🌹🌹نمونه ای از شجاعت عباس گونه #شهید_حاج_عباس_کریمی در دوران مبارزات #کردستان و نتیجه درخشان آن:
يكی از سران #ضد_انقلاب به نام «#محمود_آشتيانی» با #عباس تماس گرفته بود كه ميخواهم با تو مذاكره كنم. يك جايی را هم برای مذاكره مشخص كرده بود. #عباس به همراه بنده خدايی به نام «حميد» عازم محل قرار شده و آنجا از ماشين كه پياده ميشوند، معلوم ميشود كه «آشتيانی» راهنمايی فرستاده تا آنها را به محل استقرار او ببرد. همراه #عباس بند دلش پاره ميشود كه #عباس! به خدا توطئه است. اينها ميخواهند بگيرند ما را.
#عباس ميگويد: نترس برادر! با من بيا، غلط ميكنند دست از پا خطا كنند. بقيه ماجرا از بيان «حميد» خواندنی است:
آقا اين راهنما همين طوری ما را جلو ميبرد و ميپيچاند. يقين داشتم كه كارمان تمام است. روزها فقط تا شعاع سه كيلومتری دور شهر، امنيت نسبی برقرار بود و برای رفتن به دورتر بايد با ستون و تأمين ميرفتيم. حالا #عباس چهل پنجاه كيلومتر از شهر دور شده بود. آن هم تنها، تنها كه نه، من هم بودم ولی مگر فرقی هم ميكرد! بالاخره به يك ده رسيديم. هر چقدر گير دادم به #عباس كه بيا از اينجا برگرديم. دليلي ندارد كه اينها ما را اسير نكنند يا نكشند، #عباس محكم ميگفت: من بايد با اين مردك صحبت كنم. تو نميآيی، نيا!
راستش اگر ميتوانستم برميگشتم، ولی ديگر جسارت تنها برگشتن رانداشتم. رسيديم به خانهای كه محل استقرار «آشتيانی» بود. روی تمام پشت بامها و پشت همه درها و پنجرهها #دموكراتهای سبيل كلفت و كلاش به دست به ما زل زده بودند. شايد هاج و واج بودند كه اين دو تا ديگر چه خلهايی هستند. آنجا بود كه صميمانه و با اطمينان فاتحه خودم و #عباس را خواندم. اما #عباس انگار نه انگار!
به قدری خونسرد و بی خيال بود كه شك كردم نكند با #حاج_محمد هماهنگ كرده كه الان بريزند اين ده را بگيرند. قلبم مثل گنجشك ميزد. ما نيروی اطلاعاتی بوديم و اگر زير شكنجه ميرفتيم حرفهای زيادی برای گفتن به #برادران_ضد_انقلاب داشتيم. جلوی #آشتيانی كه نشستيم او شروع به صحبت كرد كه ما می خواهيم با شما به توافقاتی برسيم، تا...
#عباس نگذاشت حرف او تمام شود و خيلی محكم و با جسارت گفت: ببين كاك! شما و ما هيچ مذاكره ای نداريم. شما بايد بدون قيد و شرط اسلحه را زمين بگذاريد و تسليم بشويد.
دلم هری ريخت پايين. اگر ذرهای هم به نجاتمان اميد داشتم، بر باد رفت!
منتظر بودم كه فی المجلس سوراخ سوراخمان كنند! حق هم داشتند. #عباس آنچنان از موضع قدرت آنها را تهديد ميكرد كه انگار لشكر «سلم و تور» پشت سرش هستند. با كمال تعجب ديدم #محمود_آشتيانی عكس العملی نشان نداد و دوباره خواست باب مذاكره را باز كند ولی اين بار هم #عباس با تحكم و ابهت خاصی حرف از تسليم بی قيد و شرط زد. هرچه #محمود_آشتيانی گفت، #عباس از حرف خودش كوتاه نيامد. گفت تضمينی نميدهم، اگر كاری نكرده باشيد امنيت داريد.
صحبتشان كه تمام شد مطمئن بودم كه همانجا سرمان را گوش تا گوش میبرند. ولی طوری نشد و راهنما دوباره ما را به ماشين رساند. تا زمانی كه با ماشين وارد سپاه مريوان نشديم منتظر بودم كه يك جوری دخلمان بيايد و در دل #عباس را لعن و نفرين می كردم كه اين ديگر چه جور مذاكرهای است.
چند روز بعد كه #آشتيانی و پنجاه شصت نفر از مزدورهايش آمدند و تسليم شدند. نزديك بود از تعجب شاخ در بياورم. تسليم آنها ضربه خيلی بدی به حزب دموكرات ميزد. خصوصا اينكه در تلويزيون مريوان هم حرف زدند و ابراز توبه كردند و به افشای جنايتهای حزب دموكرات پرداختند. #عباس به تنهايی اين دار و دسته قلچماق و ياغی را به زانو درآورده بود.»
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
#خصوصیات_و_خلقیات_شهید_حاج_عباس_کریمی:
#نفوذ_در_دل_دشمن:
در دوران حضور در کردستان و مبارزه با گروهک های مختلف واقعا عجيب بود، اين بچه شهرستانی كم حرف، كه همه را با پسوند «جان» صدا ميكرد و آن قدر دوست داشتنی و ناز به نظر ميرسيد، چنان تصرفی در روح و جان دشمن ايجاد ميكرد كه كمتر در برابرش مقاومت می كردند؛
برای نمونه:
«#عثمان_فرشته» از كردهای ضدانقلابی بود كه تحت تاثير #عباس تسليم شد و اتفاقا خودش از مريدان #حاج_احمد شد و بالاخره هم در جنگ با ضدانقلاب به شهادت رسيد و #سپاه، تشييع جنازه باشكوهی برايش ترتيب داد.
بعضی از اين آدمها هم تسليم نميشدند اما تحت نفوذ #عباس بودند. مثلا يك بار در جاده با گروه #ضد_انقلاب_«صالح_صور» برخورد كرديم. ديديم كاری با ما ندارند. پرس و جو كه كرديم گفتند: «#كاك_عباس گفته كه با شما كاری نداشته باشيم، و الا جان به در نمیبرديد.»
بعضی از اينها هم مثل «#عبد_الله_دارابی» زير بار #عباس نميرفتند ولی منطقه را ترك ميكردند تا يك وقت رو در روی او قرار نگيرند.
#عبدالله_دارابی بعد از مذاكره با #عباس مريوان را ول كرد و با دار و دستهاش رفت سردشت. بله واقعا عجيب بود.
نکته دیگر: "#شجاعت_حاج_عباس" ؛
البته وصف شجاعت های او را که می خوانی با تمام وجود در می یابی "شجاعت" چه مفهوم تنگ و کوچکی برای وصف "#حاج_عباس" است ... و ناخودآگاه نام #"سردار_حاج_قاسم_سلیمانی" به قلب و خاطر انسان می آید...
و این سوال به ذهن انسان خطور می کند
که:
راستی ما در آن جنگ تحمیلی و در این دفاع مقدسی که در دل خاک خودمان و تا سوریه همچنان ادامه دارد تا کنون چند #حاج_عباس_کریمی و چند #حاج_قاسم_سلیمانی تقدیم محضر الهی و پیشگاه اهل بیت (علیهم منا سلام الله) کرده ایم؟
شادی روح امام و شهدا صلوات🌹
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
ارباب خوبم❤️
درآخرین شب جمعه ی سال
یڪ سـال عُـمـرِ
نوڪریَـم را قَبـول ڪن
#گذر_تڪتڪ_این_ثانیہهاےعمرم🍃
#بہقدیمےشدن_نوڪریٺ_مےارزد🌺
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
﷽
صبحِ من
مزه ی
لبخندِ تو را
کم دارد
صبح قشن😍گتون شهدایی!
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
#تطهیر موکت
💠سوال: کیفیت تطهیر موکت چسبیده به زمین چگونه است؟
✅جواب: بعد از زوال عین نجاست آب لوله را وصل کند به جای نجس بهگونهای که همه آن محل را فرا بگیرد و بنا بر احتیاط واجب با جابجا شدن آب در حین اتصال به کر هرچند با فشار آب و یا دست کشیدن، پاک میشود.
@esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
به مناسبت 25 اسفند سالگرد شهادت سردار رشید اسلام #حاج_مهدی_باکری
@ShahidMohammadHasanGhasemi
#مهدی_باكری انسانی آرام، متين، كم حرف، باحوصله، متواضع، پركار و منظم، رئوف و مهربان و نمونه تمام عياری از يك بنده صالح خداوند بود. او از جمله افراد معدودی بود كه اثر وجودی فعاليت هايش در سطح كل حماسه سازی های دوران دفاع مقدس ظاهر می شد. برای او در لشكر عاشورا، جايگزينی نبود. گرچه در همان دوران، برخی از افرادی كه به عمق وجود توانايی ها و به شخصيت او پی نبرده بودند، تلاش زيادی داشتند تا فرماندهی كل سپاه را وادار نمايند كه #مهدی در لشكر آذربايجان نباشد. ولی پس از شهادت او و فراهم شدن فرصت مناسب برای بيان خصوصيات عظيم اخلاقی و توانايی های تاكتيكی باكری، آن ها هم به صف تمجيد كنندگان از آقا مهدی پيوستند.
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohammadHasanGhasemi
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi
يكی از ويژگی های #مهدی_باكری، عمل به احكام دينی با دقت كامل بود. او سعی می كرد تا هميشه نماز خود را در وقت فضيلت و به جماعت اقامه نمايد. #آقای_غلام_حسن_سفيدگری می گويد: هرگاه با #آقا_مهدی عازم يك ماموريت بوديم و صدای اذان بلند می شد، #آقا_مهدی خودروی خود را در جای مناسبی متوقف می كرد و به اقامه #نماز می پرداخت زيرا معتقد بود اقم الصلاه لذكری
همچنين ايشان می گويد كه #آقا_مهدی در پرداخت #خمس و #سهم_امام، بسيار دقيق و حساس بود او براي خود سال مالی انتخاب كرده بود و به طور مرتب اين وظيفه شرعی را انجام می داد. در اواخر اسفندماه سال های اول جنگ كه روزی با هم در ماموريت بوديم ناگهان #آقا_مهدی پول همراه خود را شمرد و با تماس خانواده خود نيز جويای ارزش اجناس باقی مانده در منزل برای محاسبه ميزان #خمس و سهم آن ها شد و بلافاصله مبلغ مشخصی را از اموال خود جدا كرد و در نخستين فرصت آن را به يكی از نمايندگان تام الاختيار #حضرت_امام_خمينی_(ره) به عنوان #وجوه_شرعي پرداخت كرد. آنگاه با خاطری آسوده، نفسی كشيد و گفت: خداوند را شكر، حال اگر شهيد شوم بدهی شرعی ندارم.
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohammadHasanGhasemi
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید.
@ShahidMohamnadHasanGhasemi