شهید مصطفی صدرزاده
enc_16242918122404827717629.mp3
4.16M
#نوای_عاشقی 💔
نماهنگ پناه آورده ایم
پویانفر
امام رضا (((:💔
@ShahidMostafaSadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
صحن آزادی بود ...
برخلاف اکثر شعرا کہ نمی تونستم بخونمشون این شعر خیلی واضح بود ...
چہ قدر با صحن آزادی مانوس شده بودم (:💔
شهید مصطفی صدرزاده
فکر می کنم کلاغ بود ...
کلاغی سیاه ...
مغرورانہ پرواز می کرد در حرم ...
گه گاهی هم قار قاری ...
نمی دانم ولی انگار
می خواست خریدار بودن امام را یادآوری کند (:💔
چی می شد الان تو صحن خلوتِ قدس ...
یا صحن پیامبر اعظم ...
دعای کمیل بخونم ؟
امام رضا ؟
نمیشه ما رو دعوت کنید ؟
بیایم ولی بر نگردیم لطفا (:💔
#دلتنگی_شهدایی 💔🌱
نگاهت میکنم خاموش
وخاموشی زبان دارد!
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
@ShahidMostafaSadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
عکس هایی کہ خودم گرفتم (:💔📸
و هوای ابریِ این حرم را من نیازمندم
فصل اول(۲).mp3
22.25M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸
خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى)
🔰قسمت سوم، ادامه فصل اول «شما كه ايرانى هستى»
ديگر بغضم فرو ريخت و گريهام گرفت، آن هم چه گريهاى. به آقا گفتم: «يا امام رضا! حاشا به كرمت! من چند سال نوكرى در خونت رو مىكنم، حاشا به كرمت اگه جواب من رو ندى!» اشكم همينطور مىآمد ...
⏰زمان: ۱۴:۵۰ دقيقه
@ShahidMostafaSadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 💔(:
دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
@ShahidMostafaSadrzadeh
فصل دوم.mp3
11.13M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸
خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى)
🔰قسمت چهارم، فصل دوم «باید برگردی»
همه كارها درست پيش مىرفت كه يكى از مسئولين من را صدا زد و گفت: «آقا! تو ايرانى هستى، بايد از همين جا برگردى! پلاكتو بده!» من چون از همان اول همه چيز را به امام رضا (صلوات الله عليه) سپرده بودم، دلم قرص بود ...
⏰زمان: ٧:٠٥ دقيقه
@ShahidMostafaSadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 💔
همه عمر برندارم
سرازاین خمار مستی
که هنوز من نبودم
که تو دردلم نشستی...
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#شهید_مرتضی_عطایی 💚
@ShahidMostafaSadrzadeh
فصل سوم.mp3
12.16M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸
خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى)
🔰قسمت پنجم، فصل سوم «ابوعلی»
گفت: «خيلى وقتها تو كه صحبت مىكنى، من ياد حسن مىافتم.» گفتم: «كدوم حسن؟» گفت: «حسن قاسمى دانا.» با تعجب گفتم: «اِ ... تو حسن را مىشناختى؟» گفت: «ما با هم بوديم، حسن كنار خودم شهيد شد.»
⏰زمان: ٧:۴۸ دقيقه
@ShahidMostafaSadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 🌸🌱من
ـو
دݪ
بریدݧ
از
تو ؟
چہ محاݪ خنده دارے!
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
@ShahidMostafaSadrzadeh
فصل چهارم.mp3
22.36M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸
خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى)
🔰قسمت ششم، فصل چهارم «عمليات تل قرين»
هفت هشت تا نارنجك برداشتم و از پشت خاكريز زدم بيرون. بايد خودم را به پشت خاكريز محل تجمّع آنها مىرساندم. نامردها منتظر فرصت بودند تا بكشند بالا. با حمايت آتش بچهها، خودم را به محل موردنظر رساندم. نارنجكها را به فاصله ده متر به ده متر پشت خاكريز انداختم ...
⏰زمان: ١٤:٥٢ دقيقه
@ShahidMostafaSadrzadeh
#دلتنگی_شهدایی 💔
هـرڪہبہمنمےرسد
بوۍقفسمےدهد⛓
جـز تـــ♡ـــو
ڪہپـر مےدهے
تابپـرانےمــرا ... !!🕊🌱
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
@ShahidMostafaSadrzadeh