات استخر شهدای معلم شد. در رشته غواصی فعالیت می‌کرد. در پانزده سالگی قهرمان کاراته بود؛ در صخره نوردی و کوه نوردی و یخ نوردی هم مهارت داشت و هفته‌ای یکی دو مرتبه همراه دوستانش به کوهنوردی می‌رفت. عضو گردان عاشورا و مسئول نیروی انسانی پایگاه بسیج مسجد امام حسن علیه السلام بود. سوار کاری با اسب را هم به خوبی فرا گرفته بود. گواهینامه رانندگی آمبولانس را نیز داشت.🚑 از هر فرصتی برای فرا گرفتن مهارت و دانشی نو استفاده می‌کرد. از بی‌کاری بیزار بود. در مورد رایانه استاد بود. از همه‌ی مسائل سخت افزاری و نرم افزاری سر در می‌آورد. به راحتی می‌توانست قطعات یک سیستم با کیفیت را انتخاب کند و بخرد و سیستمی آماده با نصب همه‌ی نرم افزارهای مورد نیاز را تحویل بدهد. اگر سیستمی مشکلی پیدا می‌کرد عیب یابی و تعمیرش می‌کرد. در دوران دبیرستان. در اوقات فراغت مدتی در مغازه‌ی خدمات کامپیوتر یکی ازدوستانش کار می‌کرد. در دوران تحصیل، در دانشگاه نیز بسیار فعال و پویا بود. رشته‌ی تحصیلی‌اش تکنسین هوشبری اتاق عمل بود ولی در بیمارستان از آموختن هیچ چیزی فرو گذار نمی‌کرد این را ما وقتی متوجه شدیم که در سوریه به فاصله‌ی یکی دو هفته از رفتنش به به عنوان مسئول راه اندازی بیمارستان انتخاب شد. همرزمانش می‌گفتند او وقتی بیمارستانی را تحویل می‌گرفت، صفر تا صد کارها را یک تنه راه اندازی می‌کرد و تحویل پرسنل می داد؛ فرقی نمی‌کرد بخش رادیولوژی باشد یا آزمایشگاه یا اتاق عمل یا ... ؛ قاعده و قانون هر کدام را به خوبی می‌دانست و معتقد به کار، بر مبنای آخرین دانش وفناوری روز بود. چون زبان انگلیسی را خوب می‌فهمید مطالب لازم را از به روزترین منابع تخصصی‌اش می‌دید و اجرا می‌کرد. یکی از پزشکانی که مسئول تشکیلات پزشکی ایران در سوریه هستند بعد از شهادتش به ما گفتند: ما نیروی بسیار ارزشمندی را از دست دادیم. ما برای برنامه‌ها داشتیم. می‌خواستیم در آینده او را به عنوان مسئول کل‌تشکیلات پزشکی ایران در سوریه قرار دهیم، چون این قابلیت را داشت. ادامه دارد. 🌹🌹🌹🌹 شب به دل گفتم چه باشد آبروی زندگی گفت چون پروانه در آغوش ِ دلبر سوختن -------*‌‌l 🍃🌺🍃l*------- ‌‌‌ ‌‌ ‌ به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
🌹: یک فرد کاملا منضبط و قانون مند بود و در گردانی که با هم بودیم، مسئول نظافت گروه بود و یکسری کارها رو توی اتاق غدغن کرده بود و قوانینی رو برای گروه گذاشته بود که مورد تحسین فرماندهان قرار گرفته بود. پسر خیلی باگذشتی بود. یادمه وقتی یک نفر وظیفه اش رو فراموش می کرد یا خواب می موند، محمد حسن بدون اینکه طرف بفهمه کارش رو انجام می داد. شبها که همه خواب بودن محمد حسن و چند نفر دیگه می اومدن پوتین های بچه ها رو واکس میزدن. اهل قهر کردن نبود و وقتی می دید کسی نیست خودش می اومد و کار رو انجام می داد. همه فن حریف بود و میشه گفت تو هر چیزی سررشته داشت. از لحاظ قوت بدنی از همه افراد گروه واقعا سر بود. گاهی توی اردوگاه غذا اضافه می آمد، من و محمد حسن و چند تا از بچه ها اینهارو توی ظرفای یک بار مصرف می ریختیم و می بردیم حوالی شهر ری بین نیازمندا پخش می کردیم، محمد حسن همیشه می گفت برای رضای خداست و توقعی از کسی ندارد. اخلاص عجیبی توی کاراش داشت. معنای محض توکل بخدا رو توی رفتارای محمد حسن می شد دید. با دل و جون کار می کرد، هرکسی که نیازمند کمک بود، بدون هیچ منتی کمک می کرد و از این کار لذت می برد. واقعا جای محمد حسن خالیست. پ ن: ☘شهدا چقدر شبیه هم اند، گویا ماست، محمد حسن❤️ ☘☘این خاطرات مربوط به یکسال آموزش تکاوری و نظامی بدو خدمت در سپاه از زبان یکی از هم دوره های محمد حسن است. 🌹 🌼شادی روحش صلوات🌼 به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌
آنکه عمری دل به مویش بسته بودم مو به مو شانه ی بیگانه را همراز گیسو کرد و رفت ... به گونه ای بود که اگر می‌دید کاری برای کسی از دستش برمی‌آید خودش به او پیشنهاد می‌داد که می‌خواهی فلان کار را برایت انجام دهم؟ همین اخلاق، مهر او را در دل اطرافیان می‌انداخت. بسیار شجاع و غیرتی بود. گلزار شهدا زیاد می‌رفت. بیشتر شب‌ها می‌رفت. هم که بود، می‌گفتند مزار شهدای آنجا را زیاد می‌رفته است؛ کلا پاتوقش بود. مرد عمل بود و فقط حرف نمی‌زد. می‌گفت: (ع) فقط سینه زن نمی‌خواهد، کسی را می‌‌خواهد که در دنیای امروز اگر نیاز شد اسلحه دست بگیرد و برود از او دفاع کند. این حرفی را که می‌زد خودش هم پایش می‌ایستاد و درستش را انجام می‌داد و به همه نشان می‌داد که چه‌طور باید کار درست را انجام داد. در ۸۸ وقتی تشخیص داد که الان وظیفه چیست، رفت تهران و به وظیفه‌اش عمل کرد. در زمینه وارد بود. تحلیل درستی از داشت و می‌دانست این هجمه‌ها در اصل برای ضربه زدن به یعنی است. تمام سخنرانی‌های را به دقت گوش می‌داد و آنجا که می دید وظیفه‌ای از آن صحبت‌ها متوجه اوست می‌رفت و انجام می‌داد. بسیار دلخور بود از کسانی که خیلی دم از می‌زنند ولی در عمل کار خودشان را می‌کنند. حدود نه ماه از دوران سربازیش می‌گذشت که در پذیرفته شد. در بدو ورود به جای آموزش نظامی پاسداری مخصوص پرسنل بیمارستان، که دوره مختصر چهارماهه است، دوره تکاوری ویژه که برای اعزام به آماده می‌شوند و حدود یک سال است را طی کرد. پس از آموزش‌های نظامی مشغول به کار شد. یکی از دوستانش می‌گفت من مسئول تقسیم شیفت‌ها بودم. وقتی تازه آمده بود، قبل از گرفتن اولین شیفت کاریش، سراغ اتاقی را می‌گرفت که برای ثبت نام می‌کردند. به او گفتم لااقل بگذار یک ساعت برای من شیفت بروی بعد سراغ سوریه را بگیر. می‌گفت: "من اصلا برای این آمده‌ام اینجا که بروم سوریه". اول رفت برای ثبت نام کرد، بعد اولین شیفت کاریش را گرفت. اگر به دامــن وصـــــــــــل تو دســـت ما نـرسد کشیده‌ایم در آغـــــــــــوش، آرزوی تـــــــــو را... -------*‌‌l 🍃🌺🍃l*------- به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi ‌‌‌ ‌‌ ‌
﷽🌺🍃 مهم‌ترين ويژگيى که #محمد_حسن را از بقيه متمايز می‌کرد #اخلاق_خوش و #شوخ_طبعی او بود و اينکه همه را دور هم جمع مى‌کرد و #کار_راه_بينداز بود. روايتى شنيدم از آقا امام صادق عليه‌السلام در فقدان مفضل که چه توصيفات خاصى به کار برده بودند که مختص به اوست و براى هيچ يک از ساير اصحاب به کار نرفته حال آنکه در اصحاب حضرت عالم تر از مفضل بسيارند. حضرت مى‌فرمايد #مفضل چيز ديگرى بود او همه را دور هم جمع مى‌کرد کار راه بينداز بود. اينجا بود که فهميدم در ديد اهل البيت عليهم‌السلام #تقدس و #بسيارى_علم_دين، ملاک نيست. @ShahidMohammadHasanGhasemi
‌﷽ خیالَت داند و چشمِ مَن و غَم که هر شَب در چه کارم با دلِ خویش... ‌‌‌‌‌‌‌-------*‌‌l 🍃🌺🍃l*------- 2⃣ فروردین ۶۹، وقتی چشم‌هایش را رو به این دنیای پرماجرا گشود، پدر و مادرش شاید هرگز فکر نمی‌کردند پسر دسته‌گلشان آمده، تا در شامگاه دهم مرداد ۹۵ جان خود را وقتی تنها ۲۶ سال و چند ماه دارد در دفاع از حریم اهل بیت تقدیم کند. دو تا از پسر عموهایش به نام‌های بهمن و اسماعیل قاسمی و دو پسر دایی پدرش، حسن و حسین قاسمی و دو تا از پسر خاله‌هایش، احمد کمال و محسن سراج زاده هم در جنگ تحمیلی شهید شده بودند. مادرش اهل اصفهان و از خانواده‌های متدیّن و معروف اصفهان است‌. پدر، منصور قاسمی، اهل اشکفتک و ساکن شهرکرد، از مبارزان قبل از انقلاب و بازنشسته اداره کل آموزش و پرورش و در حال حاضر مسئول موسسه فرهنگی قرآن و عترت علویون اشکفتک است. پدر از همان ابتدا مراقبت زیادی در تربیت فرزندش داشت، به همین خاطر بزرگترین دوست و هم بازی دوران کودکی بود. دوران دبستان را در مدرسه بهار آزادی شهرکرد و مقاطع راهنمائی و دبیرستان را در مدرسه شاهد همان شهر گذراند. در بسیج و انجمن اسلامی دانشگاه هم فعال بود. از دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در رشته کارشناسی هوشبری اتاق عمل با رتبه بالا فارغ التحصیل شد.🎓🗞 از فعالان بسیج دانشگاه بود، به همراه چند تن از دوستانش یک مجله علمی هم منتشر می‌کردند و با همکلاسی‌هایش وبلاگی فرهنگی🖥 با عنوان "هوشبری ۸۸ کلاسی برای همیشه" را نیز راه انداخته بودند؛ که از مطالب این وبلاگ می‌توان فهمید که از همان دوران دانشجویی سودای رفتن به سوریه را در سر داشته است. همه فن حریف بود. در بسیج محله فعال بود. معمولاً برای نماز مغرب و عشاء به مسجد امام‌ حسن مجتبی(علیه السلام) می‌رفت. هیئتی هم بود و از اعضای پای کار هیئت یا زهرا(سلام الله علیها) شهرکرد بود. دوره‌های بسیاری را در فنون نظامی دیده بود. از زمانی که هشت نه سال داشت عضو پایگاه بسیج محله شد و در پایگاه بسیج، هنرهای رزمی، شنا و اسلحه شناسی را به خوبی فرا گرفت. بیست ساله بود که غریق نجات استخر شهدای معلم شد. در رشته غواصی فعالیت می‌کرد. در پانزده سالگی قهرمان کاراته بود؛ در صخره نوردی و کوه نوردی و یخ نوردی هم مهارت داشت و هفته‌ای یکی دو مرتبه همراه دوستانش به کوهنوردی می‌رفت. عضو گردان عاشورا و مسئول نیروی انسانی پایگاه بسیج مسجد امام حسن علیه السلام بود. سوار کاری با اسب را هم به خوبی فرا گرفته بود. گواهینامه رانندگی آمبولانس را نیز داشت.🚑 از هر فرصتی برای فرا گرفتن مهارت و دانشی نو استفاده می‌کرد. از بی‌کاری بیزار بود. در مورد رایانه استاد بود. از همه‌ی مسائل سخت افزاری و نرم افزاری سر در می‌آورد. به راحتی می‌توانست قطعات یک سیستم با کیفیت را انتخاب کند و بخرد و سیستمی آماده با نصب همه‌ی نرم افزارهای مورد نیاز را تحویل بدهد. اگر سیستمی مشکلی پیدا می‌کرد عیب یابی و تعمیرش می‌کرد. در دوران دبیرستان. در اوقات فراغت مدتی در مغازه‌ی خدمات کامپیوتر یکی ازدوستانش کار می‌کرد. در دوران تحصیل، در دانشگاه نیز بسیار فعال و پویا بود. رشته‌ی تحصیلی‌اش تکنسین هوشبری اتاق عمل بود ولی در بیمارستان از آموختن هیچ چیزی فرو گذار نمی‌کرد این را ما وقتی متوجه شدیم که در سوریه به فاصله‌ی یکی دو هفته از رفتنش به به عنوان مسئول راه اندازی بیمارستان انتخاب شد. همرزمانش می‌گفتند او وقتی بیمارستانی را تحویل می‌گرفت، صفر تا صد کارها را یک تنه راه اندازی می‌کرد و تحویل پرسنل می داد؛ فرقی نمی‌کرد بخش رادیولوژی باشد یا آزمایشگاه یا اتاق عمل یا ... ؛ قاعده و قانون هر کدام را به خوبی می‌دانست و معتقد به کار، بر مبنای آخرین دانش وفناوری روز بود. چون زبان انگلیسی را خوب می‌فهمید مطالب لازم را از به روزترین منابع تخصصی‌اش می‌دید و اجرا می‌کرد. یکی از پزشکانی که مسئول تشکیلات پزشکی ایران در سوریه هستند بعد از شهادتش به ما گفتند: ما نیروی بسیار ارزشمندی را از دست دادیم. ما برای برنامه‌ها داشتیم. می‌خواستیم در آینده او را به عنوان مسئول کل‌تشکیلات پزشکی ایران در سوریه قرار دهیم، چون این قابلیت را داشت. ادامه دارد ... 🌹🌹🌹🌹 شب به دل گفتم چه باشد آبروی زندگی گفت چون پروانه در آغوشِ دلبر سوختن -------*‌‌l 🍃🌺🍃l*------- ‌‌‌ ‌‌ ‌ به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi
4⃣ : یک فرد کاملا منضبط و قانون مند بود و در گردانی که با هم بودیم، مسئول نظافت گروه بود و یکسری کارها رو توی اتاق غدغن کرده بود و قوانینی رو برای گروه گذاشته بود که مورد تحسین فرماندهان قرار گرفته بود. پسر خیلی باگذشتی بود. یادمه وقتی یک نفر وظیفه اش رو فراموش می کرد یا خواب می موند، محمد حسن بدون اینکه طرف بفهمه کارش رو انجام می داد. شبها که همه خواب بودن محمد حسن و چند نفر دیگه می اومدن پوتین های بچه ها رو واکس میزدن. اهل قهر کردن نبود و وقتی می دید کسی نیست خودش می اومد و کار رو انجام می داد. همه فن حریف بود و میشه گفت تو هر چیزی سررشته داشت. از لحاظ قوت بدنی از همه افراد گروه واقعا سر بود. گاهی توی اردوگاه غذا اضافه می آمد، من و محمد حسن و چند تا از بچه ها اینهارو توی ظرفای یک بار مصرف می ریختیم و می بردیم حوالی شهر ری بین نیازمندا پخش می کردیم، محمد حسن همیشه می گفت برای رضای خداست و توقعی از کسی ندارد. اخلاص عجیبی توی کاراش داشت. معنای محض توکل بخدا رو توی رفتارای محمد حسن می شد دید. با دل و جون کار می کرد، هرکسی که نیازمند کمک بود، بدون هیچ منتی کمک می کرد و از این کار لذت می برد. واقعا جای محمد حسن خالیست. پ ن: ☘شهدا چقدر شبیه هم اند، گویا ماست، محمد حسن❤️ ☘☘این خاطرات مربوط به یکسال آموزش تکاوری و نظامی بدو خدمت در سپاه از زبان یکی از هم دوره های محمد حسن است. 🌹 🌼شادی روحش صلوات🌼 به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌
0⃣1⃣ آنکه عمری دل به مویش بسته بودم مو به مو شانه ی بیگانه را همراز گیسو کرد و رفت ... به گونه ای بود که اگر می‌دید کاری برای کسی از دستش برمی‌آید خودش به او پیشنهاد می‌داد که می‌خواهی فلان کار را برایت انجام دهم؟ همین اخلاق، مهر او را در دل اطرافیان می‌انداخت. بسیار شجاع و غیرتی بود. گلزار شهدا زیاد می‌رفت. بیشتر شب‌ها می‌رفت. هم که بود، می‌گفتند مزار شهدای آنجا را زیاد می‌رفته است؛ کلا پاتوقش بود. مرد عمل بود و فقط حرف نمی‌زد. می‌گفت: (ع) فقط سینه زن نمی‌خواهد، کسی را می‌‌خواهد که در دنیای امروز اگر نیاز شد اسلحه دست بگیرد و برود از او دفاع کند. این حرفی را که می‌زد خودش هم پایش می‌ایستاد و درستش را انجام می‌داد و به همه نشان می‌داد که چه‌طور باید کار درست را انجام داد. در ۸۸ وقتی تشخیص داد که الان وظیفه چیست، رفت تهران و به وظیفه‌اش عمل کرد. در زمینه وارد بود. تحلیل درستی از داشت و می‌دانست این هجمه‌ها در اصل برای ضربه زدن به یعنی است. تمام سخنرانی‌های را به دقت گوش می‌داد و آنجا که می دید وظیفه‌ای از آن صحبت‌ها متوجه اوست می‌رفت و انجام می‌داد. بسیار دلخور بود از کسانی که خیلی دم از می‌زنند ولی در عمل کار خودشان را می‌کنند. حدود نه ماه از دوران سربازیش می‌گذشت که در پذیرفته شد. در بدو ورود به جای آموزش نظامی پاسداری مخصوص پرسنل بیمارستان، که دوره مختصر چهارماهه است، دوره تکاوری ویژه که برای اعزام به آماده می‌شوند و حدود یک سال است را طی کرد. پس از آموزش‌های نظامی مشغول به کار شد. یکی از دوستانش می‌گفت من مسئول تقسیم شیفت‌ها بودم. وقتی تازه آمده بود، قبل از گرفتن اولین شیفت کاریش، سراغ اتاقی را می‌گرفت که برای ثبت نام می‌کردند. به او گفتم لااقل بگذار یک ساعت برای من شیفت بروی بعد سراغ سوریه را بگیر. می‌گفت: "من اصلا برای این آمده‌ام اینجا که بروم سوریه". اول رفت برای ثبت نام کرد، بعد اولین شیفت کاریش را گرفت. اگر به دامــن وصـــــــــــل تو دســـت ما نـرسد کشیده‌ایم در آغـــــــــــوش، آرزوی تـــــــــو را... -------*‌‌l 🍃🌺🍃l*------- به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi ‌‌‌ ‌‌ ‌