eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5967423399239090419.mp3
2.78M
🎵 #صوت_مذهبی 🎬 ماه رجب ...💛 🎤شهاب مرادی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#فــــرازےازوصیتنــــامــہ⇩↯⇩ ✍ ما در عصرى زندگى می‌کنیم که ظلم سراسر جهان را فرا گرفته است؛ ما باید خون بدهیم و آن قدر کشته بدهیم که اسلام عزیز تا ظهور مهدى عزیز {عج} پیروز شود و قسط و عدل الهى در سایه توحید برقرار گردد. 🔹سردار بی سر🔹 #شهید_حجت‌اللّه_صنعتــڪار 🌺 الهم عجل لولیک الفرج 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ ⚠️ 😔 6⃣ 💓شما مهربان ترین فرد عالم هستید؛ هزار بار مهربانتر از مادر و قتل و کشتار از روش شما به دور است. مگر نه این است که قرار شده بر سیره و روش جد بزرگوارتان رسول مهر و رحمت عمل کنیدکه در فتح مکه، با اینکه قدرت داشت، از همه گذشت از همان کسانی که او و یارانش را آزرده بودند. 😊مگر نه این است که شما خود را رحمت گسترده الهی معرفی کرده اید و در دعای ندبه، همگی ما آن رافت و مهربانی و دعای خیر را از شما طلب می‌کنیم. 😔من نمی‌دانستم که شما پدری مهربان، همدم و مونسی دلسوز و رفیقی خیرخواه هستید و چقدر دیر فهمیدم که شما یار بی کسان، طبیب دردمندان، راهنمای گمشدگان و انیس غریبانی. 😔و من چقدر دیر دانستم که شما نمایانگر صفات خدایی؛ و مهربانی تنها یکی از صفات اوست، که در شما نور افشانی می‌کند. 👌من تازه شنیده ام که شما با غم ما غمناک و با شادی ما، شاد می‌شوی و نسبت به ما از خودمان، مهربان تر و دلسوزتری و صلاح مرا بهتر از خودم می‌دانی و به سعادت و کمالم مشتاق تر از خودم هستی. 💖 😔کاش این مهربانی را از نوجوانی درک می‌کردم تا حال، دیگر قلبم انیس و مونسِ این غربت و تنهایی می‌شد. 😊پدر مهربانم از این پس با خود عهد می بندم که قدر این محبت و مهربانی شما را بیشتر بدانم و نیز مهر و محبت شما را در دل دیگران بیشترکنم چرا که جد بزرگوارتان امام صادق (ع) فرمودند که خداوند رحمت کند بنده ای را که مودت مردم رابه سوی ما بکشاند💞 📘کتاب "هیچکس به من نگفت" ✍نویسنده: حسن محمودی ================= 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
سفر پرماجرا_60.mp3
7.5M
۶۰ اگه از سفرِ آخر می ترسی؛ فقط و فقط یه دلیل داره❗️ تو از تنها موندن با خودت می ترسی! با خودِ واقعی ات رفیق شو ❤بهش بِرِس... و بزرگش کن! ✔مطمئناً ترست از مرگ میریزه👆👆 🎤🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هر گوشہ از خانه را کہ خانہ تڪانی میکنم اثری از توستـــ ... چہ می ڪند با دلم این خانہ تڪانی عزیــز دل مادر ... #شهید_علی_آقاعبداللهی #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شهيد چيت سازيان به روايت حاج حسين يكتا 📍برشي از شب‌هاي بله برون ⏱شب اول | ١٤ اسفند ١٣٩٧ 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 ❣🌸 🌸❣ 9⃣1⃣ سکوت طولانی شده بود،،، بالاخره لب باز کرد و گفت: _بیست دقیقه شد، فکر کنم دیگه بهتره بریم😊 باورم نمیشد، بیست دقیقه فقط!! احساس میکردم چند ساعت گذشته .. بلند شدم برم داخل که صدام زد - معصومه خانم قلبم یه جوری شد، دومین بار بود که صدام میزد، برگشتم سمتش که گفت: 😊 _ممنون که دارین کمکم می کنین خواهش میکنمی زیر لب گفتم و رفتم داخل، عباس هم اومد، همه با ذوق نگاهمون می کردن که کنار هم ایستاده بودیم،👀😍☺️👀 انگار جواب می خواستن که نگاه همشون منتظر بود، نگاهمو به پایین دوختم، ملیحه خانم سریع گفت: _تموم شد حرفاتون؟!!😊 فکر کنم زود اومده بودیم .. چیزی نگفتیم که عمو جواد این بار با لحن مهربونی گفت: _چیشد دخترم به نتایجی رسیدین؟😊 نگاهی بهش انداختم، ای کاش این نمایش مسخره زودتر تموم میشد، میخاستم بگم نه ما به درد هم نمیخوریم اما نمیدونم چرا چیز دیگه ای رو به زبون آوردم: _من باید کمی فکر کنم🙂 زیرچشمی به حرکات عباس نگاه کردم، معمولی بود هیچ حالت خاصی نداشت .. ملیحه خانم لبخند عمیقی زد مثل اینکه خیلی خوشحال بود ... مشغول جارو زدن اتاقم بودم، یه ماه بعد امتحانات خرداد شروع میشد و باید از همین الان شروع به درس خوندن می کردم چون همش پشت سر هم بود .. نمیدونم چرا اصلا رو درسام مثل سابق تمرکز نداشتم، جاروبرقی رو خاموش کردم و گذاشتم یه گوشه، رفتم سراغ قفسه کتابام📚 که فقط دوتا قفسه اش برای من بود و دوتاشم برای مهسا، ردیف قفسه ی من همیشه پر تر از مهسا بود، یاد مهسا و دانشکده ی هنر افتادم باید همین روزا با مامان درموردش حرف میزدم، نباید مهسا کاری رو می کرد که دوست نداره اینجوری هیچ پیشرفتی نمیکرد چند تا از کتابای درسی مو برداشتم، با دیدن جزوه ی سمیرا که لای کتابام بود تعجب کردم،😟 این اینجا چیکار میکرد؟ شاید اشتباهی اومده لای کتابام.. دلم می خواست برم با سمیرا حرف بزنم حتما تا الان از فضولی مرده که بدونه دیشب چه اتفاقی افتاد .. سریع آماده شدم، جزوه شو برداشتم و زدم از خونه بیرون هیچ کس خونه نبود، مهسا بعدازظهری بود، محمد هم با مامان رفته بود 🇮🇷گلزار شهدا دیدار بابا،🇮🇷 من به بهونه درس نرفتم آخه دلم می خواست تنهایی برم پیشش و باهاش حرف بزنم، یکی دو روز آینده حتما باید برم، دلم خیلی برای بابا تنگ شده😔 .... 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس ❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣🌸 🌸❣ سمیرا در حالی که سینی چای رو می برد تو آشپزخونه گفت: _واقعا نشستی کلاس گذاشتی ناقلا، گفتی چند روز دیگه جواب میدم، الکی مثلا کشته مرده اش نیستی😉 خندیدم و گفتم: _وای سمیرا فقط دلم میخواد ببینم مراسم خاستگاری تو چجوری میشه😄 سمیرا باز شروع کرد مسخره بازی و تصور روز خاستگاریش و منم فقط می خندیدم، واقعا من اگه سمیرا رو نداشتم از افسردگی می مردم ... بعد گپ زدن با سمیرا قصد رفتن کردم که اونم بزور راضی شد من برم ... از خونه سمیرا که اومدم بیرون چند قدم برنداشته بودم که فاطمه سادات رو دیدم برام دست تکون داد منم رفتم پیشش و باهاش دست دادم😍😊 - سلام خوبی معصومه جون ناپیدایی آبجی؟؟😍 لبخندی رو لبم نشست و گفتم: _کم سعادتی بود دیگه☺️ لبخندی زد و گفت: _دلم برات تنگ شده بود یه دفعه چشماش برقی زد و گفت: _راستی میدونستی داداشم برگشته با خوشحالی گفتم:😍😳 _واقعا؟! کی برگشت؟ _ همین دیروز، عاطفه هم از شیراز اومده، میایی خونمون عاطفه رو ببینی، مطمئنم خیلی خوشحال بشه تو رو ببینه +دلم که خیلی می خواد ولی خب آخه داداشت اومده عاطفه حتما سرش شلوغه فعلا😅 _ نه بابا، تو فردا بیا، بعدازظهر، داداشم میره تهران دنبال یه سری کارهاش، احتمالا من و عاطفه تنها باشیم😊 یه کم فکر کردم و گفتم: _باشه عزیزم ان شاالله میام با هم خداحافظی کردیم و راه افتادم سمت خونه، منم دلم برای عاطفه تنگ شده بوده، سال اول دبیرستان باهم همکلاسی بودیم خیلی هم دوست شده بودیم باهم، تا اینکه اونا رفتن شیراز و بعد دو سه سال با برادر فاطمه سادات که تو محله ما بود ازدواج کرد😊💍 و من بیشتر تونستم ببینمش، گرچه وقتی همسرش نبود باز برمی گشت شیراز پیش پدرمادرش ... رفته بودم تو فکر و به روزای خوشی که تو دبیرستان باهم داشتیم فکر می کردم اصلا نفهمیدم چجوری رسیدم خونه! .... 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس ❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
12_Reza_Narimani-Golchin_Shab_01_Ta_Shab_06_Ramzan1395-006_(www.rasekhoon.net).mp3
11.2M
🎵 #صوت_شهدایی ✨میخوام امشب با دوستای قدیمیم هم سخن باشم ✨شاید من هم بتونم عاقبت مثل شهیدا شم😔 🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی بسیار زیباس👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌸 🔸بُرد آرام دلـــم 🔹یـــــار دلارام کجاست⁉️ 🔸آن دلارام که 🔹برد از دلمـ❤️ آرام، کجاست؟؟ 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ دنیای با #حضور_تو دنیای دیگری است روزطلـ☀️ـوع سبزتوفردای دیگری است بوی #بهشت😌 می وزد ازکوچه باغ ها خاک زمین بهاری گلهای🌺 دیگری است #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
چه زيباست كه چون #صبــح پيام ظفر💌 آريم ... گل سرخـ🌺 گل نور✨ ز باغ #سحــر آريم ... چه زيباست چو خورشيـ🌞ـد دُرافشان و #درخشان زآفاق پر از #نور، جهان را خبر آريم .. #شهید_میثم_نظری #سـلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
YEKNET.IR - panahyan rajab.mp3
2.61M
♨️امیدت رو از دست نده #ماه_رجب مــ🌙ــاه امیده #سخنرانی بسیار شنیدنی👌 🎤 #حجت_الاسلام_علیرضا_پناهیان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
: این انگیزه ( نابودی داعش و امنیت مرزهای اسلام) به قدری در مرتضی قوی بود که حتی وقتی شنید که پدر شده باز هم لحظه‌ای در حضورش در و منطقه عملیاتی شک نکرد. این بار آخری که اعزام می‌شد همسرش بود. وقت اعزامِ مرتضی هنوز جنسیت بچه مشخص نشده بود، بعد گفتند که بچه دختر است اما مرتضی در سوریه که بود یک بار که رفته بود حرم حضرت (س) برای زیارت، را باز کرده بود و به ما گفت : 🌷من آیه‌ای را دیدم که اول و آخر آیه اسم بود و بقیه کلمه ها مقابلم محو می‌شدند. همانجا به او الهام شد که خداوند یک به او داده و اسمش هم علی است. در سونوگرافی مجدد دکتر گفت که بچه پسر است همسرشهید : علی من بایدلباس جهاد بپوشه اسلحه به دست بگیره رجز أنامحب الزهرا درکوچه های مدینه سر بده علی کوچولو تنها فرزند شهید مرتضی حسین پور چهارماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨💠✨💠 🌺مال و منال و قیمت و شوکت #نخواستیم از محضر تو غیر #محبت، نخواستیم 🌺 #باب_الجواد و پنجره فولاد شاهدند ما از کسی به #غیر_تو حاجت، نخواستیم🚫 #السلام_علیک_یاعلےبن_موسےالرضا(ع) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوای این روزهای من(امام رضا) شیخی.mp3
6.9M
🎤 #کربلایی_شیخی 💔هوای این روزای من هوای #مشهده #چهارشنبه_های_امام_رضایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در فرهنگ انقلاب اسلامی پر معناست و پر مفهوم . . . از آغاز این راه پرفراز و نشیبی که حوادث و رویدادی را به خود دیده، بیست و دو واژه قریبی است که با آن خاطره‌ها دارند! از تا همه فعالیت جهادی داشتند و دارند، همانطور که از تا مومنین باید مشغول باشند. امروز که همچون پشتیبان و مطیع و ولیّ‌مان باشیم و در راهی که شهدایمان پیمودند، بمانیم، ان‌شاءالله! 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔰سعادت نداشتم خیلی در معیت #علی_الهادی باشم، 💥اما همان روز‌ها که برای اعزام🚌 تلاش می‌کرد، چند باری او را #دیدم. 🔰یک بار قامت به نماز بست. خوب نگاهش کردم. انگار #فرشته‌ای نماز می‌خواند😍! نمی‌دانم این #نوجوان کم سن و سال این طرز نماز خواندن را از کجا یاد گرفته بود⁉️ به‌حتم #بندگی_خدا در ذاتش بود. 🔰او در همان چند برخورد دل من را هم مثل خیلی‌های دیگر ربود💞 بعد‌ها از این و آن شنیدم که #علی بین خیلی از بچه‌های #حزب‌الله لبنان محبوبیت دارد. کار خاصی هم نمی‌کرد⭕️ که محبوب جلوه کند. یک #جذبه‌ای در ذاتش داشت که آدم را جذب می‌کرد. 🔰در رفتارش ریا نبود❌ #اخلاص داشت و شاید همین اخلاص، او را آسمانیـ🕊 کرد. #شهید_علی_الهادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
" #بوسه " بر کف پای #مادر❤️ 🍁شب آخر موقعه ی رفتن فهمید مادر #خواب است و به جای بیدار کردن مادر و خداحافظی، شروع به بوسیدن کف پای مادر کرد☺️. وبه پدر خودشان گفت که #سلامم را به #مادرم برسانید✋ #مدافع_حرم #شهید_حسن_رجایی‌فر🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh