□ بوســـــه مـــــادر □
آخــــــرین باری که می رفت #جــــــبهه بدرقه اش کردم
وقت رفتن خواستم صــــورتش را ببوسم،
که یکی صداش کرد ســـــرش رو برگردوند سمت صدا،
نا خود آگاه به جای صورتش،
#پشت_گـــــردنش رو بوسیدم
پیکرش رو که آوردند رفتم بالای سرش ..
دیدم #تـــــرکش خورده به گردنش
درست همون جایی که #بوســــــیده بودم ..
مادرش تعریف میکرد ..
#شهید_مصطفی_پیش_قدم🌷
#فرمانده_گردان_امام_حسین(ع)
#محافظ_امام_راحل(ره)
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠 💠 #پیامبران و #مهدویت(40) نخستین ردپای موضوع سحر و جادو را در دربار فرعون و در پی تعالیم شیط
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت(41)
داستان درگیری سلیمان علیه السّلام با جادوگران شیاطین و جنیان شرور تا بدانجا پیش رفت که به او تهمت کفر زدند که خداوند در قرآن کریم او را از این اتهام مبرا دانسته و کفر را به شیاطین نسبت می دهد.
این افتراء امروزه همچنان در ادبیات این قوم وجود دارد و او را به سبب ازدواج های متعدد با زنان بت پرست به بت پرستی در پایان عمر متهم می کنند.همچنین اعتقاد ایشان این است که همه کارهای حضرت سلیمان علیه السّلام انجام می داد از باب سحر و جادو بود. شیطان پس از او، مجموعه سحر و جادو را نوشت و زیر تخت او دفن کرد و سپس ادعا کرد که وی با تعلیم عاصف از جادو استفاده می کرده است.
از دیگر اتفاقات و اقدامات مهم دوران سلیمان علیه السّلام بنای بیت المقدس یا هیکل سلیمان است که برخی مورخان آغاز بنای آن را به دوران داوود و اتمام کار سخت را به دوران این پیامبر بزرگ نسبت داده اند. اگرچه دوران معاصر تلاش می شود تا هیکل سلیمان بنایی جز مسجد بیت المقدس معرفی شود که بازسازی آن در نظر یهود از نشانه های آمدن مسیح و در گرو تخریب مسجد و بنای هیکل به جای آن است، اما باید دانست که فرقی این دو بنا نیست و آن همانی است که در زمان سلیمان علیه السّلام و به دست شیاطین و جنیان در غل و زنجیر ساخته شد.
در خصوص این مسجد و مسائل امروزه مرتبط با آن در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت، اما در اینجا ذکر این نکته لازم است که بنای این مسجد تنها اثر معماری این دوره برجسته نیست و سازه هایی چون بیت الرب، یت الملک، دیوار اورشلیم و حاصور، مجدو، چارز، بیت حورون سفلی، بعله و تدمر در کنار مخازن و سربازخانه های بزرگ و همچنین بناهای منسوب به آن حضرت در لبنان و دیگر اماکن از یادگارهای این دوره است.
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد. . .
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_6050734877039395572.mp3
6.33M
#سفر_پرماجرا ۲۰
فشار قبر
فشار خانه ای تنگ وخاکی نیست!
✅قبر ما، نَفس ماست.
همین نَفسی که پُراز فشارهایی
مثل تکبر، زودرنجی، پرخاشگری، حسادت، کینه و...است.
این فشارُ میشه درمان کنیا👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5902529741931414471.mp3
6.79M
پیشت نباشم دلم آشوبه💓
دلمـ❤️ فقط تو #ڪَربلا خوبه
🎧🎧 #زمینه
🎤🎤 #سیدمجید_بنی_فاطمه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا❤️ ❣خیلی #وابستش بودم بهش میگفتم زمان بیشتری رو توی خونه بمون. ❣وقتی هم #نمیتونست کار
💢در همایشی که با جاماندگان #گردان_عمار در تهران داشت به آن ها قول داده بود که ما #انتقام شهدای گردان عمار🌷 را می گیریم.
💢چرا که گردان عمار ادامه دهنده راه همان گردان و جنگ #سوریه در امتداد جنگ ایران🇮🇷 و ادامه انقلاب حضرت امام خمینی (ره) است.
💢او معتقد بود افکار انقلاب اسلامی روز به روز در دل مردم سوریه رشد و نمو پیدا می کند و #عشق_به_امام (ره) و آرمانهای او در بین مردم آنجا رواج پیدا می کند✌️
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_محمود_رضا_بیضائی 🍂آه از دل خواهر غم دیده ... خواهر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی: 🌾دی ماه خ
#شهـــــادتـــــ دستِ خود ماست👌
🔹چندماه قبل از 🌷شهادت #محمودرضا یک شب خواب #شهیدهمت را دیدم. دیدم دقیقا در موقعیتی که در پایان بندی اپیزودهای مستند(سردار خیبر)نشان میدهد. با بسیجی هایی که کنار ماشین تیوتا🚘 منتظر #حاجهمت هستند تا با او دست بدهند ایستادهام👥
🔸حاجهمت با قدمهای تند آمد و رسید کنار تیوتا #من دستم را جلو بردم. دستش را گرفتم و بغلش کردم💞 هنوز دست حاجهمت توی دستم بود که به او گفتم: دست مارو هم بگیرید منظورم #شفاعت برای باز شدن #باب_شهادت🕊 بود
🔹حاجهمت گفت: دست من نیست و دستم را رها کرد😔 از همان شب تا مدتی ذهنم🗯 درگیر این موضوع شده بود که چطور ممکن است دست #شهدا در برآوردن چنین حاجتی باز نباشد⁉️فکر میکردم اگه چنین چیزی دست شهدا #نیست پس دست چه کسی است؟!
🔸تا اینکه یک شب که در منزل #محمودرضا مهمان بودم خواب را برای او تعریف کردم خیلی مطمئن گفت #راست_گفته !!!دست او نیست بیشتر تعجب کردم😟بعد گفت: من در #سوریه خودم به این نتیجه رسیده ام و با یقین میگویم هرکس #شهید شده، #خواسته که شهید بشود
🌷شهادت شهید #فقط دست خودش است👌☺️
📚کتاب #توشهیدنمیشوے
به راویت: برادرشهید
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 ✍کدام امام معصوم (ع) نام گروه شهید نواب صفوی را تعیین کرد؟! شهید سید مجتبی نواب صفوی می گفت:
📜 #اینفوگرافیک "پیشاهنگ جهاد و شهادت" درباره
🌹 #شهید_نواب_صفوی🌹
‼️ سالروز شهادت شهید نواب صفوی و جمعی از فدائیان اسلام
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_428830309589453625.mp3
10.53M
♦️خون غزل
🎤🎤 سالار عقیلی
🌹در وصف رشادتهای #شهید_نواب_صفوی ویارانش
برای دین و میهن
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠اینک شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق به روایت همسر(فرشته ملکی) 9⃣3⃣ #قسمت_سی_ونهم 💞ﮐﺒﻮﺗﺮ ﻫﺎ ﺳﻔ
﴾﷽﴿
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق
به روایت همسر(فرشته ملکی)
0⃣4⃣ #قسمت_چهلم
💞{ ﮔﺎﻫﯽ از ﻧﻤﺎزش ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ دﻟﺘﻨﮓ اﺳﺖ. دﻟﺘﻨﮓ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﻧﻤﺎز ﺧﻮاﻧﺪﻧﺶ زﯾﺎد ﻣﯽ ﺷﺪ و ﻃﻮﻻﻧﯽ. دوﺳﺖ داﺷﺖ ﻣﺜﻞ او ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺜﻞ او فکر کند، مثل او ببیند، مثل او فقط خوبی ها را ببیند.اﻣﺎ ﭼﻪ ﻃﻮري؟ منوچهر می گفت: " اگر دلت با خدا صاف باشد، ﺧﻮردﻧﺖ، ﺧﻮاﺑﯿﺪﻧﺖ، ﺧﻨﺪه ﻫﺎ و ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎت ﺑﺮا ي ﺧﺪا ﺑﺎﺷﺪ، اﮔﺮ ﺣﺘﯽ ﺑﺮا ي او ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮي، آن وﻗﺖ ﺑﺪ ي ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯽ،ﺑﺪي ﻫﻢ نمی کنی، همه چیز زیبا میشود." و او همه ی زیبایی را در منوچهر می دید. با او می خندید و با او گریه میکرد. با او تکرار میکرد
«نردبان این جهان ما و منیست/
عاقبت این نردبان بشکستنیست/
لینک آن کس که بالاتر نشست/
استخوانش سختتر خواهد شکست/
💞 چرا این را میخواند؟ او که با کسی کاری نداشت. پُستی نداشت. پرسید. گفت: " برای نَفسم میخوانم."
اما من نفسانیات نمی دیدم. اصلاً خودش را نمی دید. یادم هست یک بار وصیت کرد « وقتی من را گذاشتند توی قبر، یک مشت خاک بپاش به صورتم»
پرسیدم چرا؟
گفت: "برای این که به خودم بیایم. ببینم که بهش دلبسته بودم و به خاطرش معصیت کردم یعنی همین."
گفتم: "مگر تو چقدر گناه کردهای؟"
گفت: "خدا دوست ندارد بندههاش را رسوا کند. خودم می دانم چه کارهم."
💞 ﺣﺎل ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ روز ﺑﻪ روز وﺧﯿﻢ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ.ﺑﺎ ﻣﺮﻓﯿﻦ و ﻣﺴﮑﻦ دردش را آرام ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ. دي ﻣﺎه ﺣﺎل ﺧﻮﺷﯽ ﻧﺪاﺷﺖ. ﻧﻔﺲ ﻫﺎش ﺑﻪ ﺧﺲ ﺧﺲ اﻓﺘﺎده ﺑﻮد. ﮔﻔﺘﻢ: "وﻟﺶ ﮐﻦ اﻣﺴﺎل ﺑﺮاي ﻋﻠﯽ ﺟﺸﻦ ﺗﻮﻟﺪ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ."
راضی نشد. گفت: "ما که برای بچه ها کاری نمی کنیم. نه مهمانی رفتنشان معلوم است، نه گردش و تفریحاتش. بیش ترین تفریحشان این است که بیایند بیمارستان عیادت من."
خودش سفارش کیک بزرگی داد که شکل پیانو بود. چند نفر را هم دعوت کردیم.
#ادامه_دارد...🖊
📝به قلم⬅️ #مریم_برادران
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠اینک شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق
به روایت همسر(فرشته ملکی)
1⃣4⃣ #قسمت_چهل_ویکم
💞{ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮد و ﺧﻮﺷﺤﺎل. ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮد ﭼﻮن ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ را داﺷﺖ، ﺧﻮﺷﺤﺎل ﺑﻮد ﭼﻮن ﻋﻠﯽ و ﻫﺪي ﭘﺪر را دﯾﺪﻧﺪ و ﺣﺲ ﮐﺮدﻧﺪ. و ﺧﻮﺷﺤﺎلﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ وﻗﺘﯽ ﻣﯽ دﯾﺪ دوﺳﺘﺶ دارﻧﺪ. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﺮاي ﻋﯿﺪ ﯾﮏ ﻗﺎﻧﻮن ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺑﻮد، ﺧﺮﯾﺪ از ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺑﺰرگ.اول ﻫﺪي ﺑﻌﺪ ﻋﻠﯽ ﺑﻌﺪ ﻓﺮﺷﺘﻪ و ﺑﻌﺪ ﺧﻮدش. وﻟﯽ
ﻧﺎﺧﻮد آﮔﺎه ﺳﻪ ﺗﺎﯾﯽ ﻣﯽ اﯾﺴﺘﺎدﻧﺪ ﺑﺮاي اﻧﺘﺨﺎب لباس ﻣﺮداﻧﻪ...ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ اﻋﺘﺮاض ﻣﯽ ﮐﺮد اﻣﺎ آﻧﻬﺎ ﮐﻮﺗﺎه ﻧﻤﯽ آﻣﺪﻧﺪ.
💞 روز ﻣﺎدر ﻋﻠﯽ و ﻫﺪي ﺑﺮا ي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺧﺮﯾﺪه ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﺮاي ﻓﺮﺷﺘﻪ ﯾﮏ اﺳﭙﺮي ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ و ﺑﺮاي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺷﺎل ﮔﺮدن، دﺳﺘﮑﺶ، ﭘﯿﺮاﻫﻦ و ﯾﮏ دﺳﺖ ﮔﺮﻣﮑﻦ. اﯾﻦ دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ، ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻮد. }
💞 به بچهها میگویم «شما خوش بختید که پدر را دیدید و حرفهاش را شنیدید و باهاش درد دل کردید. فرصت داشتید سوالهاتان را بپرسید و محبتش را بچشید. به سختیهاش میارزد.»
💞دو روز ﻣﺎﻧﺪه ﺑﻪ ﻋﯿﺪ ﻫﻔﺘﺎد وﻧﻪ ﺑﻮد ﮐﻪ دل درد ﺷﺪﯾﺪي ﮔﺮﻓﺖ. از آن روز ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮدم ﺗﻤﺎم ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.آن ﻗﺪر درد داشت که میگفت: "پنجره را باز کن، خودم را پرت کنم پایین."
درد ﻣﯽﭘﯿﭽﯿﺪ ﺗﻮي ﺷﮑﻢ و ﭘﺎﻫﺎ و ﻗﻔﺴﻪي ﺳﯿﻨﻪاش. ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺘﯽ را ﮐﻪ روز آﺧﺮ دﯾﺪم، آن روز ﻫﻢ دﯾﺪم. ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ از ﺧﺪا ﻓﺮﺻﺖ ﻣﯽﺧﻮاﺳﺘﻢ. ﻫﻤﯿﺸﻪ دﻋﺎ ﻣﯽﮐﺮدم ﮐﺴﯽ دم ﺳﺎل ﺗﺤﻮﯾﻞ داغ ﻋﺰﯾﺰش را ﻧﺒﯿﻨﺪ. دوﺳﺖ ﻧﺪاﺷﺘﻢ ﺧﺎﻃﺮهي ﺑﺪ ﺗﻮي ذﻫﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪ.
💞ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮدم ﺑﺎﻻي ﺳﺮش.ﮐﺎري ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﺴﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ. ﯾﮏ روز و ﻧﯿﻢ درد ﮐﺸﯿﺪ و ﻣﻦ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﻮدم. ﻣﯽﺧﻮاﺳﺘﻢ ﻋﻠﯽ و ﻫﺪي را ﺧﺒﺮ ﮐﻨﻢ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن، ﺳﺎل ﺗﺤﻮﯾﻞ را چهارﺗﺎﯾﯽ ﮐﻨﺎر ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﮐﻪ ﻣﺮﺧﺼﺶ ﮐﺮدﻧﺪ. دﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺖ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺳﺠﺪه ﮐﻨﻢ. میدانستم مهمان چندروزه است. برای همان چند روز دعا کردم. بین بد و بدتر انتخاب میکردم. منوچهر می گفت: " بگو بین خوب وخوبتر، و تو خوب را انتخاب می کنی. هنوز نتوانستهای خوب تر را بپذیری. سر من را کلاه میگذاری."
#ادامه_دارد...🖊
📝به قلم⬅️ #مریم_برادران
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_28100627.mp3
3.95M
🎧🎧
🌾یادمون بده
سبک بال مثل #شهیدا پر بگیریمـ🕊
🌾چی میشه حسین
پای عشقـ❣ #زینبت یه روز بمیریم
🎤🎤 #محمدرضا_بذری
#شهدا_گاهی_نگاهی🌷
#شهدا_دستمون_رو_بگیرید
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔴احساس میکنم که گم شده امـ😔
#شهدا میشود مرا #تفحصم کنید⁉️
○⭕️گم شده ام؛ درکجا❗️ #نمیدانم
بیش از همه در خودم..
شما را به آن #سربندهایتان تفحصم کنید.
○⭕️آخر که چه⁉️
مگر نه این است که از #خاک آمدم
و به خاک میروم؟
پس چه بهتر که خاکی بروم
دیگر #تحمل ندارم
★قلبمـ❤️ پر از حب دنیاست
★چشمانم که هنوز گریان است😭
★دستانم هنوز به سوی #شماست
★پاهایم هنوز در #راهتان است
★گوشهایم هنوز نوایتان را میشنود 🎧
💥پس تا دیر نشده به داد این #تن برسید....
#شهدا_تفحصم_کنید
شما را به سر بندهایتان #قسم
تفحصم کنید😭
#اللهم_الرزقنا_شهادة...
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_6035342448689939539.mp3
4.05M
🔊 #صوت_مهدوی
❤️ #دلنوشته_صوتی_مهدوی
📝 پلک هایم...
🌺 اللهم عجل لولیک الفرج
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍همسر شهید : 🌷| یک سالی از #زندگی مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، #برویم خانه شان🏡 گفت
🌸همسر شهید
❣بعضی وقت ها که عباس حرف از رفتن و #شهادت می زد،
#دلتنگ می شدم و می گفتم: آخه تو بگو من با این سه تا بچه چی کار کنم؟
❣می گفت: ببین ملیحه من فقط #وسیله هستم، همسرتم، مرد خونه تم، امیدتم، سایه بالا سرتم؛ اما #سرپرست تو #خداست، سرپرست همه ما خداست
❣می گفت: ملیحه! پشت صحنه زندگی من تو هستی که می تونم #فعالانه قدم بردارم
❣اگه من توی خانواده، پشتوانه گرمی نداشته باشم، اگه همسرم، خانواده ام رو نگردونه و مسئولیت بچه ها رو بر عهده نگیره و به کار من خدشه وارد کنه.
مطمئن باش #هیچ_موفقیتی به دست نمیاد
❣اینها رو که می شنیدم یکم #آروم می شدم و تحمل دوریش برام شیرین می شد
#شهید_عباس_بابایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 25 دی ماه 1366 🌷 آغاز عملیات #بیت_المقدس 2 در منطقه #سلیمانیه و ماووت عراق ♻ رزمندگان در عملیات
پل هـا ؛
خوب می فهـمند،
معنــای گذشتن را . . .
#پل_افسانهای_بیت_المقدس۲
#پل_شهـید_یدالله_ڪلهـر
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃اگر با کاشتن #گندم بر پشت بام خانه ها، می توانی رفع احتیاج از #بیگانه کنی؛ بهتر است بر این کار اق
#شهید_سیدمجتبی_نواب_صفوی در لحظه شهادت در حال فریاد الله اکبر...
🇮🇷به آیندگان حال ما را بگو
که سختی عشق تو آسان شود
🇮🇷که ایرانی سربلند جوان
سزاوار تاریخ ایران شود
کلام شهید:
#مرجعیت باید بیدار، آگاه و شجاع باشد و به #وظایف_ذاتی خود به موقع عمل نماید!
کجایند شیخ فضل الله نوری ها؟!
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷| کارمند #کمیته_امداد توضیح داده بود که دو خانواده و سه یتیم تحت #پوشش و حمایت مالی علی بودند ... ی
💟خواب دیدم، خواب #کربلا را،
حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمودند تو هم مال این دنیا نیستی
خودت را #صاف کن، اعمالت را صاف کن بیا پیش ما
📝قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع علی امرایی:
💟اگر به #زیارت_کربلا رفتید سلام مرا به آقا برسانید و بگویید ارباب غریبم دلم برایتان تنگ شده بود ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر و دخترتان بر من واجب تر است
💟راستی به جای من سفر #مشهد بروید که خیلی دلم تنگ است...
#شهید_علی_امرایی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💟خواب دیدم، خواب #کربلا را، حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمودند تو هم مال این دنیا نیستی خودت را
1⃣7⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰اولین برنامه ی #فرهنگی که بعد از فرمانده شدنش توی مسجد گرفت، نمایشگاه #دفاع_مقدس بود.
🔰یه روز بهم گفت: میخوام تو حیاط، نمایشگاه درست کنم.
منم گفتم باشه ولی فکرنکنم بشه. آخه فضا جوری بود که نمی شد کار کنیم.
گفت: "کار شهدا رو زمین نمیمونه"😊
🔰فردای اون روز شروع کردیم به کار.
اولش هیچ کس #باور نمی کرد تو فضای حیاط مسجد بشه اینقدر قشنگ کار کرد. ولی بعدش همه #متعجب بودن.
🔰یادمه یکی از فرماندهان سپاه اومد برای سر زدن.
واقعا لذت برد از این همه پشت کار و گفت واقعا #زحمت کشیدین و کارتون قابل تحسینه
🔰یه کار #قشنگی که انجام داد این بود که تو نمایشگاه دفاع مقدس یه جایی که خیلی دید داشت، عکس #شهدای_مدافع_حرم که رفیقاش بودن رو زده بود.
#شهید_بیضایی
#شهید_خلیلی
🔰از جیب خودش تمام خرج نمایشگاه رو داد. بدون اینکه به کسی بگه ...🌹
🔰زمان بازدید از نمایشگاه که شد با عجله اومد تو حیاط گفت بریم.
گفتم علی کجا؟
گفت: بریم به #خانواده_شهدا سر بزنیم.
🔰با چند نفر از ریش سفیدای محل به تک تک خانواده شهدا سر زد. خانواده هاشون خیلی #خوشحال شده بودن
🔰یاد اون موقع ها میفتم میگم واقعا علی برا #شهدا از جون گذاشت
که اسمونی شد ❤️
#شهید_علی_امرایی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✨باید بگویم سعید یک #دوست_صمیمی به نام "شهید ابولفضل راه چمنی" داشت و از #بچگی با هم بودند و همه جا
توصیه های شهید سعید خواجه صالحانی:
✔️پشتیبان رهبر و ولی فقیه خود باشید...
✔️برای فرج و ظهور امام عصرمان، امام زمان عج دعا کنید...
✔️از حیله و مکر دشمن غافل نشوید...
✔️امر به معروف و نهی از منکر فراموش نشود.
#شهید_سعید_خواجه_صالحانی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh